جنایات گروه تروریستی داعش در عراق و سوریه و اعلام خلافت توسط آن‌ها، چنان گسترده و سریع بود که بسیاری در‌باره توضیح رفتار و اقدامات آن دچار تناقض و تردید شدند. نگاهی تاریخی به اندیشه حاکم بر داعش از زمان حمله پیشینیان آن به کربلا و تخریب و کشتار در این شهر در دو قرن پیش تا رخدادهای روزهای اخیر، به فهمیدن چگونگی پیدایش و چرایی رفتار نفرت‌انگیز این گروه کمک می‌کند.

به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران، تحرکات سریع گروه تکفیری داعش در عراق و سوریه، شاید بسیاری را در نقاط ‌جهان شوکه کرده باشد! خشونت عجیب این گروه و پیوستن برخی جوانان از نقاط گوناگون جهان به آنها، بسیاری را گیج و حتی ترسان کرده است. در این میان، توصیف دقیق روابط عربستان سعودی با این گروه و توضیح چرایی رفتارهای متناقض برآمده از این کشور تا اندازه بسیاری، ریشه رفتارهای خشن و نفرت‌انگیز داعشی‌ها را هم توضیح می‌دهد. به گزارش «تابناک»، آلیستر کروک از مقامات سابق سازمان‌های اطلاعاتی انگلیس و دیپلمات‌های اروپایی ـ که مشاور مسائل خاورمیانه برخی مقامات ارشد اروپایی و از جمله خاویر سولانا بوده ـ در مطلبی مفصل به پیشینه فکری داعش پرداخته تا درک روشن‌تری از پدیده داعش ارائه کند که خلاصه آن در ادامه آمده است.

حتی هم‌‌اکنون نیز به نظر می‌رسد که نخبگان حاکم بر عربستان سعودی در برابر پدیده داعش به دو گروه تقسیم شده‌اند؛ عده‌ای از آن‌ها که شیعیان را دشمن خود می‌دانند و داعش را در حال جنگ با دشمن می‌بینند، از شکل گرفتن یک دولت جدید سنی به نام داعش خوشحالند.

گروهی دیگر هراسان هستند و شورش وهابی‌ها علیه عبدالعزیز را به یاد می‌آورند که باعث شد، وهابی‌ها و آل سعود در اواخر دهه ۱۹۲۰ از هم فاصله بگیرند. بسیاری از سعودی‌ها عمیقا از عقاید افراطی داعش می‌ترسند.

اختلافات داخلی در عربستان سعودی در‌باره داعش را تنها می‌توان با فهم دوگانگی ذاتی موجود در شکل‌گیری این کشور پادشاهی و ریشه‌های تاریخی آن درک کرد.

بخشی مهم از هویت عربستان سعودی، مستقیم به محمد بن عبدالوهاب (بنیانگذار وهابیت) و استفاده ابن سعود از افکار وی بر‌می‌گردد. در آن زمان ابن سعود، چیزی جز رهبر یک قبیله کوچک از بدوی‌های فقیر سرزمین نجد نبود.

شاخه دوم هویت سعودی‌ها به تمایل عبدالعزیز پادشاه سعودی به سوی تشکیل یک کشور در دهه ۱۹۲۰، مهار خشونت وهابی‌ها توسط وی، نهادینه کردن قدرت وهابی‌ها و استفاده از دلارهای نفتی در دهه ۱۹۷۰ برای به بیرون هدایت کردن جریان وهابی بر‌می‌گردد که با این کار آخر، یک تحول فرهنگی در بخشی‌های وسیعی از جهان اسلام به وقوع پیوست.

ولی این «انقلاب فرهنگی» اصلا یک تحول آرام نبود. تحول ایجاد شده با دلارهای نفتی سعودی‌ها، مبتنی بر تفکرات به شدت افراطی وهابی بود که از هر چه ‌بی‌ایمانی و انحراف در دین می‌پنداشت، ایجاد تنفر می‌کرد و خواستار محو آن‌ها از جهان اسلام بود.

محمد بن عبدالوهاب: کلید فهمیدن داعش

نویسندگان نشان داده‌اند که چگونه محمد بن عبدالوهاب به عنوان یکی از پیروان سرسخت ابن تیمیه، از نخبگان مصری و اهل عثمانی که با ظاهری مجلل به زیارت خانه خدا می‌‌آمدند و تنباکو و حشیش مصرف می‌کردند، متنفر بود. از نظر ابن عبدالوهاب، این افراد مسلمان نبودند؛ آن‌ها منافقانی بودند که لباس مسلمانی پوشیده‌اند. احترام این نخبگان مصری و عثمانی به درگذشتگان و قبور آن‌ها خشم ابن عبدالوهاب را بر‌می‌انگیخت. وی همه این رفتار‌ها را بدعت و حرام می‌دانست.

وی مانند ابن تیمیه گمان می‌کرد که دوره حضور پیامبر اسلام در مدینه، نشان‌دهنده جامعه ایده‌آل اسلامی است و همه مسلمانان باید آن را شبیه‌سازی کنند و این یعنی سلفی‌گرایی.

ابن تیمیه به شیعیان، صوفی‌ها و فلسفه یونانی اعلام جنگ کرده بود و علیه زیارت پیامبر و جشن گرفتن ولادت ایشان شعار می‌داد و آن را معادل رفتار مسیحیانی می‌دانست که مسیح را خدا می‌دانند. ابن عبدالوهاب همین نظریات را تکرار می‌کرد و مدعی بود که هر گونه شک و تردید یک مسلمان نسبت به این برداشت از اسلام، وی را از دایره اسلام خارج می‌کند و جان و مال وی را مباح خواهد کرد.

یکی از جنبه‌های مهم تفکر ابن عبدالوهاب تکفیر است. بنا بر این عقیده عجیب، ابن عبدالوهاب و پیروانش بخشی از مسلمانان را کافر می‌دانند. وی از همه مسلمانانی که به درگذشتگان، بزرگان دینی و فرشتگان احترام زیادی می‌گذارند ابراز برائت می‌کرد و این رفتار‌ها را گمراهی از ایمان خالص به خدا می‌دانست؛ بنابراین، اسلام وهابی، زیارت اهل قبور، زیارت اماکن متبرکه و مساجد خاص، بزرگداشت سالگردهای اسلامی، جشن گرفتن تولد پیامبر را منع می‌کنند و حتی اجازه نمی‌دهند که برای قبور مردگان، سنگ قبری گذاشته شود.

ابن عبدالوهاب مدعی بود که همه مسلمانان باید با یک خلیفه واحد بیعت کنند و هر کسی که با عقاید وی همراه نشود، باید کشته شود، زنان و دخترانشان مورد تجاوز قرار گیرند و اموالشان مصادره شود. از نظر وی، لیست غیرمسلمانان مستحق مرگ شامل شیعیان، صوفی‌ها و اقلیت‌های مسلمانی می‌شد که وی آن‌ها را مسلمان به حساب نمی‌‌آورد.

از این حیث هیچ تفاوتی بین وهابیت و داعش وجود ندارد. اختلافات بعدا پیش آمد؛ وقتی که نظریه وهابی که مبتنی بر سه عنصر (یک حاکم، یک حکومت و یک مسجد) یعنی حکومت شاه سعودی، حاکمیت مطلق وهابیت دولتی و کنترل آن بر مسجد در عربستان سعودی نهادینه شد.

مخالفت داعش با همین سه عنصر است که حساب آن را از سعودی‌ها جدا می‌کند.

حکومت اول وهابی‌ها

تبلیغ عقاید افراطی فوق توسط ابن عبدالوهاب، باعث شد که او را از شهرش بیرون بیندازند و وی پس از مدتی سرگردانی در سال ۱۷۴۱ به ابن سعود و قبیله‌اش پناهنده شد. ابن سعود، عقاید وی را راهی برای غلبه بر سنت‌های قبیله‌ای اعراب و چنگ انداختن به قدرت یافت.

قبیله ابن سعود پیش از این عادت داشتند که با حمله به روستاهای اطراف آن‌ها را غارت کنند. پذیرفتن حرف‌های ابن عبدالوهاب به آن‌ها امکان جدیدی می‌داد، آن‌ها می‌توانستند اسم کار قبلی خود را جهاد بگذارند!‌ هر کسی هم که در این جریان کشته می‌شد، شهیدی بود که فورا به بهشت می‌رفت.

در آغاز آن‌ها، چند منطقه کوچک مجاور خود را فتح ‌و حاکمیت خود را بر آن‌ها تثبیت کردند. اهالی این مناطق گزینه‌های محدودی پیش روی خود داشتند، یا وهابیت را می‌پذیرفتند یا کشته می‌شدند. تا سال ۱۷۹۰ این اتحاد شکل گرفته توانست بر بیشتر شبه جزیره عربستان مسلط شود و‌ مکرر به مدینه، سوریه و عراق نیز یورش می‌برد.

استراتژی آن‌ها مانند داعش امروزی، این بود که مردم مناطق اشغال شده را به خفت و خواری بکشند. آن‌ها سعی در ایجاد ترس و وحشت داشتند. در سال ۱۸۰۱ آن‌ها به کربلا یورش بردند و هزاران شیعه و زنان و کودکان آن‌ها را کشتند و بسیاری از اماکن مذهبی و از جمله حرم امام سوم شیعیان را تخریب کردند.

یک انگلیسی که در آن زمان در منطقه بوده‌ نوشته: «آن‌ها همه شهر را غارت کردند، حرم (امام) حسین را غارت کردند و همه طول روز را با توحشی عجیب مشغول کشتار بودند، بیش از پنج هزار تن از اهالی...‌» عثمان ابن بشر نجدی مورخ رسمی سعودی‌ها هم با افتخار از این جنایات سخن گفته و آن را سرنوشت همه کفار دانسته است.

در سال ۱۸۰۳، عبدالعزیز وارد مکه شد که تحت تأثیر ترس و وحشت تسلیم آن‌ها شده بود. پیروان وهابیت، بناهای تاریخی اسلامی و از جمله همه قبور و مراقد را تخریب کردند. قرن‌ها معماری اسلامی در نزدیکی مسجدالحرام نیز از بین رفت.

ولی در سال ۱۸۰۳، یکی از شیعیان، پادشاه عبدالعزیز را به خونخواهی مردم کربلا به قتل رساند. پسرش سعود بن عبدالعزیز جانشین وی شد و به فتوحات پدر ادامه داد. سرانجام عثمانی‌ها از این وضعیت از کور‌ه در‌رفتند و در سال ۱۸۱۲ ارتش عثمانی به همراه مصری‌ها، سعودی‌ها را از مدینه، جده و مکه بیرون انداختند. در سال ۱۸۱۴، سعود مرد، پسر نگون‌بختش عبدالله را عثمانی‌ها به استانبول بردند و با خشونت تمام به قتل رساندند.

در سال ۱۸۱۵، نیروهای وهابی از مصری‌ها که به نمایندگی از عثمانی می‌جنگیدند شکست سختی خوردند. در سال ۱۸۱۸، عثمانی‌ها شهر الدرعیه پایتخت وهابی‌ها را اشغال و تخریب کردند. اولین دولت وهابی از بین رفت و ‌باقی ‌مانده وهابی‌ها به صحرا گریختند و در همه قرن نوزدهم ساکت ماندند.

بازگشت تاریخ با داعش


یادآوری تاریخ گفته شده با تشکیل خلافت داعشی‌ها در عراق و سوریه امروزی دور از ذهن نیست. در واقع ویژگی‌های وهابیت در صحرای نجد از بین نرفت، بلکه حیات آن پس از فروپاشی دولت عثمانی در جریان جنگ جهانی اول از تجدید شد.

رهبری آل سعود در این تجدید حیات را عبدالعزیز بر عهده داشت که شخصیتی کم حرف و از نظر سیاسی به شدت محاسبه‌گر داشت. او قبایل پراکنده بدوی را متحد کرد و یک بار دیگر روح وهابیت را زنده کرد.

وهابی‌ها یک بار دیگر و در فاصله سال‌های ۱۹۱۴ و ۱۹۲۶ مکه، مدینه و جده را تصرف کردند. ولی به مرور عبدالعزیز نیز از واقعیت‌های نهفته در وهابی‌های متعصب احساس خطر کرد. وهابی‌ها شورش کردند و جنگی داخلی شروع شد که تا دهه ۱۹۳۰ طول کشید یعنی تا وقتی که پادشاه به کمک مسلسل، وهابی‌ها را ساکت کرد.

این پادشاه سعودی به تدریج تعصب خود را از دست می‌داد. در عربستان نفت پیدا شده بود و آل سعود و شریف حسین به عنوان گزینه‌های حکومت بر این سرزمین مطرح بودند. سعودی‌ها به دیپلماسی بهتری نیاز پیدا کردند؛ بنابراین، وهابیت از یک جنبش تهاجمی و تفکر تکفیری به جنبشی با مخصلت محافظه‌کاری در حوزه‌های سیاسی، اجتماعی، عقیدتی و دعوت مذهبی تبدیل شد و تلاش خود را صرف توجیه وفاداری به آل سعود و قدرت مطلقه پادشاه کرد.

گسترش وهابیت با دلارهای نفتی


به تدریج عربستانی‌ها، دلارهای نفتی را ابزاری مناسب برای گسترش وهابیت یافتند تا همه مسلمانان را به‌‌ همان راه خود بکشند. میلیارد‌ها دلار صرف اقداماتی شده و می‌شود که برای آل سعود، ابزار قدرت نرم است.

سعودی‌ها ترکیب میلیارد‌ها دلار هزینه انجام شده برای گسترش وهابیت و تمایل خود برای رهبری اهل سنت را ترکیب کردند تا خود را شریکی مناسب برای منافع آمریکا جا بزنند و این وابستگی خاص آمریکا به آل سعود از دیدار عبدالعزیز و روزولت رئیس جمهور آمریکا در روی کشتی جنگی آمریکا و در مسیر برگشت روزولت از کنفرانس یالتا در جریان جنگ جهانی دوم تا کنون ادامه داشته است.

مسأله مهم این است که نگاه وهابی‌های متعصب در دهه ۱۹۳۰ از بین نرفت. با وجود تضعیف این دیدگاه و جایگزینی آن با محافظه‌کاری ولی بخش‌هایی از سیستم حکومتی سعودی در اختیار آن‌ها باقی ماند. همین دو بخش گوناگون در سیستم حکومتی سعودی هستند که امروز باعث دو دیدگاه متفاوت نسبت به داعش شده‌اند.

داعش از سویی وهابی است و از سوی دیگر به شدت افراطی است؛ به عبارت دیگر، داعش، بازگرداندن وهابیت محافظه‌کار سعودی به‌‌ همان مسیر خشن و افراطی قدیمی است. آن‌ها با جدیت تمام ادعای آل سعود برای حکومت را زیر سؤال می‌برند.

با فربه شدن دولت سعودی با پول نفت، عقاید تند وهابی بار دیگر زمینه‌ای برای ظهور پیدا کرد و بسیاری از زنان و مردان پرنفوذ و شیوخ سعودی به حمایت از آن پرداختند. اسامه بن لادن نیز به یک معنا نماد شکوفایی همین جریان است.

مخالفت داعش با حکومت آل سعود بازگشت به ریشه‌های وهابیت است. غربی‌ها هم که در دهه‌های گذشته برای مقابله با دیگران با سعودی‌ها همکاری می‌کردند، وهابیت را نادیده می‌گرفتند.

سازمان‌های اطلاعاتی غرب، افراطی‌ترین جریانات وهابی را بهترین ابزار شکست شوروی سابق در افغانستان می‌دانستند و تعجبی ندارد که شاهزاده بندر بن سلطان عربستانی، داعش را بهترین ابزار برای اجرایی کردن طرح غربی برکنار کردن بشار اسد در سوریه بداند.
منبع: تابناک
برچسب ها: وبگردی ، داعش ، وهابیت
اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.