وقتی قنوت میبندی و میخوانی «اَسْئَلُکَ بِحَقِّ هذَا الْیَومِ الَّذى جَعَلْتَهُ لِلْمُسْلِمینَ عیداً» آن گاه خداست که با تمام افتخار و غرور در بین آسمانیان و زمینیان ندا میدهد شاهد باشید بندهام به درگاه من زانو زده و از من خواستهاش را طلب میکند و سپاسگزار است
خدایا عید را بعد از یک ماه روزهداری و نیایش و دعا قرار دادی یعنی باید پاک و پاکیزه شده باشیم. در ماه قرآن مطهر شده باشیم تا قرآن را لمس کنیم چراکه خواندیم؛ « لا یَمَسُّهُ إِلاَّ الْمُطَهَّرُونَ».
حال در این لحظات پایانی دستان ما به لطف تو بلند است، یا رب! دستگیریام کن! طوری که بینهایت و ماندنی باشد. چراکه حال من مثال آن فقیری است که آمد نزد حاتم طایی و غذایی سیر خورد وهنگام رفتن به حاتم گفت: اگر از اینجا بروم با این جامعه پاره، و اگر از من بپرسند که از کجایی میآیی و بگویم از سر سفره حاتم میآیم برای تو خوشایند نیست.
پروردگارا! حال اگر از من بپرسند با لباس آلوده و روی سیاه سر سفره روزیدهنده عالمیان رفتی و همچنان آلوده بازگشتی چه گویم؟!!
خودت به حق ماه شریفت و به حق قرآن ناطق این ماه، لباس سیهرویی و گناه را از تن ما بر کن و اگر این بنده حقیرت، نتوانست حق بندگیات را به جا آورد تو او را به عفو خودت ببخش چراکه بسیار آمرزنده و مهربانی.