قتل مایکل براون ، نوجوان غیرمسلح سیاه پوست ، به
ضرب گلوله یک افسر پلیس -- و تظاهرات متعاقب آن -- به خبر اصلی رسانه های بسیاری
از کشورهای جهان تبدیل شده است. در 20 اوت روزنامه الوطن چاپ عربستان سعودی و تایمز
کویت تصویر تکان دهنده ای از یک افسر پلیس ضدشورش را منتشر کردند که با اسلحه خود
به سوی زنی که روی زمین افتاده نشانه رفته است. روزنامه «گالف نیوز» امارات عربی
متحده نوشت افسران مجری قانون با تجهیزات نظامی شبیه تجهیزات نیروهای ارتش تفنگ های
قوی به دست گرفتند. پوشش اخبار فرگوسن به ویژه در ترکیه نیز بسیار گسترده بوده
است. سرویس های خبری سراسر اروپا ، افریقا و آمریکای جنوبی نیز پیگیر این ماجرا
بودند. نکته قابل توجه این است که ناآرامی ها در فرگوسن بازتاب برجسته ای در تلویزیون
دولتی روسیه داشت که یادآور بازتاب گسترده اخبار تبعیض نژادی آمریکا در شوروی در
دوره جنگ سرد بود. در چین نیز تفسیر خبرگزاری شینهوا ، خبرگزاری دولتی این کشور ،
حاکی از این بود که فرگوسن نشان می دهد «اختلاف نژادی همچنان یک بیماری مزمن ریشه
دار است که جامعه آمریکا را از هم می پاشد.»
بسیاری از نویسندگان خارجی که خبرهای فرگوسن را پوشش می دادند آمریکا را به نفاق متهم کردند. گزارشگر شینهوا اخیرا نوشت :«آمریکا تقریبا به 200 کشور سراسر جهان به سبب عملکرد این کشورها در زمینه حقوق بشر حمله کرده است اما به جای اینکه همیشه انگشت اتهام را به سوی دیگران بگیرد بهتر است تمرکزش را بر حل مسائل خودش معطوف کند.»
از دید مورخان آمریکا طی سال های جنگ سرد ، واکنش
جهانی به حوادث فرگوسن واکنشی آشناست. تظاهرات علیه نژادپرستی و تفکیک نژاد در آمریکا
در دهه های 1950 و 1960 یک حکایت جهانی بود. به رویدادهای سال 1963 توجه کنید.
تظاهر کنندگان طرفدار حقوق مدنی تلاش های اعتراضی خود را بر بیرمنگام ، در ایالت
آلاباما ، شهری با تفکیک نژادی همه گیر متمرکز کرده بودند. رهبران شهر با گرفتن
حکم از دادگاه علیه راهپیمایی های معترضان واکنش نشان دادند. اما تظاهرات ادامه یافت
و شرکت کنندگان در راهپیمایی دستگیر شدند. سپس ، در اوایل ماه مه ، کودکان راهپیمایی
مسالمت آمیزی به راه انداختند و با شلنگ های آبپاش قدرتمند نیروهای یوجین بول کانر
، کمیسر امنیت عمومی، مواجه شدند که راهپیمایی کنندگان را به ساختمان ها کوبید و
بر زمین زد. تصاویر حمله سگ های پلیس به سوی یک مرد جوان که در چنگ یک افسر پلیس
بود به زودی در روزنامه های سراسر آمریکا و جهان منتشر شد.
در شوروی ، بیرمنگام به ویژه همچون نمونه بارزی از
نژادپرستی به تصویر کشیده شد ، اما نژاد از دیرباز به یک مضمون همیشگی در تبلیغات
ضدآمریکایی شوروی تبدیل شده بود. رهبران شوروی که می دانستند همه از تفکیک نژادی
در جامعه آمریکا اطلاع دارند ، به طور گسترده از این نمونه استفاده می کردند. در
سال 1963 کارتونی کشیده شد که در آن یک بول کانر خشمگین با نشانه های نژادپرستان
کوکلوسکلانها از ورود یک دانش آموز سیاهپوست آمریکایی به مدرسه جلوگیری می کند و
در همین حال در حیات مدرسه صلیب ها در آتش می سوزند. دیپلمات های آمریکایی در آن
زمان نگران این بودند که تبلیغات درباره نژادپرستی موثر افتاده باشد زیرا این
اتهام روی گزارش های خبری واقعی مبتنی بود.
در بقیه جهان ، به ویژه در افریقا و آسیا ، گزارش
های صریح درباره بیرمنگام متقاضیان زیادی داشت. آمریکا تلاش زیادی کرده بود تا این
روایت را تقویت کند که آمریکا در مسیر برابری نژادی حرکت می کند و پیشرفت از برده
داری به سوی آزادی نشانه برتری دموکراسی است. اما حوادث بیرمنگام این استدلال را
ضعیف کرده بود. اندکی پس از آنکه خشونت در شهر فوران کرد ، آژانس اطلاعات آمریکا
گزارش داد که «بهبود چشمگیر در تلقی عمومی مردم نیجریه از پیشرفت در روابط نژادی
آمریکا به سرعت در حال زایل شدن است.» سفارت آمریکا در اکرا ، پایتخت غنا ، متوجه
شد که آمریکا به سبب این بحران «قطعا متضرر شده است». وقتی رهبران افریقا برای نخستین
بار برای تشکیل سازمان وحدت افریقا تشکیل جلسه دادند ، کمتر از سه هفته پس از این
راهپیمایی ، قطعنامه ای را تصویب کردند که در آن با ابراز نگرانی از آمریکا خواسته
بودند به این اقدامات ناشایست و غیرقابل تحمل که احتمالا لطمات جدی بر روابط مردم
و دولت های افریقا با آمریکا وارد خواهد کرد ، پایان دهد»
با شکل گیری بحران بیرمنگام ، بسیاری به جان اف
کندی رئیس جمهور وقت آمریکا چشم دوخته بودند تا اقدام کند. برک مارشال به عنوان یک
مشاور حقوق مدنی بعدا گفت آمریکایی ها از خود می پرسیدند «چرا او کاری نمی کند؟»
سرانجام ، رئیس جمهور کاری کرد. یعنی مارشال را به بیرمنگام فرستاد ، که وی در
آنجا با رهبران جنبش حقوق مدنی و دولت محلی و بازرگانان دیدار کرد ، و آنها به تدوین
یک طرح توافقی برای لغو تبعیض نژادی در شهر و آزادی تظاهر کنندگان زندانی
پرداختند. اما تا آن زمان بیرمنگام چیزی بیش از یک بحران محلی بود -- بحران ابعاد
ملی و بین المللی به خود گرفته بود. به همین دلیل ، مدیریت بحران مستلزم کارهای بیشتری
بود.
ماه بعد ، جرج والاس فرماندار آلاباما ، که وعده
داده بود «تفکیک نژادی ، همیشه» ، دستور دادگاه را نادیده گرفت و اجازه نداد دو
دانشجوی سیاهپوست در دانشگاه آلاباما ثبت نام کنند. این کار موج تازه ای از
انتقادهای جهانی و ملی را به دنبال آورد. رابرت کندی ، دادستان کل وقت آمریکا ،
گفت ادامه یافتن دردسرها برای کشور و «برای ما در سراسر جهان» بد است. جان اف کندی
در نطقی احساساتی در ماه ژوئن حقوق مدنی را یک مسئله اخلاقی حیاتی توصیف کرد و گفت
:«ما برای آزادی در سراسر جهان موعظه می کنیم اما آیا می توانیم به جهان ، و مهم
تر از همه ، به یکدیگر بگوییم که اینجا سرزمین آزادی است ، اما نه برای کاکاسیاهان؟»
سرانجام کندی به پرسش خود با ارائه یک لایحه بزرگ حقوق مدنی جواب داد که زمینه را برای تصویب قانون حقوق مدنی 1964 فراهم ساخت. وقتی در کنگره درباره این لایحه بحث می شد ، دین راسک ، وزیر امور خارجه وقت ، کسی که مسئولیت اجرای سیاست خارجی را داشت ، یکی از شاهدان اصلی دولت در حمایت از این قانون بود. البته امور بین الملل تنها -- یا حتی مهم ترین -- عاملی نبود که انگیزه اصلاحات در زمینه حقوق مدنی در آمریکا را تقویت می کرد. اما رهبران آمریکا سرانجام به این نتیجه رسیدند که حقوق برابر برای بهبود وجهه آمریکا در خارج و جنگیدن در جنگ سرد بسیار ضروری است. سرانجام ، اقدام قاطعانه در داخل ، که دستکم تا حدودی به مسئله تفکیک نژادی ، محرومیت از حقوق مدنی و سرکوب بیرحمانه فعالان حقوق مدنی می پرداخت ، به بهبود وجهه آمریکا در خارج کمک کرد. راسک هنگام تصویب قانون حقوق مدنی با گفتن اینکه «این کشور در چشم مردم جهان رهبر کسانی است که می خواهند آزاد باشند ، و آنچه ما در اینجا انجام می دهیم اهمیتی فراتر از مرزهای ما دارد» خوشحالی خود را بیان کرد.
شباهت های زیادی در دو مورد بیرمنگام و فرگوسن وجود دارد. در هر دو مورد ، تصاویر تکان دهنده از توسل نیروهای پلیس به خشونت مفرط در برابر تظاهر کنندگان مدافع حقوق مدنی سیاهپوستان آمریکا توجه همگانی را در جهان به خود جلب کرده بود. اما برهه ای دیگر در حماسه جنبش حقوق مدنی آمریکا نیز درس های آموزنده ای برای ما دارد: بحران 58-1957 دبیرستان مرکزی لیتل راک در ایالت آرکانزاس. پس از آنکه دیوان عالی آمریکا تفکیک نژادی را مغایر با قانون اساسی اعلام کرد ، یک قاضی فدرال دستور داد که 9 دانش آموز سیاهپوست آمریکایی برای سال تحصیلی 58-1957 در دبیرستان مرکزی شهر پذیرفته شوند. اوروال فابوس Orval Faubus فرماندار آرکانزاس نیروی گارد ملی را فرا خواند. در حالی که جمعیت کثیری از سفیدپوستان علیه حذف تفکیک نژادی تظاهرات می کردند سربازان مانع از ورود دانش آموزان سپاه پوست به مدرسه شدند.
این رویارویی به یک ماجرای بین المللی بزرگ تبدیل
شد که مطبوعات خارجی هر روز به آن می پرداختند. روزنامه تایمز لندن درباره ضعف
رهبری اولیه دوایت دی آیزنهاور رئیس جمهور وقت آمریکا که با سرسختی و پایداری او
به عنوان فرمانده عالی نیروهای متفقین در اروپای غربی در زمان جنگ جهانی دوم در
تضاد بود ، نوشت :«این شوخی تلخ اکنون مصداق دارد: اگر پرزیدنت آیزنهاور زنده بود
، هیچ کدام از اینها اتفاق ها نمی افتاد.»
رئیس جمهور سرانجام مداخله کرد و به رغم وعده اش
مبنی بر اینکه هرگز از سربازان فدرال برای اجرای قانون لغو تبعیض نژادی استفاده
نخواهد کرد ، لشکر هوابرد یکصد و یکم را برای همین کار اعزام کرد. آیزنهاور در نطقی
که تصمیم خود را اعلام می کرد گفت :«دشمنان ما از این رویداد خوشحالند و از آن در
همه جا برای نشان دادن چهره ای بد از کل ملت ما استفاده می کنند.» اقدام دیرهنگام
اما قاطعانه آیزنهاور در سراسر جهان با استقبال مواجه شد و چنین احساس شد که دولت
فدرال ، بر خلاف اقدامات فرمانداران نژادپرست ، جانب عدالت را گرفته است.
اقدامات قاطع روسای جمهور در حل و فصل بحران های
حقوق مدنی گذشته کارساز بود. این مداخلات به ترمیم وجهه آسیب دیده آمریکا کمک کرد
و این بحث را از میان برد که آمریکا در زمینه ترویج حقوق بشر منافقانه عمل می کند.
آن زمان ، مثل حالا ، دفاع از حقوق مدنی به روابط بین المللی آمریکا کمک می کرد.
اما اینکه آیا پس از رفتن خبرنگاران خارجی به کشورهایشان مداخله رئیس جمهور به
برقراری واقعی عدالت در فرگوسن خواهد انجامید یا خیر ، به تلاش های مستمر بستگی
دارد.