به گزارش
مجله شبانه باشگاه خبرنگاران، در هرحال راهانداختن هر کار تازهای سرمایه میخواهد اما نه فقط آن سرمایه
میلیاردی که ذهن شما سریع به سراغش رفت. خیلی وقتها سرمایه اصلی و اولیه
افرادی که این روزها به اسم افراد موفق و البته سرمایه دار از همان لحاظ!
میشناسیمشان استفاده درست از هوش، زمانسنجی، ابتکار، ریسک پذیری و البته
تجربه شان بوده است.وقتی صحبت از راهانداختن کسب و کار میشود، بازار هم
یکی از گزینههاست. هر روز تعدادی از جوانها برای پیداکردن شغل مورد
نظرشان سری به بازار میزنند. بازاریها به تناسب حرفه خودشان و عرضه و
تقاضا به تنهایی یا گروهی به دادوستد میپردازند.برای اینکه بدانیم شیوه
سنتی بازاری شدن چیست،
رفتیم سراغ بازاریها. هم قدیمی هم جدید. آنچه
میخوانید توصیههای بازاریها درباره بازاری شدن است.
بازاریابی و فروش
برای اینکه در بازار مشغول به کار شوید حتما لازم نیست خودتان تولید کننده
باشید، اما باید بتوانید مشتری و بازارهای تازه را پیدا کنید و اطمینان
داشته باشید که کار شما سود خوبی خواهد داشت. اما قبل از این مرحله باید
کسب تجربه کنید؛ امری که پیر و جوان بازار بر آن تأکید دارند.
تجربههایی برای فرداها
خیلی از بازاریها میگویند معمولاً رسم است پسرها که میخواهند وارد
بازار شوند پیش پدر یا آشنایان که از کسبه بازار هستند نمیروند بلکه آنها
دوره شاگردی را در جایی دیگر میگذرانند تا قوانین، اطلاعات، احترام و
مرام کسب و کار را یاد بگیرند. شاید برای شما هم سؤال شود که چرا پسر باید
پیش غریبه برود؟
بازاریها در این مورداتفاق نظر دارند: «کسی که تازه وارد بازار میشود
برای اینکه متوجه شود نان درآوردن به همین راحتی نیست، بهتر است اول پیش
غریبه برود تا از فراز و نشیب کار باخبر شود. چون میان پدر و پسر یک رابطه
احساسی است. شاید بعضی از موارد را پدر نتواند به طور مستقیم به پسر انتقال
دهد، ولی «اوستا» از پس این کار برمیآید. در مواقع نیاز حتی میتواند او
را تنبیه کند!»
پیشنهاد اول نسل دیروز و امروز بازار به شما که قصد دارید یک بازاری اصیل
شوید این است که ابتدا جایی بروید که از صفر شروع کنید. یعنی از جارو کشیدن
مغازه تا چک نقد کردن و الی آخر. سختی کار را بچشید و هر وقت اوستا نظرش
این بود که برای خودتان «اوستایی» شدهاید وارد کار شوید.
صداقت، اصل اول
خصلت مشترک بازاریهای قدیم این است که کسی میتواند جنسش را بفروشد که
صداقت داشته باشد. البته اگر شما به مشتری احترام بگذارید و به پیشنهاد یا
انتقادش گوش کنید او هم میتواند برای شما یک تریبون باشد و دیگر نیازی به
پولی که میخواهید برای تبلیغات خرج کنید، نیست چون مشتری از جنس شما برای
دوست و آشنایش تعریف میکند.
ما آینده 40سال پیش هستیم
محمد ابراهیم گلپایگانی که حجره کوچکش را با طبقهبندیهایی که از زمین تا
سقف رفته و با طاقه پارچههای پردهای پر کرده است، بازاری بودن را دارای
شرایطی میداند. البته از نظر او بین بازاریهای دیروز و امروز تفاوتهای
بسیاری وجود دارد: «وقتی میگوییم بازاری یعنی کاسبی که اول از همه شرع و
تقدس کار را خوب میشناسد و با انصاف، توجه به نوع سلیقه مردم و حلال بودن
پولی که به خانه میبرد عجین شده. در گذشته اگر فردی در روز چیزی فروخته
بود مشتری بعدی که میآمد در حالی که خودش جنس مورد نظر را داشت میگفت من
دشتم را کردهام بروید مغازه روبهرو آنجا هم همین جنس را دارد، فقط برای
اینکه همسایهاش هم یک لقمه نان برای خانواده ببرد. اما در نظر بعضی از
جوانهای امروز بازاری به اشتباه به کسی گفته میشود که یک مغازه داشته
باشد برای فروش اجناس! همین و بس.»
هیچ وقت مقروض نباشید
گلپایگانی در صحبتهایش نکتههای جالبی درباره موفقیت و پیشرفت جوانها
میگوید: «به همه جوانها در هر حرفهای که میخواهند فعالیت کنند توصیه
میکنم که روی استعدادهایشان سرمایهگذاری کنند. استعدادهای خود را کشف و
به آنها بها دهند زیرا این چیزی است که هیچ فردی نمیتواند آن را از آنها بگیرد یا از آن کپیبرداری کند.»
به طور معمول، هر انسانی که بدهی یا قسط ندارد، خوشحالتر از انسانی است
که بدهی یا قسط دارد. بازاری که باشید باید اولین هدف زندگیتان در بخش
اقتصادی پرداخت بدهیها باشد. مهمترین نکتهای که میتواند در زندگی شما
ایجاد ثبات اقتصادی کند، این است که وامهایی با بهره سنگین نگیرید، شاید
وامها به شما در مدت کوتاه کمک کنند اما وامها با بهره سنگین قطعاً شما
را در آینده برای بازپرداخت دچار مشکل میکند. این حرف قدیمیها یا
میتوانیم بگوییم کهنه کارهای بازار است: «هیچوقت مقروض نباشید».
شاگردی، دستکم 3 سال
سیدابوالقاسم میری 78 سال دارد و از بازاریان قدیمی بازار بزرگ تهران است.
او 60 سال است که در حجرهاش لوازم خیاطی میفروشد: «من سال 1333 دیپلم
گرفتم. دیپلمههای زمان ما از برخی دانشگاه رفتههای امروز باسوادتر بودند
چون خیلی بیشتر درس میخواندند. پدرم هم در بازار در همین صنف کاسب بود. من
هم بعد از دوران تحصیلم به سمت کاسبی کشیده شده و وارد بازار شدم تا حرفه
پدرم را ادامه دهم»او کار کردن در بازار را مثل کار در بخش صنعت مستلزم
یادگیری قلقها و کسب اطلاعات مورد نیاز میداند:«هرچند که بازار هم مثل یک
دانشگاه میماند اما کاسب تحصیلکرده موفقتر از یک کاسب بیسواد است.کسی
که به بازار میآید باید علاقهمند باشد و دستکم 3 سال هم پیش کسی شاگردی
کند تا معلوم شود میتواند اینجا موفق باشد یا نه.»
ورشکستگی ننگ نیست
در همه دنیا ورشکستگی یک امر طبیعی است اما در ایران ورشکستگی یک ننگ است.
در این باره پیشکسوت بازار معتقد است: «جوانها باید بدانند که از دست
دادن امید در هر کاری یعنی شکست. پول از دست دادن و ضررکردن که شکست نیست.»
او تأکید میکند که ادامه حرفش را حتما بنویسم: «موبایل آفت جوانهای
امروز ما شده حتی در کار! من تا به حال 7 یا 8 شاگردم را سر همین موضوع
بیرون کردم. از اول صبح که وارد میشوند موبایلشان دستشان است تا لحظه آخر
که چراغ حجره را خاموش میکنیم. مدام اس ام اس میزنند یا بازی میکنند.
مشتری که میآید اصلا سرشان را بالا هم نمیکنند ببینند مشتری چه
میخواهد!»و آخرین پیشنهاد پیشکسوت بازار به جوانانی که اول راه هستند:
«خوب است که همیشه یک الگو و یک مشاور داشته باشید. زمانی که الگو داشته
باشید، میتوانید راحتتر به سمت جلو حرکت کنید، یک الگو به شما انرژی
میدهد تا پیش بروید و مشکلات را حل کنید.»
سحرخیزی برای خوش روزی بودن
سحرخیز بودن از ویژگیهای یک بازاری است. سحرخیز بودن بازاری ملاکی برای
خوش روزی بودن به حساب میآید. البته این رسم صبح زود سرکار آمدن، بیشتر
برای قدیمیهاست که 7 صبح حرکت میکنند به سمت مغازهشان و در مغازه را باز
میکنند تا مغرب که موقع سرچراغی است. اینکه امروزی ها 10 صبح تازه در
مغازه را باز میکنند و تا ساعت 12 شب در مغازه هستند، آن زمان معنی و
مفهومی نداشت. متأسفانه با تغییر نوع زندگی رسم و رسوم کار هم عوض شده است.
اول چاله را بکن، بعد به فکر مناره باش
سهیل بمانی از جوانهایی است که در مغازه پلاستیک فروشی در بازار کار
میکند اما گویا از شغلش ناراضی است: «به نظر میرسد عمر کار در بازار به
سر آمده و هرچیز تکراری تولید کنید ضرر میکنید. چینیها همان جنس را با
کمترین قیمت میزنند. باید تولیدی داشته باشید که با تغییرات کوچک تند تند
بتوانید جنس جدیدی تولید کنید. مثلاً با پلاستیک میتوان صدها هزار محصول
تولید کرد، اما اگر با یک تکه پلاستیک چیزی درست کردید که مشتری را سر ذوق
آورد، برندهاید وگرنه تولید جاصابونی، جاسوییچی و مانند آنها که کاری
ندارد.»رضا داوری جوان پرانرژی که 5 سال است در بازار پارچه فروشها مشغول
به کار شده، از کارش راضی است. او باور دارد که بازاریهای دیروز و امروز
از زمین تا آسمان با هم تفاوت دارند: «بازاریهای جوان بیشترشان انتظار
دارند راه هزار ساله را یک شبه بروند و همه خواستهها و آرزوهایشان را با
یکی دو سال کار کردن در بازار بهدست آورند./ایران جوان