به گزارش
خبرنگار معارف باشگاه خبرنگاران؛به نقل از پایگاه اطلاعرسانی حج، معروفترین بخش منطقه نخاوله، حسینیه یا مسجد شیعیان است که در میان مزرعهای معروف به نام مزرعه شیخ عمری محصور شده و آیتالله محمد علی العمری به نوعی سرپرستی شیعیان این شهر را بر عهده داشت و در واقع این مکان به عنوان پایگاه اصلی شیعیان مدینه النبی(ص) معروف است.
بر اساس این گزارش، علامه محمد علی العمری که دارای اجازه اجتهاد از مراجع بزرگی چون آیت الله خویی، سیستانی، خوانساری، اصفهانی و شاهرودی بوده است، از 80 سال پیش باغ خرمایی منسوب به نخلستان امام حسن مجتبی در شرق مدینه خریداری و وقف حسینیه و مسجد شیعیان کرد. آلاچیقهای متعدد، چایخانه زیبا، خیابانکشی، جدولکشی، آب نماهای متعدد و زیبا، حوض و چاه آب و پارک بازی بچهها که همه مسجد را احاطه کرده بودند، همراه با صفای معنوی حضور شیعیان در آنجا و شنیدن صدای «اشهد ان علیاً ولی الله» در غربت مدینه خاطرههای زیبایی را برای شیعیان خلق میکند.
این گزارش میافزاید: داخل مسجد اتاق کوچکی را به عکسها و وسائل شخصی شیخ عمری اختصاص دادهاند؛ سجادهها، لباس، عبا و عمامه و … قرآن بزرگی هم گوشه اتاق گذاشتهاند تا هر زائری صفحهای بخواند و ثوابش را به روح شیخ عمری هدیه کند.
حجت الاسلام و المسلمین سید علی قاضی عسکر، نماینده ولی فقیه در امور حج و زیارت و سعید اوحدی، رئیس سازمان حج و زیارت و هیأت همراه با فرزند آیتالله شیخ محمد علی العمری در محل مسجد شیعیان مدینه دیداری صمیمانه داشتند که در این دیدار صحنههایی از فیلم نمازهای جماعت، عزاداریها و در نهایت تشییع باشکوه پیکر شیخ العمری در کنار جنت البقیع به نمایش گذاشته شد و یاد وخاطره تلاشهای آن مجاهد خستگیناپذیر بیان شد.
در ادامه این گزارش آمده است: علامه العمری در یکی از این جریانها سالها پیش با انتشار اعلامیههایی در دفاع از شیعیان و حقوق آنها در عربستان و بهویژه شهر مدینه بین اقشار مختلف مردم، به اصرار وهابیها حدوداً پنجاه سال به زندان افتاد و در نهایت دادگاه سعودی وی را به اعدام محکوم کرد اما علامه العمری از اعدام جان سالم به در برد.
این گزارش خاطرنشان میکند: وی خاطره آن حادثه را اینچنین تعریف کرده است"همه چیز دست به دست هم داد تا من را اعدام کنند و پس از چندماه زندانیشدن سرانجام روز اعدام فرا رسید؛ من را در ملأ عام و مقابل هزاران شیعه و برخی عاملان حکومت به پای چوبه دار بردند و طناب را به گردنم انداختند؛
به حضرت زهرا (س) توسل کرده و زیر لب با خودم گفتم: یا حضرت زهرا من فقط برای دفاع از شما و آبروی شما به پای چوبه دار آمدهام. یاریام کن! وقتی طناب دار را کشیدند پس از حدود 30 ثانیه طناب پاره شد و من بیهوش شدم و دیگر چیزی از آن لحظه هم بیاد نمیآورم و وقتی به هوش آمدم 35 روز گذشته بود و در یکی از بیمارستانهای مدینه بستری بودم و فهمیدم نجات یافتهام".