به گزارش
حوزه سینما باشگاه خبرنگاران به نقل از روابط عمومیخانه هنرمندان ایران، در آغاز این جلسه دکتر فریبا افکاری از شاگردان استاد انوار به ارائه مشاهداتی از فعالیتهای استاد پرداخت و گفت: در سال 1369 هنگامیکه دانشجوی کارشناسی ارشد نسخ خطی دانشگاه تهران بودم، با نخستین فهرستهای نسخههای خطی کتابخانه ملی که از خامه استاد انوار تراوش نمود، آشنا شدم.
ده جلد از نسخههای خطی فارسی و عربی با دقت و نظم خاصی از سوی استاد معرفی شده بود و دارای مقدمههای عالمانه و ارزشمندی بود. استاد نخستین فهرست نگاری بود که بر اساس کاربرگه نسخههای خطی که به همت بزرگانی چون مجتبی مینوی، ایرج افشار، دکتر امین ریاحی و محمدتقی دانشپژوه تهیه و مصوب شده بود، کار میکرد؛ برخلاف دیگر فهرست نگاران معاصر خود که از هر فرمی و کاربرگه یی گریزان بودند و با سلیقه و ذوق شخصی خود کار میکردند.
در طول دوره تحصیل میبایست برای انجام تحقیقات لازم به حضور استاد انوار میرسیدم. استاد بازنشسته بودند و در منزل خود در کاشانک مشغول تحصیل و مباحثه با شاگردان خود بودند. ساعتها درس میگفتند و بدون کوچک ترین چشمداشت مادی جذبه و جذابیت فوق العادهای برای شاگردان داشتند. در امور دانشجویان سختگیر بودند و در تهیه ارائه تکالیف درسی ایشان با دقت و وسواس بسیاری میکوشیدند اما هنگام پاسخ به پرسشها و رفع اشکالات، استاد انوار بخشنده و مهربان بود.
از امانت هیچ کتابی از کتابخانه بزرگ و شخصی خود دریغ نداشت و پایان نامهها و تکالیف دانشجویان را با دقت میخواندند و اصلاحات لازم را اعمال میداشتند. سالها گذشت و برای انجام مصاحبه و تهیه مقالهای در باب چگونگی قیمتگذاری اسناد و کتب خطی برای نشر کتاب ماه کلیات از استاد تقاضای وقت کردم تا اجازه فرمایند و در منزل به خدمتشان برسم.
استاد که خود از اعضای هیات علمی و قیمتگذاری تقویم اسناد و کتب خطی کتابخانه ملی و مرکز اسناد بودند و با ظرایف و دقایق این امر سالها آشنا بودند، با مهربانی پذیرفتند.
زمان یکساعته، چهار ساعت به طول انجامید و استاد با سعه صدر به بیان ویژگیهای این امر پرداختند و از نخستین تجارب خود با مرحوم مهدی بیانی در کتابخانه ملی و از خاطرات تحصیل خود گرفته تا تاریخچه کتابخانه ملی و روشهای فهرستنگاری و خاطرات رجال سیاسی و فرهنگی نکاتی را بیان فرمودند و گویی تاریخ هر واقعه را جزء به جزء پیش رو داشتند و با یاری از حافظه فوق العاده خود به تصویر میکشیدند.
پس از ایراد این مقاله توسط دکتر افکاری، به دعوت کیوان کثیریان ـ مجری جلسه ـ احمد مسجدجامعی پشت تریبون رفت و به بیان خاطرهای از استاد انوار پرداخت. در ادامه دکتر افکاری، دکتر پیمان ناصحپور (از شاگردان استاد)، خسرو دهقان، آقای حیدریپور (تهیهکننده فیلم و رییس فرهنگسرای ملل) و مژگان صدرایی (مدیر روابط عمومیخانه هنرمندان ایران) روی سن آمدند و با حضور در کنار استاد انوار از او تقدیر کردند. در این مراسم، یک تابلو نقاشی از تصویر استاد انوار، اثر استاد نصراللهی و لوح تقدیر از سوی دکتر مجید سرسنگی به رسم یادبود بهایشان تقدیم شد. سپس استاد انوار کیک تولد خود را بریدند.
استاد عبدالله انوار در این مراسم گفت: زمانی که طلبه بودیم، میگفتند اگر اسم معیدی را بشنوید، بهتر بود تا ببینید. حالا این موضوع در مورد من برعکس شد و من خدا شاهد است تمام دوستانی که به من اظهار لطف دارند، از آغاز جوانی اینطور بودم که «از ننگ چه پرسی که مرا نام ز ننگ است/ از نام چه جویی که مرا ننگ ز نام است»، یعنی هیچگاه حاضر نبودم که اسمم جایی باشد یا مزاحم کسانی بشوم، مثل امروز که در این هوای گرم تشریف آوردید و اظهار لطف کردید.
خیلی خوشحالم که بگویم یک همشهری دموکراتی که ما در تاریخ تمدن جدید ایران میبینیم، آقای مسجدجامعی است. او تنها کسی است که با شهر تهران در ارتباط است و با مردم سر و کار دارد. این درست همان شهرداری است که غربیها از آن برخوردارند و شهرهایشان از این طریق آباد شده است. امیدوارم سایهشان و علاقهای که دارند باعث بشود شهر تهران که خیلی مصیبت زده است، آباد بشود.
در بخش دیگری از مراسم روز گذشته، سلیمانیفاخر به همراه دکتر ناصحپور و محمد جعفری (منتقد و مستندساز) به نقد و بررسی فیلم مستند «درهالتاج» پرداختند.
ابتدا دکتر ناصحپور بیان کرد: به خاطر دارم یک روز استاد انوار تماس گرفتند که قرار است یک بزرگداشت در قزوین برگزار بشود برای استاد شفیعیخواه. سخنرانی استاد با این جمله معروف شروع شد که من خیلی از آن خوشم آمد: خداوند بالاتر از آن چیزی است که از ظالمان باشد. من نوزدهساله بودم که خدمت استاد انوار رسیدم برای یادگیری ریاضی. روزی به منزل ایشان رفتم در کاشانک. استاد پیشنهاد دادند برای اینکه پایههای ریاضی ات قوی بشود، به جای ریاضی پیش من منطق کار کن؛ چیزی که در دانشگاهها کمتر درس میدهند.
ایشان فرمودند برو کتاب «مدخل منطق صورت» دکتر غلامحسین مصاحب را بخر و بعد کلاسهایمان شروع میشود. وقتی برای درس خدمت ایشان رسیدم، گفت کتاب را بخوان و من سطر به سطر میخواندم و ایشان تفسیر میکردند و توضیح میدادند. بعد میرفتیم در کوچههای شمیران پیاده روی میکردیم و باز استاد آنجا هم توضیح میدادند. تا این حد برای دانشجویش وقت میگذاشت. میگفتند این دانشگاه و کلاسهای کوتاه ویزیتوری به درد نمیخورند. دانشجو باید با استادش زندگی کند.
در بخش دیگری از این نشست نقد و بررسی، کارگردان فیلم توضیح داد: حدود پنج سال است از آقای انوار شناخت پیدا کردم و بزگی و والامقامی ایشان به قدری عمیق بود که تنها ادای دینی که میتوانستم به عنوان مستندساز انجام بدهم، این بود که فقط دوربین را روشن کنم تا ایشان صحبت کند. یعنی من اگر به لحاظ حرفهای بخواهم به فیلم نگاه کنم، خود من هم نگاه حرفهای به فیلم ندارم و آن را به لحاظ فرم قابل نقد میدانم اما به لحاظ فرم، مصداق بارز ران ملخ بردن نزد سلیمان است.
ایشان ضبط این فیلم را نمیپذیرفتند. تصاویری که از ایشان دیدیم، در دو روز گرفتم. ایشان آنقدر وقتشان به علم و پژوهش صرف میشود که واقعاً وقتی برای اینکه بنشینند و جلو دوربین صحبت کنند، نداشتند. تمام پلانهای من، یک برداشت بود. اگر جایی اشکالی در فرم و محتوا میبینید، فقط به دلیل این یک برداشت بودن تصاویر است.من برای آن دو روز، حدود یک سال پیش از ایشان وقت گرفتم. ایشان به لحاظ علمی و روحی و جسمی آنقدر جوان هستند که یک روز از ساعت هشت صبح تا هفت شب با ایشان بودم و خودم خسته شدم، ولی ایشان ماشاالله پابرجا بودند.
محمد جعفری نیز گفت: من دو فیلم دیگر هم از استاد انوار دیدهام اما اینکه فیلم یک فیلم موزهای و آرشیوی بسیار ماندنی است و خیلی خوب شد که چنین اتفاقی افتاد. اتفاقی که میتوانست در این کار بیفتد و متاسفانه نیفتاده، اینست که ما آن شخصیت چندبعدی را که بسیار حرف برای گفتن دارد و زمانی که میبینیم بدون قطع در فیلم صحبت میشود، آدمی که با مقولههای نجوم و فلسفه و موسیقی و سایر موضوعاتی که استاد به آن اشراف دارند، ناآشناست، وقتی میبیند ماراتنی از علوم پیش چشم او رژه میرود، ترسم آنست که فیلم راه به بیراهه ببرد و به ضد خودش تبدیل بشود.
به این مفهوم که طمانینه لازم برای فیلم را نداشته باشد، مکث کافی نداشته باشد. آن اندازه که ما دوست داریم تغییر ذائقه پیدا کنیم از یک موضوع را که استاد بر آن اشراف دارد به موضوع دیگر، به ما بدهد. به نظرم فیلم میتوانست لحظاتی خارج از آن دو روز تصویربرداری نیرو بگذارد و روی شاعرانگی این شخصیت هم تامل کنند. از نظر تصویربرداری هم متاسفانه لرزان و ترسان است و حق مطلب برای استادی مثل پروفسور انوار در این فیلم ادا نشده، چون میتوانست با تدوین و تصویر و در لحظاتی با کارگردانی کار بهتر باشد. مشکل بزرگ فیلم، ساختار کار است. این فیلم باید تبدیل به ده مستند میشد.
به جای این فیلم، ما میتوانستیم در مورد هر کدام یک از تاملات استاد، یک مستند داشته باشیم.
در پایان این جلسه به پرسشهای تماشاگران حاضر در سالن پاسخ داده شد.
انتهای پیام/