ماشین تبلیغاتی اسرائیل تلاش می‌کند سیاست‌های خود را بعنوان توجیهی منطقی برای هر موج از حمله‌های خون بار و کشنده علیه فلسطینیان به اذهان عمومی مخاطبان خود القا نماید.

به گزارش سرويس بين‌‌الملل باشگاه خبرنگاران به نقل از گلوبال ریسرچ؛ مردم ساکن غزه و دیگر مناطق فلسطین دیگر از هرگونه اقدام موثر توسط جامعه بین الملل در واکنش به جنایات و تخریب اسرائیل در فلسطین ناامید شده‌اند. عدم توانایی یا عدم تمایل به اقدام بین المللی علیه اسرائیل می‌تواند یک بهانه ابتدایی برای انفعال باشد اما در ادامه چون و چرای بحران در غزه با این سیاست قابل قبول نیست. 

این مسئله بطور مستمر در جریان اصلی رسانه‌های بین المللی مطرح شده است که حملات هوایی و بمباران‌های مستمر نیروهای حماس علیه یک کشور یهودی (!) در خاک فلسطین حق دولت آن را برای دفاع از خود موجه می سازد . گرچه سیاستمداران و قشر متفکر و تحصیلکرده در جهان غرب تناقضات فاحشی در این مسئله مشاهده می کنند اما در نهایت تائید کننده آن است . 

این داستان روایت شده توسط اسرائیل که در رسانه های وابسته به این رژیم عنوان می شود بطور کلی در فعالان اجتماعی در فضای اینترنتی و نیز رسانه های مستقل رد شده است . در این فضای متفاوت اقدامات رژیم صهیونیستی جنایت جنگی گسترده و از پیش برنامه ریزی شده به شمار می آید . 

تفاوت اساسی و کلیدی میان این دو تحلیل امیدواری کارشناسان برای انجام بررسی های عمیق تر و دقیق تر در این زمینه است . گرایش به بررسی بستر ایدئولوژیک و تاریخی اقدامات اسرائیل در غزه می تواند هرچه بیشتر به حرکت مثبت در این زمینه کمک کرده و پاسخ صحیح را هرچه زودتر فراهم نماید . ( در مطالب ذیل به بخش هایی از مطالعات و بررسی های انجام شده اشاره شده است . )

** ریشه استراتژی "قتل عام" فلسطینیان از سال 1967 

یک ارزیابی تاریخی و ریشه ای درباره حملات کنونی اسرائیل به ساکنان نوار غزه و نیز سه حمله این رژیم به این باریکه از سال 2006 تاکنون به وضوح نشانگر سیاست نسل کشی رژیم صهیونیستی است . سیاست افزایشی تل آویو در قبال کشتار دسته جمعی فلسطینیان نتیجه اجتناب ناپذیر از استراتژی کلی اسرائیل نسبت به فلسطین از سال 1967 تاکنون می باشد . 
در این زمینه ماشین تبلیغاتی اسرائیل تلاش می کند سیاست های خود را بعنوان توجیهی منطقی برای هر موجی حمله های خون بار و کشنده علیه فلسطینیان به اذهان عمومی مخاطبان خود القا نماید . تخریب , قانون شکنی , کشتار و بازرسی های بی رویه از شهروندان فلسطینی بطور مستمر در رسانه های وابسته به تل آویو توجیه شده و منطقی و بدیهی نامیده می شود . این ماشین تبلیغاتی جنایات رژیم صهیونیستی را " حق دفاع" (!) از خود معرفی می کنند . 

تثبیت استراتژی خشونت و وحشی گری نظامیان اسرائیلی علیه شهروندان فلسطینی به قدمت ایجاد و حضور یهودیان در سرزمین های اشغالی می باشد . این استراتژی بارها و بارها از سوی تل آویو بعنوان چشم انداز این رژیم در مورد آینده حضور در سرزمین فلسطین اعلام شده و می شود . 

ابزار دست یابی به این هدف طی سالهای مختلف دچار تغییراتی شد اما فرمول اساسی آن به شکل ثابت و اولیه باقی ماند : تنها در صورتی می توان به چشم انداز تشکیل یک دولت یهودی امیدوار بود که تا حدممکن تعداد فلسطینیان به حداقل برسد . در چنین صورتی امکان تشکیل و بقای دولت اسرائیلی وجود خواهدداشت . و استراتژی کنونی این است که اسرائیل به سراسر سرزمین تاریخی فلسطین کشیده شود ؛ سرزمینی که هنوز هم میلیونها فلسطینی در آن زندگی می کنند . 

این چشم انداز در برهه ای از زمان ( از ژوئن 1967 ) دچار مشکل شد چراکه اسرائیل در راستای طمع زمین خواری خود تلاش میکرد که نوار غزه و بلوک غرب را به کنترل خود آورد . تل آویو در جستجوی راه حلی بود تا بتواند سرزمین هایی را که مدتهاست به اشغال درآورده یا خالی از سکنه ( فلسطینیان ) کند و یا این افراد را به شهروند درجه دوم تنزل دهد . 

همه این اقدامات در حالی انجام شده و می شود که کابینه تل آویو و همراهان این رژیم برنامه ای نمادین بعنوان " پروژه صلح " را به راه انداختند تا از این طریق بر قانونی شکنی ها و تخلفات خود در سرزمین های اشغالی سرپوشی گذاشته و برای اعمال سیاست های استعمارگرانه خود زمان بخرند . 
طی چندین دهه تمرکز اسرائیل بر این بوده که بتواند از طریق کنترل بر تمامی بخشهای فلسطین , این کشوررا به قطعات کوچک با جمعیت های کمتر تبدیل کند . سیاست های این رژیم اشغالگر در قبل سرزمین هایی که بطور غیرمستقیم اداره میکرد با سرزمین هایی که آرزو داشت که بتواند تسلط غیرمستقیم بر آن داشته باشد , تفاوت های داشت . 

اما هدف اصلی و دراز مدت تمامی این سیاست ها کوچک سازی جمعیت های فلسطینی , پاکسازی قومی و قبیله ای و تحریم و خفقان اقتصادی و جغرافیایی بوده است . بر همین اساس بلوک غرب به دو منطقه " یهودی نشین" و " فلسطینی نشین" تقسیم شد . با این شرایط سیاست امکان زندگی صهیونیستها در کنار فلسطینیان و نیز ایجاد یک زندان بزرگ برای شهروندان و ساکنان دیرینه بلوک غرب عملیاتی شد . 

موقعیت جئوپلتیکی بلوک غرب حداقل این تصور را برای اسرائیل ایجاد کرده که : این مسئله امکان پذیر است که از این طریق تل آویو می تواند بدون بروز "انتفاضه سوم" و یا محکومیت های شدیدتر بین المللی به اهداف خود ( تقسیم سرزمین و جمعیت فلسطینی به قطعات کوچکتر ) دست پیدا کند . 

نوار غزه نیز بدلیل موقعیت سیاسی و جغرافیایی آن نمی تواند از نگاه سیاست های اسرائیلی در امان باشد . حتی در سال 1994 و پس از آن هنگامی که آریل شارون بعنوان نخست وزیر در راس قدرت اسرائیل قرار گرفت این استراتژی وجود داشت که نوار غزه باید هرچه سریعتر به منطقه ای کوچک و منزوی شده _ با جمعیت 1/8 میلیونی کنونی _ تبدیل شده به گونه ای که ساکنان آن امیدی به خروج از انزوا نداشته باشند . طبق برنامه ریزی تاریخی اسرائیل غزه باید به سرزمینی فراموش شده بدل شود . 

اما این باریکه ثابت کرد که می توان تحت شرایط اختناق , خشونت , گرسنگی , انزوا و بحران های اقتصادی زندگی کرد . هیچ راهی وجود نداشت که این منطقه ( نوار غزه ) به مصر نزدیکتر شود نه در سال 1948 و نه در 2014 . در سال 1948 اسرائیل با اعمال فشار بر ساکنان نوار غزه ( پیش از آنکه این منطقه به باریکه تبدیل شود ) صدها هزار تن از آنان را از نقب اخراج و آواره نمود به این امیدکه آنها کیلومترها از خاک فلسطین و بخصوص از غزه دور شوند . 
این در حالی است که پس از سال 1967 این سیاست تغییر کرد و اسرائیل تصمیم گرفت غزه را به منطقه ای کوچک , ضعیف , بدون آموزش های علمی و فنی و فاقد هرگونه حقوق بشری و مدنی تبدیل نماید . در زمانی که فلسطینیان برای مبارزه علیه ظلم و ستم صهیونیستها دو انتفاضه را برگزار کردند بلوک غرب توسط مستعمرات اسرائیل به دو نیم تقسیم شد . 

اسرائیل نمی توانست بلوک غرب را به باریکه تبدیل کند بنابراین منطقه غزه را با بهانه محافظت از شهروندان یهودی و ممانعت از نسل کشی آنها (!) به محاصره نظامی خود در آورد . از همین زمان نوار غزه بواسطه حضور ارتش اسرائیل در سراسر مرزهای بیرونی آن و نیز استقرار دهها سلاح کشنده و سنگین رژیم صهیونیستی در محاصره قرار گرفته است . 

** قتل ساختگی نوجوانان اسرائیلی به منظور پاکسازی حماس از غزه 

کشتن سه نوجوان ربوده شده اسرائیلی که دو تن از آنها زیر سن قانونی بودند , در ژوئن برنامه ای تعیین شده برای قتل عام و کشتار کودکان فلسطین در ماه مه بود . بعلاوه این برنامه پیشگامی برای از بین بردن وحدت شکننده میان حماس و فتح قرارگرفت که در اوایل همان ماه روی داده بود . 

این وحدت بدنبال تصمیم دولت تشکیلات خود گردان فلسطین ( فتح ) برای ترک مذاکرات به اصطلاح "صلح"  انجام گرفت . همچنین محمود عباس رییس تشکیلات درخواستی به سازمان های بین المللی ارائه داد که در آن از جامعه بین الملل خواسته شده بود که درباره رژیم صهیونیستی و اقدامات آن بر اساس معیارهای حقوق انسانی و مدنی قضاوت شود . هر دوی این اقدامات و پیشرفت ها به منزله زنگ خطری برای اسرائیل قرار گرفت . 

شرارت و کشتار بعنوان جایگزینی برای عدم توانایی اسرائیل در تدوین سیاستی واضح در قبال نوار غزه تعیین شد . این ناتوانی از سال 1948 وجود داشته است . تنها آینده واضح و روشن این سیاست این است که حماس باید بطور کلی از غزه پاکسازی شده و این باریکه به اقامتگاهی همیشگی برای صهیونیستها تبدیل شود . 

از سال 1994 و حتی قبل از ظهور "حماس" بعنوان یک قدرت در نوار غزه موقعیت بسیار ویژه و خاص این باریکه نشان میداد که عملیات های تنبیهی دسته جمعی ساکنین این منطقه مانند آنچه در تازه ترین وحشی گری اسرائیل علیه زنان و کودکان فلسطینی دیدیم , توسط اسرائیل اجرا خواهد شد . به عبارت دیگر " نسل کشی تدریجی " توسط رژیم صهیونیستی در باریکه غزه در حال اجرا بوده و هست .

چشم انداز تاریخی صهیونیستها برای کوچک سازی فلسطین انگیزه اصلی افسران و ژنرال های اسرائیلی به منظور صدور دستور بمباران زمینی , هوایی و دریایی نوار غزه است . این چشم انداز طی سالیان دراز به غیرانسانی ترین شکل ممکن اجرا شده است . 

زمان بندی برای موج حمله ای که تل آویو باید علیه غزه داشته باشد تعیین شده است . از سال 2011 تاکنون سرزمین های اشغالی با انواع بحران های اقتصادی و سیاسی مواجه بوده اند . افزایش بی سابقه نرخ تورم , شکست های پیاپی در عرصه سیاست بین المللی و ناتوانی کابینه برای ارائه خدمات اجتماعی مناسب به شهروندان یهودی به بهانه ای برای توجیه نیاز داشت .

بهترین گزینه اجرای یک عملیات نظامی بود تا بتواند سرپوشی برای کسری های بودجه و نقایص نظامی این رژیم باشد . 

نشانه های واضح و روشنی نیز از این "پروژه نسل کشی" مشاهده می شود . عملیات "باران" در سال 2006 , عملیات "سرب گداخته " در سال 2009 , عملیات "ستون دود" در 2012 و اکنون عملیات "لبه محافظ" در 2014 .

 نکته حائز اهمیت اینکه این قتل عام گستاخانه غیرنظامیان هرگز از سوی مقامات غربی و مدعیان حقوق بشر در عرصه های بین المللی مورد انتقاد یا محکومیت قرار نمی گیرد . این کشتار از سوی آمریکا و انگلیس " حق دفاع اسرائیل از خود " نامگذاری شده است . 

این روایت های دروغین و ساختگی نیز با کمک رسانه های وابسته به غرب و اسرائیل بطور مستمر در فضای مجازی بازخوانی می شود . هدف از این اقدام القای بی گناهی اسرائیل و تبری این رژیم از جنایاتی است که به شکل دوره ای علیه ملت فلسطینی اعمال می کند . اذهان عمومی دنیا به راحتی می توانند پوشش تحریف شده واقعیت را از زبان رسانهای اسرائیلی و غربی مشاهده کنند . 

** نتیجه گیری 

برای درک بهتری از کشتار جمعی اسرائیل در خاک فلسطین نگاه به تاریخچه روابط آنها لازمه حتمی نیست بلکه همین چندین سال اخیر نیز می تواند به روشنی سیاست تل آویو در قبال فلسطینیان را نمایش دهد . تنها فرصت حقیقی برای مبارزه موفقیت آمیز با صهیونیسم در فلسطین اقدام آژانس های حقوق بشر و مدنی ای است که تبعیضی میان خشونت ها قائل نیستند . 

استانداردهای دوگانه غرب در قبال برخورد با خشونت ،‌نقض حقوق بشر ،‌کشتار ،‌نقض حاکمیت و مرز کشورها موجب شده که اسرائیل به راحتی و بدون ممانعت سازمان های بین المللی از جمله سازمان ملل و شورای امنیت به اجرای پروزه نسل کشی و اشغال خاک فلسطین ادامه دهد . 




انتهای پیام /

برچسب ها: فلسطین ، غزه ، نوار ، فلسطینیان
اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.
آخرین اخبار