به گزارش
خبرنگار بهداشت و درمان باشگاه خبرنگاران؛ ضمن تبریک و تهنیت روز پزشک به تمام پزشکان ایرانی در هر کجای دنیا که هستند میخواهم بگویم که هیچ پزشکی قطعا نمیخواهد در طول دوران درمان هزینه سنگینی بر بیمار و یا خانواده تحمیل کند و همیشه اکثریت جامعه پزشکی انصافا تا جای ممکن رعایت حال بیماران را میکنند و حتی در بسیاری از مواقع پولی از بیمار علیرغم داشتن طول درمان طولانی و یا جراحی سخت نمیگیرند اما نباید این موضوع نیز فراموش شود که جراحان و متخصصین در مراکز درمانی دولتی شاید روزانه به تعداد زیادی از بیماران خدمت درمانی به اشکال مختلف ارائه میدهند که این خدمات در جراحی بسیار بیشتر و زمانبرتر است، ولی متاسفانه دریافتی که عنوان حقوق ماهیانه و صرفنظر از زحماتی که سالها برای گرفتن تخصص گذرانده است بسیار کمتر از زحمتی است که در قبال ارائه خدمت میگیرد.
بزرگترین درد دل من به عنوان یک جراح که سالهای زیادی از عمرم را صرف علم آموزی خدمت به بیماران کردهام و چه بسا که چقدر از نظر حضور در حریم خانه و خانواده به خانوادهام بدهکارم این است که ای کاش تعرفهها در مراکز دولتی واقعا نسبت به زحمت و تلاش متخصصین و جراحان و بطور کلی جامعه پزشکی افزایش یابد تا دیگر پزشکی به خاطر فشار مالی بیماری را به مراکز خصوصی سوق ندهد وگرنه همه پزشکان نجات جان بیمارانشان و باز گرداندن صحت و سلامتیشان آرزو و سرلوحه کارشان است و واقعا در این مورد با خدا معامله کردهاند.
چو بیمار از شفا سرمست گردد طبیب از فرط شادی مست گردد
یاد خاطرهای از دوران دفاع مقدس افتادم دوست دارم دبه رسانه شما بگویم: پایان جنگ بود حدود سال 1368 و یا 69 دقیقا پایان عملیات مرصاد بود و آن زمان هنوز بطور کامل پزشکیم را نگرفته بودم که توسط تیمی شامل جراحان، امدادگران، پرستاران و من نیز به عنوان پزشک عمومی برای ارائه خدمت درمانی به جبهه اعزام شده بودیم که از آنجا نیز به اسلام آباد غرب اعزام و در آنجا مستقر شدیم که بیماران و مجروحان را پس از درمان اولیه و اورژانسی به مرکز کرمانشاه اعزام میکردیم دقیقا یک هفته از استقرار و عملیات مرصاد گذشته بود و منافقین نیز به عراق رفته بودند
در حال اقامه نماز بودیم و در رکعت دوم متوجه شدیم که از بالای سرمان صدای رفت و آمدهای مداومی میآید زیرا بیمارستان محل استقرارمان سقفش شیروانی بوده و به علت نبود برق با روشنایی فانوس به ارائه خدمات درمان میپرداختیم وقتی صدا را شنیدیم فورا با چند نفر از دوستانم با اسلحه و یک چراغ قوه به زیر شیروانی رفتیم و دیدیم چند نفر از منافقین در آنجا سنگر گرفتهاند که پس از کلی تلاش آنها را دستگیر و به مرکز فرماندهی تحویل دادیم البته به خاطر اینکه هم پزشک و هم رزمنده بودم اجازه حمل سلاح داشتم.
انتهای پیام/