"شطرنج با ماشین قیامت" نام کتابی است داستانی از حبیب احمد زاده که در توصیف فضای هشت سال دفاع مقدس نوشته شده است.

به گزارش خبرنگار ادبیات باشگاه خبرنگاران، به مناسبت روز مقاومت اسلامی، نگاهی اجمالی به رمان "شطرنج با ماشین قیامت" خواهیم انداخت. رمان و قصه‌ای خواندی که با دریافت جایزه‌های متعدد در دنیای ادبیات پایداری مثال زدنی است.
 
در شهری محاصره شده و رو به ویرانی آرام آرام قدم بر می‌داریم تا بنگریم آنچه را که حبیب احمد زاده خلق کرده، در این شهر به جز ویرانی، انسان‌ها و شرایط متفاوتی را می‌بینیم که کنار یکدیگر قرار گرفته‌اند و داستانی خواندنی و شنیدنی را به وجود آورده‌اند. درون مایه داستان از قدرت و اختیار انسان در شکل گیری سرنوشت سخن می‌گوید. این درون مایه کل اجزاء استان را در فضای جنگ به هم پیوند داده تا به این نتیجه برسد که اعمال انسان‌ها چه نقش عظیمی در شکل گیری سرنوشت شان ایفا می‌کند. نویسنده در آغاز کتاب جملاتی زیبا و نمادین از تورات و انجیل و قرآن درباره‌ی عمل و عاقبت انسان نقل می‌کند و سپس وارد داستان می‌شود. داستان درباره سه روز از زندگی نوجوانی است که با نام رمزی موسی خوانده می‌شود.
 
در جنگی که میان ایران و عراق رخ می‌دهد، موسی مسئول شناسایی یک دستگاه رادار فرانسوی سامبلین است. این دستگاه که در خدمت عراقی‌ها قرار گرفته است، با سرعت عجیبی توپ خانه‌های ما را ردیابی می‌کند. نوجوان داستان ما، علی رغم مسئولیت‌های متعدد و هم زمانی که بر عهده دارد، مسئولیت پیدا کردن و انهدام این دستگاه نیز بر عهده‌اش گذاشته می‌شود. او تحت فشار زیادی قرار گرفته است، چرا که باید دستگاهی را که تا کنون ندیده است پیدا کند، در غیر این صورت تعداد زیادی از نیروهای خودی کشته خواهند شد و...
 
نام موسی با توجه به بخشی از داستان، نماد حضرت موسی (ع) است، اگر چه وظیفه اصلی‌اش دیدبانی است، اما در قسمت‌هایی از داستان وظیفه او همچون حضرت موسی (ع) هدایت و راهنمایی مردم به وادی ایمن است، موسی در جریان نبرد با مشکلات و انجام مسئولیت‌هایش با فردی که همه مهندس‌ صدایش می‌کنند آشنا می‌شود. مهندس نماد انسان‌های جبر زده است.
 
او در طبقه سوم ساختمانی هفت طبقه و نیمه کاره (که شاید نماد هفت طبقه از آسمان باشد) زندگی می‌کند و از رفتن به بالا و رسیدن به اوج پرهیز می‌کند. مهندس جنگ و در کل دنیا را بازی شطرنج می‌خواند و بسیجی و دشمنان عراق را چون مهره‌های بی اختیار شطرنج تصور می‌کند. شطرنج همیشه با پیشوند (بازی) به کار برده می‌شود، پس تصور جنگ و جبهه به عنوان بازی به شدت از اهمیت این کشمکش‌ها کاسته و به این وسیله انسان را به رکود فرا می‌خواند. این نگاه شطرنجی در سرتاسر رمان جریان دارد. خالق اثر ظاهرا به این دیدگاه اعتقاد ندارد، اما گویا ناخود آگاهش تسلیم این دیدگاه شده است. او با زیرکی بیان می‌کند که "حتی اگر تصور کنیم که انسان‌ها مهره‌های شطرنج‌اند، در صورتی که این مهره‌ها با کوشش و همکاری به انتهای صفحه مقابل برسند، به دست وزارت می‌رسند، یعنی تاثیر گذار ترین مهره شطرنج! و اینجاست که نشان می‌دهد حتی یک مهره ناچیز می‌تواند کل روند بازی را تغییر دهد".
 
در حقیقت این رمان به شکلی تازه در مقابل انسان‌هایی که هر گونه تلاش را بیهوده می‌بینند و به عاقبتی نا معلوم راضی می‌شوند، می‌ایستد.
 
همچنین شخصیت‌هایی از این رمان نگاهی غیر نمادین به انسان دارند و او را دارای روح می‌دانند. در این نگاه هر انسانی که وارد کره خاکی می‌شود، بر خلاف مهره‌های شطرنج از تجارب نسل‌های گذشته کمک می‌گیرد و به جلو گام برمی‌دارد.
 
و این گونه حبیب احمد زاده نوع نگاهش به اختیار انسان را، در فضایی داستانی قابل باور و پر از تصویر بیان می‌کند. او دائما از امید به زندگی می‌گوید. در قسمت‌هایی از این رمان جنازه‌هایی را خلق می‌کند که در سردخانه و در جوار بستنی‌ها نگهداری می‌شود و به این شکل از شیرینی مرگ می‌گوید.
 
اگرچه وی به شدت از زبانی نمادین استفاده می‌کند، اما این نماد‌ها و سمبل‌ها به هیچ وجه مخاطب را دچار سردرگمی نمی‌کند؛‌ برای مثال دستگاه رادار که مهندس به علت ترس آن را ماشین قیامت ساز می‌نامد، یکی از مهمترین سمبل‌های این اثر است، این دستگاه به علت ناشناخته بودن، پنهان بودن و در زمان خود انتزاعی بودنش بیشتر از نظامی بودنش مشکل ساز شده است و اینجاست که این نماد در جامعه ما رنگ پیدا می‌کند؛ در واقع در جنگی که امروزه دچارش هستیم (جنگ نرم) دشمن با لوازمی غیر مستقیم و پنهانی به ویرانی می‌پردازد و البته که این لوازم غیر جنگی (مانند رسانه) از صد سلاح گرم خطرناک‌ترند!
 
اگرچه همان گونه که ذکر شد، فائق آمدن بر سلاح‌های سردی همچون قلم و رسانه و فضاهای مجازی و... از مقاومت در برابر هزاران گلوله و آرپیجی و خمپاره دشوار تر است، اما دانشگاهیان و تحلیل گران و اهالی رسانه و مهمتر از همه جوانان پر انرژی این مرز و بوم با تلاش بی وقف‌ی خود نشان دادند که پیروزی در این جنگ نرم همچون پیروزی پر شکوه در هشت سال دفاع مقدس امکان پذیر است.
 

یادداشت از: زینب السادات رضویان/


انتهای پیام/ اس
برچسب ها: ماشین ، کتاب ، ادبیات ، مقاومت ، رمان
اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.
آخرین اخبار