به گزارش مجله شبانه باشگاه خبرنگاران، طلاق با نامی ساده، اما مفهومی پیچیده، در لغت به معنی گشودن گره و رها کردن است. ولی در عبارت «خانواده و طلاق» یعنی فروپاشی نظام کوچک خانواده، که البته تبعات آن منحصر به خانواده نیست و در چشماندازی کلیتر سبب تزلزل پایههای اجتماعی میشود، زیرا خانواده بهعنوان اصلیترین نهاد جامعه نقش بسزایی در سلامت روان جامعه دارد.
در ارتباط با مقوله طلاق، دو رویکرد در مقابل ما قرار میگیرد: طلاق و فرزندان، طلاق و زن و مرد. باز هم با اصلیترین عناصر سازنده جامعه یعنی افراد جامعه روبهرو میشویم.
از یک منظر، طلاق با فروپاشیدن چارچوب خانواده، اثرات اضطرابآور و مخربی بر کودکان دارد. ترسیم آیندهای نامعلوم، مبهم بودن وضع سرپناه و سرپرستی، بهوجود آمدن احساس دوگانه عشق و تنفر نسبت به هریک از والدین و احساس ناامنی میتواند به شکلگیری شخصیتهای بیمارگونهای در کودکان منجر شود. کودکانی که در آینده نزدیک بهعنوان بزرگسالان جامعه شناخته میشوند و برای تشکیل خانواده اقدام میکنند و به بزرگسالانی بظاهر سالم تبدیل میشوند که در خوشبینانهترین حالت، اگر برای سرپوش کمبودهایشان به مواد مخدر، الکل پناه نبرده باشند به واسطه کودکی دردناکشان، شادی و سرزندگی خود را از دست میدهند.
امروزه طلاق بهعنوان یک پدیده اجتماعی، شیوع زیادی پیدا کرده و هیچطبقهای از جامعه را نمیتوان پیدا کرد که از گزند آن در امان باشد. این پدیده میتواند این سوالات را در ذهن ایجاد کند که آیا میتوان در ازای یک تصویر دردناک از طلاق، تصویر دلنشینتری هم ترسیم کرد؟ یا اینکه طلاق بهنوعی گشودن گره و رها شدن است؟
برای تبیین این مفهوم باید انواع طلاق را در نظر بگیریم، از جمله طلاق عاطفی؛ طلاقی که در هیچکجا به ثبت نمیرسد و نمود عینی ندارد، اما مهمترین نوع طلاق است. در چنین طلاق نوعی تشنج روانی بر خانواده حاکم میشود.
این نوع از طلاق در خانوادههایی حاکم است که بهدلیل مسائل سنتی، نگرش منفی جامعه، ترس از تنهایی، ناتوانی در تامین نیازهای اقتصادی یا محرومیت از حق سرپرستی فرزندان به اجبار زیر یک سقف زندگی میکنند و تاوان تسویه حسابهای شخصی آنها را کودکان میپردازند، در حالی که همین کودکان میتوانند با یکی از والدین خود که شایستگی سرپرستی آنها را دارد احساس امنیت و آرامش بیشتری داشته باشند و از رشد روانی اجتماعی مطلوبتری نسبت به قبل برخوردار باشند.
کودکانی که بعد از طلاق با یکی از والدین زندگی میکنند، قادرند خود را با محیط تطبیق دهند. کودک درک میکند که این شرایط برای او بهتر است. همچنین هریک از زوجین با رهاشدن از بار استرس مزمن تنشهای روانی بعد از گذراندن دوران سوگ جدایی با توجه به ویژگیهای ساختار شخصیتیاش میتواند عنصر سازندهتری نسبت به قبل برای جامعه باشد. با این همه باید خاطرنشان کرد که طلاق اولین راهحل نیست، اما میتواند در ازای پرداخت هزینهاش راه نجات و رهایی باشد./چاردیواری