به گزارش مجله شبانه باشگاه خبرنگاران، کیومرث متهم به دو فقره قتل است و خودش این اتهام را قبول دارد و از اولیایدم میخواهد او را ببخشند. متهم که دو هفته قبل در شعبه 74 دادگاه کیفری استان تهران محاکمه شده است، جزئیات زندگیاش و ماجرای قتلها را توضیح میدهد.
یک سال است به اتهام دو فقره قتل در زندان به سر میبری. اتهام را قبول داری؟
بله قبول دارم و خیلی از کردهام پشیمان هستم.
چرا این کار را کردی؟
در هر دو فقره اصلا قصدم این نبود کسی را بکشم و فقط برای ترساندن از چاقو استفاده کردم، متاسفانه هر دو نفر فوت شدند.
قتلها چطور اتفاق افتاد؟
قتل اول به خاطر درگیری با مرد جوانی به نام سیاوش، اتفاق افتاد. مدتی بود همدیگر را میشناختیم. یک روز برسر موضوعی ساده با هم دعوا کردیم. جروبحث بالا گرفت. او فحاشی کرد و من کنترل خودم را از دست دادم و آنقدر ناراحت شدم که چاقویی را که در جیبم بود بیرون آوردم و به او ضربه زدم.
میخواستی سیاوش را بکشی؟
نه فقط میخواستم تنبیهاش کنم تا بفهمد حق ندارد همینطوری به کسی فحاشی کند.
اگر قصد کشتن نداشتی چرا فرار کردی؟
خیلی ترسیدم. وقتی او روی زمین افتاد و خون از بدنش بیرون زد، آنقدر ترسیدم که نتوانستم آنجا بمانم یا او را به بیمارستان برسانم، به همین دلیل هم فرار کردم. البته آنطور که گفتند ضربه عمیق بود و نمیشد برایش کاری کرد.
شاید اگر خودت تسلیم میشدی، حالا وضع فرق میکرد، مثلا اینکه اولیایدم رضایت میدادند.
فرار کردم چون میدانستم چه مجازاتی در انتظارم است. واقعا نمیخواستم سیاوش را بکشم و توضیح دادن این موضوع برای دادگاه و اولیایدم واقعا غیرممکن است چون حرفم را قبول نمیکنند. البته میدانستم مدت زیادی نمیتوانم فرار کنم و بالاخره یک روز دستگیر میشوم.
در مدتی که فراری بودی، کجا میرفتی و چطور زندگی میکردی؟
آواره شده بودم. مدتی شبها در خیابان میخوابیدم. نمیتوانستم به خانه خودمان بروم، چون برای مادر و برادرم دردسر درست میشد. هرچند شب یکبار هم در خانه دوستم میماندم میدانستم مرا لو نمیدهد و پلیس هم حدس نمیزند به خانه او میروم.
درآمدت از کجا بود؟
بیشتر قرض میگرفتم و دوستانم کمکم میکردند. پول زیادی نداشتم. البته میخواستم به شهرستان بروم کاری پیدا کنم.
در مورد قتل دوم بگو، چطور اتفاق افتاد؟
درگیری اصلا بین من و مقتول نبود، درگیری بین دوست من و دوست مقتول بود. آن روز دوستم به من گفت دخالت نکن من هم میخواستم کنار بکشم، اما مقتول به من حمله کرد و مجبور شدم با وارد کردن ضربهای به بدنش، او را از خودم دور کنم.
در مورد درگیری توضیح بده شما چطور مقتول و دوستش را دیدید؟
ـ راستش تا زمانی که درگیر شدیم، از چیزی خبر نداشتم. ما در اتوبان میرفتیم و ترافیک بود. در سنگینی ترافیک یکدفعه دوستم حامد گفت صبر کن کسی که وسیله مرا برداشته، دیدم. کنار خیابان ماشینی پارک بود و میثم در آن مواد مصرف میکرد یک نفر هم پشت فرمان نشسته بود.حامد به سمت ماشین رفت و میثم را از ماشین بیرون کشید و با او درگیر شد. دوستش که پشت فرمان بود با من درگیر شد و مرا زد. من هم چاقویی را که داشتم، به سمتش گرفتم یکدفعه حامد سمت ما آمد و گفت همدیگر را نزنید دعوا بین من و میثم است، شما دخالت نکنید. بعد میثم به سمت حامد رفت و آنها همدیگر را زدند. مرد جوان هم به من حمله کرد و یک ضربه به من زد که در حین درگیری چاقویی که در دست داشتم به بدن او خورد. نه خونی دیدم و نه اثری از اینکه او چاقو خورده، فقط از من دور شد و به سمت ماشین رفت. حتی پشت فرمان نشست و رانندگی کرد و از ما دور شد.
چه زمانی متوجه مرگ او شدی؟
وقتی مرا به اداره آگاهی بردند، تازه متوجه شدم او هم مرده و به من دو فقره قتل تفهیم کردند. تا آن زمان خبر نداشتم چه اتفاقی افتاده است.
درباره نحوه دستگیریات بگو ؟
مرا از طریق ماشین حامد شناسایی کردند. البته تصاویر مربوط به قتل اول توسط دوربینهای مدار بسته ضبط شده بود.
از وقتی بازداشت شدی در زندان هستی و خودت هم میدانی احتمال اینکه نجات پیدا کنی خیلی کم است. برای اینکه از این وضع نجات پیدا کنی، چه اقدامی کردهای؟
از وقتی این اتفاق افتاده خیلی پریشان هستم. میدانم راه نجاتی ندارم و تلاش هم نکردم راهی پیدا کنم. ضمن اینکه کسی را ندارم پیگیر کارهای جلب رضایت باشد. من یک مادر پیردارم که همه دارایی من است اگر او نبود شاید تا به حال بارها خودکشی کرده و مرده بودم. به خاطر او زنده هستم. اگر راه گفتوگویی باشد، مادرم حتما برای رضایت اقدام میکند اما احتمالش بسیار کم است موفق شود.
در مدتی که زندان هستی چه کردهای و تصمیم داری از این به بعد چه کار کنی؟
از وقتی زندانی شدهام دغدغهام این است از عذابی که گرفتارش شدهام راحت شوم. سیاوش مردی که اول به قتل رساندم یک فرزند دارد. بعد از اینکه او را زدم کسی را برای کمک سراغش فرستادم. آن فرد که بالای سر سیاوش رفته بود، میگفت خیلی تلاش کرد او را نجات دهد اما نتوانست حتی سیاوش را خم کرده بود تا خونی که در ریهاش جمع شده تخلیه شود. وقتی ماموران اورژانس رسیدند گفتند او فوت شده است و دیگر این کارها فایدهای ندارد. برادرم میگفت پسرش خیلی ناراحت بود و گریه میکرد. درست است که پسربچهای کوچک است اما خیلی ناراحت او هستم و بارها از خدا درخواست بخشش کردم. به خاطر بلایی که سر این بچه آوردهام خیلی شرمنده هستم و اصلا نمیتوانم خودم را ببخشم. لحظهای که ضربه را به او وارد کردم، پشیمان شدم اما فایدهای نداشت. در این مدت که زندان هستم برای هر دو مقتول نماز میخوانم و دعا میکنم. از خدا میخواهم از خطاهایشان بگذرد و مرا هم به خاطر ظلمی که به آنها کردم ببخشد. من خیلی جوان هستم از خدا میخواهم توبهام را قبول کند و تا پایان عمرم هم لحظهای از خداوند دور نخواهم شد.
حرفی با اولیایدم داری؟
فقط میتوانم از آنها درخواست گذشت و
بخشش کنم. از آنها خواهش میکنم مرا به خاطر جوانیام و به خاطر مادر
تنهایم ببخشند. من از بچگی سختی زیادی کشیدم. پدرم را از دست دادم. مادرم
پیگیر کارهای من است. یک برادر هم دارم که او هم گرفتار زندگیاش است.
درخواست دارم اولیایدم مرا ببخشند تا دل یک پیرزن را شاد کنند. حاضر هستم
در برابر این گذشت هرچه دارم، بدهم. در زندان خیلی عذاب میکشم. مادر پیرم
گاهی به دیدنم میآید. زندان از محل زندگی او خیلی دور است و بسختی
میتواند گاهی به دیدارم بیاید. واقعا از کرده خودم پشیمان هستم.قصاص من
فرزند آنها را بر نمیگرداند. فقط مادر دیگری را داغدار میکنند. البته
قصاص حق آنهاست و در صورتی که نتوانند گذشت کنند، هیچ ناراحتی از آنها
ندارم و قصاص را قبول میکنم./جام جم