کیلور ناواس، دروازهبان تیم ملی کارستاریکا، تونی کروس، هافبک آلمان، کلودیو براوو، دروازهبان تیم ملی شیلی و ... هم با نشان دادن تواناییهای خود در جام جهانی به بهترین باشگاههای اروپا پیوستند.
همین اتفاق در جامهای جهانی گذشته هم برای فوتبال ما رخ داده بود. آنجا که کریم باقری، خداداد عزیزی، مهدی مهدویکیا، علیرضا منصوریان، مهدی پاشازاده و ... به لطف حضور در جام جهانی 1998 و جواد نکونام، آندرانیک تیموریان، مسعود شجاعی و ... از بابت همراهی تیم ملی در جام جهانی 2006 راه فوتبال اروپا را در پیش و «لژیونر فوتبال ایران» لقب گرفتند.
به ناگاه اما بعد از جام جهانی 2006 روند حضور بازیکنان ایرانی در لیگهای اروپایی متوقف شد و ستارههای فوتبال ایران یک به یک به خانه بازگشتند. کار به جایی کشید که کیروش برای تقویت تیمش و افزودن بار تجربی آن به ویژه در بُعد بینالمللی «ذرهبین» به دست گرفت و به اروپا رفت تا شاید بازیکنی پیدا کند که در رگ و ریشهاش ردپایی از ایران باشد. او میخواست بازیکنان بینالمللی را به تیمش اضافه کند و در همین راستا اشکان دژاگه، رضا قوچاننژاد، دنیل داوری، استیون (مهرداد) بیتآشور و ... را به تیم ملی آورد.
برای بررسی اینکه چرا دروازه فوتبال اروپا به روی بازیکنان ایرانی بسته شد، همیشه یک عامل مطرح میشد و آن هم ناکامی در راهیابی به جام جهانی 2010 بود که تیم کشورمان تا آستانه صعود به آن پیش رفت. به همین خاطر انتظار داشتیم که با صعود به جام جهانی 2014 و بازیهای خوب در این مسابقات باز هم لیگهای اروپایی برای ما جذابیتی دوچندان پیدا کند اما با وجود بازیهای نسبتاً قابل قبول در این مسابقات بازهم فوتبال اروپا برای فوتبالیستهای ایرانی دست نیافتنی شد و تازه لژیونرهای اروپایی هم برگشتند، کنار گوش خودمان، قطر، کویت و ... .
تا پیش از برگزاری جام جهانی 2014، فوتبال ایران اشکان دژاگه را در لیگ برتر انگلیس داشت، رضا قوچاننژاد در لیگ قهرمانی انگلیس (چمپیون شیپ) بازی میکرد، دنیل داوری سنگربان تیمی در بوندسلیگای یک بود، مسعود شجاعی در تیمی بازی میکرد که برای راهیابی به لالیگای اسپانیا با تیمهای مدعی لیگاآدلانته رقابت میکرد و ... اما بعد از جام جهانی ورق به طور کامل برگشت. دژاگه به جای بازی لیگ برتر انگلیس و یا حتی همراهی فولام در لیگ قهرمانی انگلیس به العربی پیوست. تیم پنجم فصل گذشته لیگ قطر که این فصل در لیگ قهرمانان آسیا هم جایی ندارد.
دنیل داوری هم عطای همراهی تیم برانشوایگ در بوندسلیگای 2 آلمان را به لقایش بخشیده و به جای امتحان کردن شانس خود در سطح اول فوتبال آلمان به گراسهاپرز سوئیس رفت تا بازی کند. ناکامی در گام نخست راهیابی به لیگ قهرمانان اروپا، فصل را برای داوری و تیمش محدودتر از قبل کرد و آنها باید فقط و فقط در لیگ سوئیس که دوازدهمین لیگ فوتبال اروپاست، تواناییهای خود را نشان دهند.
جواد نکونام راه اوساسونا را در پیش گرفته اما این بار به جای بازی مقابل بارسلونا و رئال مادرید در لالیگا باید در لیگا آدلانته با کوردوبا و سابادل روبهرو شود!
وضعیت قوچاننژاد هم بهتر از این نیست. او از حضور در لیگ برتر بلژیک و بازی برای چارلتون انگلیس حالا اکتفا کرده به نیم میلیون دلار الکویت و بازی در لیگ درجه چندم کویت و شاید بازی در AFC Cup.
برای این روند، «بازگشت به عقب» بهترین تعریف است. روزی روزگاری فوتبال کویت دم دستیترین لیگ برای فوتبالیستهای ایرانی بود. قطر هم همینطور. در سبقه هر فوتبالیست قدیمی که نگاه کنی حداقل یک فصل بازی در این مسابقات دیده میشود. حالا بازیکنان فوتبال ایران که «ستاره بودند»، راه بازگشت در پیش گرفتهاند و چه انتخابهایی هم دارند!
حالا این سؤال مطرح میشود، ما که به جام جهانی رفتیم و «دار و ندار» فوتبالمان را در بزرگترین ویترین فوتبال دنیا به نمایش گذاشتیم، چرا بازهم «متاعی» قابل ارائه برای فوتبال اروپا نداشتیم؟
این پرسش را از چند منظر میتوان پاسخ گفت. نخست عملکرد تیم ملی کشورمان در جام جهانی است که ظاهراً «آش دهانسوزی» نبوده که اگر بود، اینطور لژیونرهای ما پسرفت نمیکردند. تیم ما در جام جهانی فقط و فقط خوب دفاع میکرد به همین خاطر تواناییهای امثال دژاگه و قوچاننژاد به چشم نیامد و به همین خاطر به لیگهایی آمدند که فوتبالیستهای مطرح قبل از بازنشستگی به آنجا میآیند و به جای ساخته و پرداخته کردن یک بازیکن، آن را نازپروده میکند!
با وجود عملکرد خوب در فاز دفاعی، مدافعان تیم ملی ایران هم از «نمد» جام جهانی برای خود کلاهی ندوختند. سیدجلال حسینی به الاهلی قطر پیوسته، منتظری سال دوم حضور در ام صلال را میگذراند و مهرداد پولادی در به در دنبال تیم است و «دی وی دی» و رزومه به این باشگاه و آن باشگاه میدهد! وضعیت حقیقی هم تعریفی نیست. فعلاً با روبین کازان تمرین میکند و دلخوش به مدیربرنامههای پرتغالی است تا شاید تیمی در لیگهای این کشور برای او پیدا کنند.
تمام اینها نشان میدهد، تیم ملی ما آنقدر که سینه چاک میکردیم در جام جهانی خوب بازی نکرده و اینکه بطور مثال میزان دوندگی بازیکنان به سطح اول فوتبال دنیا نزدیک شده، اتفاق عجیبی نبوده است.
صرفنظر از عملکرد تیم ملی در جام جهانی بازماندن بازیکنان ایرانی از راهیابی به لیگهای برتر فوتبال دنیا را از یک منظر دیگر هم میتوان بررسی کرد و آن توانایی مدیربرنامههای آنهاست. در تمام این نقلوانتقالات ردپای یک مدیربرنامه خاص دیده می شود. او که درگذشته بازیکنان ایرانی را به لیگهای اول قاره سبز میبرد، حالا بازار را در کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس سکه میبیند! معلوم نیست او تمایل به عقد قرارداد با عربها دارد یا بازیکنانی که دیگر مانند گذشته خواهان ندارند.
در این بین یک مورد هم نباید مغفول بماند و آن هم برگزاری جام ملتهای 2015 در سال جاری است. قطعاً حضور در لیگهای آسیایی دسترسی به بازیکنان تیم ملی را برای سرمربی تیم ملی که به احتمال زیاد کیروش خواهد بود، آسانتر میکند. با این شرایط برخی اعتقاد دارند بازیکنان با نظر سرمربی تیم ملی به لیگ کشورهای اطراف ایران آمدهاند.
هرچه هست فوتبال ایران روزهای خوبی را نمیگذراند. آن از لیگ برتر که پیروزی دو گله در هفته آن بهترین پیروزی است و این هم لژیونرهایش که دیگر در فوتبال اروپا خواهان ندارند.