خیلی از بهترین کارگردانی‌های سینما وقتی برای سریال‌‌سازی پا به تلویزیون می‌گذارند، همه می‌گوییم که کاش نمی‌آمدند.

به گزارش خبرنگار رادیو تلویزیون باشگاه خبرنگاران؛ خیلی از بهترین کارگردان‌های سینما وقتی برای سریال‌ سازی پا به تلویزیون میگذارند، همه می‌گوییم که کاش نمی‌آمدند.
 
مدیوم ساخت فیلم‌های سینمایی با مجموعه‌ سازی در تلویزیون کاملا متفاوت است و این مطلب به خصوص در مورد سریال‌های عادی و روتین نمود بیشتری هم دارد. به عبارتی پروژه‌های عظیم سیما – که معمولا تاریخی هستند نسبت نزدیک تری به سینما دارند تا سریال‌های معمولی، که به همین دلیل باید برای این سریال‌های عادی، هویتی مستقل قائل شد و آن‌ها را در همان قالب ارزیابی کرد.
 
شاید تخصص و استعداد بعضی از کارگردان‌ها فقط سینماست و بهتر می‌شود اگر آن‌ها هیچ وقت پا به تلویزیون نگذارند اما باید دانست که در مواردی عکس این قضیه هم صادق است و عده‌ای دیگر از فیلم سازان فقط برای ساخت سریال مناسب هستند.
 
سیروس مقدم از گروه دوم است. او حتی قسمت عمده‌ای از تجربه‌ی خود را مدیون فعالیت در پشت صحنه‌ی سینماست اما موفقیت‌های اصلی‌اش همه و همه مربوط به ساخت سریال‌های تلویزیونی می‌شوند.
 
وجود کسی مثل سیروس مقدم برای سینما هم مفید است. او فردی حقیقتاً تجربه گرا و اهل آزمون و خطاست برای همین تا به حال بارها توانسته خیلی از مولفه‌های امتحان پس داده را در اختیار کارگردان‌های سینما بگذارد و در ضمن ارتباط فیلم‌ سازی او با توده‌ی مردم خیلی مستقیم است چون تلویزیون به صورت کاملا مجانی هر شب در منزل میلیون‌ها ایرانی روشن می‌شود و بازخورد کارهای مقدم را می‌توان علناً در سطح اجتماع دید که همین امر باعث شده برای همه‌ی عوامل هنر هفتم نوعی شناخت کلی نسبت به سلیقه و واکنش‌های مخاطبان به وجود بیاید.
 
سیروس مقدم، امیر جعفری را که سال‌ها در قالب طنز فعالیت می‌کرد برای بازی در نقش‌های جدی استعداد یابی کرد و سریال "زیر هشت" او توانست یک هنرپیشه‌ی با جذبه و کار بلد را به سینمای ایران معرفی کند و برعکس، سریال سه گانه‌ی "پایتخت"، از محسن طنابنده که تا پیش از این بازیگر فیلم‌های هنری بسیاری بود چهره‌ای طناز را در معرض کشف قرار داد.
 
مقدم، حامد کمیلی را شناخت، حسن پور شیرازی را شناخت، شهاب حسینی را شناخت و این‌ها را به مردم هم شناساند و هم‌او بود که امین تارخ و علیرضا خمسه را دوباره به یاد مردم ایران آورد.
 
او که سال‌های در کسوت عکاسی فعالیت داشته، حالا با قاب‌های معلق خود چشم مخاطبانش را رنگ باران می‌کند اما بر خلاف اکثر فیلم‌سازانی که از وادی عکاسی پا به هنر هفتم گذاشته‌اند، (از کوبریک تا کیا رستمی)، توانسته به یک مدل ریتمیک تدوین دست پیدا کند که کاملا مخصوص خود اوست. حتی رفت و آمد موسیقی هم در صحنه‌های هر فیلم او کاملا سیروس مقدمی‌اند.
 
جنس بازی‌‌ها، نور پردازی‌ها، طنازی‌ها، فضاسازی‌ها و همه‌ی چیز‌های دیگر این کارگردان فقط مال خودش هستند، چنانکه از بازیگردان تا تدوین‌گر فیلم‌های او مرتب عوض می‌شوند اما سبک سیروس مقدم در عین تمام تنوع‌هایی که بین آثار مختلفش وجود دارد، هنوز همان سبک است و این یعنی یک کارگردان مولف.
 
مقدم حتی لازم نیست اول و آخر فیلمش نام خود را در تیتراژ حک کند چون هر دیّاری با دیدن 20 ثانیه از آن می‌فهمد که کارگردانش کیست.
 
او در ژانر‌های مختلف سریال ساخته و از کار پلیسی تا گونه‌ی ماوراء را در کارنامه‌ی خود دارد. مقدم طنز ساخته، درام اجتماعی ساخته، ملودرام ساخته و حتی یک تله فیلم رمانتیک مذهبی هم در میان تجربه‌هایش به چشم می‌خورد که اتفاقا کار موفقی از آب در آمده بود.
 
حالا همین کارگردان برای دومین بار به ساحت فیلم‌های اجتماعی وارد شده منتها این دفعه با لحنی امیدوارانه تر از مرحله‌ی قبل.
 
بعد از اینکه مقدم صاحب سبک امروزی‌اش شد، اولین مجموعه‌ای که از او در گونه‌ی اجتماعی روی آنتن رفت "تا ثریا" بود؛ کاری که تصویر برداری و تا حدودی تدوین آن به نظر بیش از حد تجربی و خاص می‌رسید و حتی بعضی از نماهای عجیب و غریب آن بدون هیچگونه توجیه دراماتیکی صرفا بازیگوشی بی منطق دوربین بودند.

 

"تا ثریا" لحظات واقع گرایانه‌ی جالبی هم داشت که اکثراً با بازی‌های هومن سیدی و مهران احمدی خلق شده بودند و صحنه‌های اکتیوی هم در آن دیدم که آزیتا حاجیان را از حالت همیشگی‌اش (همان کلیشه‌ی اشک و آهی) در می‌آورد اما حضور میرطاهر مظلومی با یکی از غلوترین و بدترین بازی‌های طول تاریخ هنر پیشگی، چنان در این مجموعه توی ذوق می‌زد که آدم گاهی دلش می‌خواست به خاطر این بازی از نمره‌ی تمام بازیگران دیگر هم کم کند.
 
اما نکته‌ی قابل تامل در مجموعه‌ی "تا ثریا" بحث تلخی این مجموعه بود؛ تلخ مثل شرنگ!
 
موضوع "تا ثریا" به ربا اختصاص داشت، موضوعی که هیچگاه تا این حد در کانون داستان یک فیلم ایرانی قرار نگرفته و به علاوه، هیچکس این‌قدر آن را خانمان سوز نشان نداده بود.

انگیزه‌ی اصلی کسی‌ که در آن سریال به سمت گرفتن پول نزولی می‌رفت (طمع) نشان داده شده بود و در ادامه می‌دیدیم که نه تنها خود آن فرد، بلکه بعضی از افراد خانواده‌اش هم برای برون رفت از بحران، با حالتی مستأصل، سلسله‌ی اشتباهات خود را ادامه می‌دادند و بر سیاهی پرونده‌ی خود اضافه می‌کردند و این روند تا فروپاشی کامل آن‌ها ادامه می‌یافت.
 
در نگاه اول به نظر می‌رسد برای تحذیر دادن مخاطب از رفتن به سمت ربا لازم است که عمق قضیه را تا این حد فاجعه بار نشان دهیم اما واقعیت این است که چنین نمایشی از آن‌جا که امید به بازگشت را در ذهن و دل هر بیننده‌ای خاموش می‌کند، ممکن است او را به جای ترس از ربا، به ورطه‌ی تسلیم در برابر جبر گناه آلود اجتماع بکشاند.
 
خود خداوند هم برای بشر در تمام راه‌هایی که زندگی او را به مقاصد مختلف می‌رسانند، دوربرگردان‌هایی برای بازگشت گذاشته‌ و وجود مضمونی به نام ( توبه) یعنی اینکه لازم نیست اگر یک گناهی را شروع کردیم، تا انتها ادامه‌اش بدهیم.
 
"مدینه" بعد از "تا ثریا" دومین سریال سیروس مقدم در گونه‌ی اجتماعی است و بازهم موضوع اصلی آن ربا است.
 
این نشان می‌دهد که آقای مقدم جداً دغدغه‌ی این مسئله را دارد و علاقه‌مند است که بیشتر از هر خطیب و متکلمی ربا را خطرناک نشان بدهد.
 
مدینه از نظر ساختار بصری و جنس بازی بازیگران در حد کارهای معمولی همین فیلمساز بود که به عبارتی یعنی باید آن را در این زمینه بهتر از "تا ثریا" بدانیم، اما برتری این مجموعه نسبت به اثر قبلی کارگردانش در گونه‌ی اجتماعی، فقط مربوط به زمینه‌های بصری نیست، بلکه به لحاظ مضمونی هم "مدینه" مصداق ایراداتی قرار نمی‌گیرد که به سریال "تا ثریا" وارد بود.
 
آخرین سریال سیروس مقدم در آخرین فرازهای خود بارقه‌های امید را هم در آسمانی که چشم انداز زندگی امروزیست به ما نشان می‌دهد و این اعتماد به نفس را در قلب مخاطبش می‌دمد که گسستن و رستن از وضعیت موجود حتی در بدترین حالات هم ممکن است. فیلمسازی که در جایگاه یک منتقد اجتماعی "تا ثریا" را ساخته بود، حالا با اثر جدیدش یک منزل به مدینه‌ی فاضله نزدیکتر شده و می‌شود انتظار داشت که ادامه‌ راه را بتواند با نیروی امید سریع‌تر هم برود.
 
معمولا دیده‌ایم آقای مقدم وقتی به یک ژانر جدید ورود پیدا کرده، بعد از ساخت چند مجموعه به مرور تسلط کامل و کافی و وافی و واقعی را بر آن گونه‌ی تازه‌ آزموده پیدا می‌کند.
 
مثلا او کار طنز را با "پیامک به دیار باقی" شروع کرد که نوروز 87 از سیما پخش شد. این مجموعه با استقبال کاملاَ متوسطی روبرو شد اما مقدم برای نوروز دو سال بعد هم "چار دیواری" را ساخت که مقداری از کار قبلی موفق تر بود و بالاخره در نوروز سال 1390 بعد از دو تجربه‌‌ی قبلی توانست طنز پایتخت را بسازد که ارتباط کاملی با مخاطب پیدا کرد.
 
او حالا از سریال "تا ثریا" به تجربه‌ی "مدینه" رسیده و قطعاً در مجموعه‌های بعدی‌اش که تم اجتماعی داشته باشند، از "مدینه‌" هم موفق تر عمل خواهد کرد.
 


"مدینه" از فیلم سینمایی "برف" هم الهاماتی گرفته که همزمان با پخش رمضانی این سریال در سینما‌های کشور در حال اکران بود اما اثر سیروس مقدم زهر نومیدانه‌ی آن فیلم را گرفته و برعکس "برف"، برای قهرمان خطا کار قصه‌اش دوربرگردانی را به زندگی طبیعی باقی گذارده است.
 
باید امیدوار بود در آن بده بستان‌های مضمونی که بین سینما و تلویزیون وجود دارند، اختلالی پیش نیاید تا سریال "مدینه" هم بتواند همان تاثیر معقول را روی سینمای نا امید اجتماعی در ایران بگذارد.
 
یادداشت از: میلاد جلیل زاده/


انتهای پیام/ اس

اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.
آخرین اخبار