به گزارش
خبرنگار ادبیات باشگاه خبرنگاران؛به هر سویی برویم و به هر چه چنگ زنیم ،آخرین ماوایم تو هستی، ماوایی جز تو ندارم تا عقده دل را برایش بگشایم. آخر مگر جز تو ستاری یافت میشود.
خدایم این روزها درمان دردهایم را از تو می جویم ،دردهایی که نه بر جان که بر قلم وارد شده است. دردهایی که هر وقت میآید، سرم را به سوی آسمان بلند میکنم و میگویم یاورم هستی.
خدایم نگذار این روزهایم به باد فراموشی سپارم روزهایی که در پیشگاهت به خاک میافتم.
راستی از کوه غرورم خبر داری .چندی پیش بخاطرت میخواستم همه را بر باد دهم ، باد همهاش را برد .
راستی هنوز هم دل شکستهام را دوست داری که با یادت سخت آسان میشکند .خدایم نمیدانی چه لذتی دارد هنگامیکه خرده های شکستگی ام را جمع میکنی و میگویی:باز گردد.
راستی میدانی هنوز هم قلبم دریای نیایشت را میخواهد. سیرابم ساز از دریای بیکران بخششت، بخششی که از سر مهرست و بر جان آدمی مینشیند.
پروردگارا، ماوایم ،آرامم ساز که آرامش را بیکرانه پروردگاریت جستجو میکنم و نیازمندانه روی به سویت آوردهام.
انتهای پیام/