"غلامعلی حداد عادل"، چهره ماندگار رشته فلسفه، استاد دانشگاه، نویسنده و پژوهشگر است.

به گزارش حوزه رادیو تلویزیون باشگاه خبرنگاران؛ غلامعلی حداد عادل، چهره ماندگار رشته فلسفه، استاد دانشگاه، نویسنده و پژوهشگر است. از سوابق وی می توان به ریاست مجلس شورای اسلامی ایران، معاونت وزارت آموزش و پرورش و معاونت وزارت ارشاد اشاره کرد.رئیس فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی، عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام از دیگر مسئولیت های وی بوده است. از تالیفات وی حداد عادل با بیان اینکه دائم خودم با خودم در دلم نجوا می کنم، اظهار داشت: مرتبا در فکر هستم که دارم چه کار می کنم و مرتبا خودم را ارزیابی می کنم. یک اشتباهی را که می کنم، بارها این را برای خودم را تکرار می کنم که چه چیزی شد که این اتفاق افتاد. ولی بعضی وقتها دیگران از من گله می کننند که به حرف آنها گوش نکرده ام. نمی دانم این جور مواقع حق با آنها است و یا حق با من است. ولی کلا دلم می خواهد که نصیحت شنو باشم.

عادل در خصوص اینکه چقدر احساس رضایت مندی در زندگی دارید، گفت: معمولا احساس رضایت دارم، به خصوص این ایام آرامش دارم و نگرانی روحی شخصی ندارم اما آخرین بار که یک رضایت عمیقی برایم پیدا شد، سفر اخیرم به مکه بود. هر روز در حدود 6 تا 7 ساعت در مسجد الحرام بودم و در مدینه هم که بودم در مسجد النبی بودم و مخصوصا در یکی از روزها که دعای مفصل ابو حمزه ثمالی را می خواندم وقتی به یاد آن روز و آن ساعت و آن مکان که کعبه در مقابلم بود، می افتم یک قطعه به یاد ماندنی و بسیار رضایت بخش از ایام اخیر عمرم در خاطرم نقش بسته است.

وی ادامه داد: ذهنم در آن زمان پراکنده نبود و به قول حافظ که می گوید: «خاطرت کی رقم فیض پذیرد / هیهات مگر از نقش پراکنده، ورق ساده کنی» آن موقع به هیچ چیزی جز  به مضامین آن دعا فکر نمی کردم و چیز دیگری در ذهنم نبود.

چهره ماندگار رشته فلسفه با بیان آنکه این تمثیل هایی که در دعاها و ادب و عرفان ما است، همه این ها در آن لحظات دعا خواندن در ذهنم بود، گفت: اینها مثل قطره ای است که به سوی دریا حرکت می کند و می خواهد به دریا برسد، مثل یک ذره ای که می خواهد به سمت خورشید حرکت می کند و مثل پروانه ای که گرد شمع می گردد؛ آن حال درونی که داشتم چیزی شبیه این حالات بود. سخت است که انسان درباره احوال خود در لحظات دعا صحبت کند.

نماینده مردم تهران در مجلس شورای اسلامی گفت: وقتی در مجلس هستم در اختیار خودم نیستم، درمحیط اداره هم معمولا یا جلسه  را اداره می کنم و یا با دیگران ملاقات دارم، اما از هر فرصتی که استفاده کنم عادت کرده ام از خیلی سال ها پیش تمرین کرده ام و عادت کرده ام که ساعات تنهایی را فکر کنم. هر زمان که تنها هستم در واقع تنها نیستم. آن موقع با خودم هستم، فکر می کنم، کارهایم را مرور می کنم؛ گذشته خودم، آینده خودم، سرنوشت خودم، سرنوشت کشورم، مردم، تکلیفم، رابطه ام با دیگران، رابطه ام با خدا، مرتبا درباره این امور فکر می کنم.

حداد عادل با بیان اینکه نگاه من به دنیا و دیگران نگاه  محبت است، اظهار داشت: اصولا اهل محبت هستم و تبع من با مهر و محبت سازگاری بیشتری دارد، هرجایی که دچار خشم و غضب میشوم جایی است که می بینم مهر و محبت از بین رفته، وقتی که ظلم به مردم مظلوم جهان و کشورهایی مثل کشور خودم و هر جای دیگری می بینم ناراحت می شوم و دچار خشم و اندوه  می شوم ولی این خشم فرع بر محبت است یعنی اصل در زندگی من، محبت و مهر است.

عادل از نگاهی که در اطراف ما به هستی است، اظهار تاسف کرد و گفت: از خودم می پرسم که وظیفه من چیست و من چه کار می توانم بکنم و فکر می کنم که این نوع اتفاقات را ریشه یابی بکنم و علتش را بفهمم و بفهم که چه کسانی پشت این صحنه ها هستند. و فکر می کنم  که از این اتفاقاتی که پیرامون ما می افتد ما برای جلوگیری از روی دادن آن اتفاقات در جامعه خودمان چه کارهایی باید بکنیم و در همان جاهایی که اتفاق می افتد، چه کارهای می توانیم بکنیم. از این نوع اتفاقات عمیقا متاثر می شوم.

رئیس اسبق مجلس شورای اسلامی در خصوص تحولات منطقه گفت: این یک جریان جهانی است در عالم اسلام که موج های بلندش همان بیداری اسلامی است. من تصور می کنم این حرکت های تکفیر، جنگ های داخلی و شیعه و سنی و طایفه ای، منحرف کردن این خیزش اسلامی به داخل خود جهان اسلام است. با انقلاب اسلامی ایران از سی و شش سال پیش، جهان اسلام، متوجه قدرت عظیم دین و قدرت توده های متدین شد. این یک کشف بزرگی بود که امام خمینی(ره) کاشف آن بود و درهمه دنیای اسلام متوجه شدند که نظریه های مرسوم مارکسیستی و کمونیستی و امثال آن برای انقلاب جواب نمی دهد و در  دنیای دینداری، دینداران شیوه ی استفاده از نیروی عظیم توده های  غیر مسلح و غیر چریکی و غیر سازمان یافته به سبک حزبی را از امام خمینی (ره) آموختند. این حرکت از ابتدای انقلاب در جهان اسلام آغاز شد، دشمنان جهان اسلام هم برای منحرف کردن این حرکت تلاش کردند تا آن را به جای اینکه متوجه دشمنان خارجی مثل صهیونیست ها و دیگران بشود، آن را به داخل جهان اسلام بر گرداندند. نمونه بارزش سوریه است. سوریه کشوری است که خودش قربانی صهیونیست است و اراضی اش اشغال شده و همیشه در معرض خطر صهیونیست ها بوده، ولی می بینید که یک عده به نام اسلام می آیند و با کشوری که مظلوم است می جنگند و اسرائیلی که در همسایگی سوریه است و اشغالگر سوریه است، نشسته و تماشا می کند و می خندد و خوشحال است و از هر کدام از دو طرف که کشته بشوند به نفع آن ها است، کما اینکه در روزهای اخیر هم نتانیاهو بعد از این که داعش در عراق فتنه کرد با خونسردی اعلام کرد از هر دو طرف که کشته بشوند، به سود ما است؛ این همان نشانی غلط دادند به کسانی است که برخاستند در جهان اسلام.

وی ادامه داد: بالاخره انسان سنگ نیست و وقتی تصاویر را می بینم، مادرانی که بچه های مجروح و مقتول خودشان را به دست گرفته اند و از عمق دل ضجه می کشند، چطور ممکن است که انسان دچار اندوه نشود.

وی گفت: خیلی اتفاقات افتاده که اشتباهی در کارم کرده ام و بعدا تصدیق کردم که اشتباه کردم، خودم، خودم را محاکمه کردم، مواخذه کرد وسرزنش کردم و به خودم سپردم که بیشتر مراقب باشم.
رئیس فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی اظهار داشت: در پرهیز از اشتباهات در حوزه ادبیات، خودم عادت دارم و برایم آسان شده چون هم به زبان و ادبیات علاقه دارم و هم اهمیتش را از دیرباز درک کردم و پاسداری از زبان و ادبیات را یک خدمت و یک وظیفه می دانم. اما اینکه اسم من و حضور من با درست گفتن و غلط گفتن همراه شده، برای من یک حالت دوگانه ایجاد کرده؛ گاهی می گویند که تو مثل لولو شدی!! هر جا که هستی بقیه باید مراقب باشند و  زمانی که کلمه خارجی می خواهند بگویند می ترسند از تو و می گویند فلانی اینجاست.

وی افزود: خوب من زبان را موج دریای روح می دانم، یعنی ما یک عالم درون داریم و یک محیط بیرون، همه اینگونه اند . هر انسانی برای خودش و در درون خودش یک دنیایی است. دنیایی کاملا دور از دسترس دیگران. دنیایی صددرصد متعلق به خودش، بین این عالم درون و دنیای بیرون، آنچه رابط است و واسطه است و پیوند می دهد، زبان است. یعنی زبان پیام دل است، پیام فکر است و پیام ذهن است. پس زبان فقط یک صوت نیست که مثلا یک صدا باشد. زبان بیان کننده وجود ما است و اگر فکر به زبان منتهی نشود، شاید اصلا در درون  خود انسان هم شکل نگیرد چه برسد به اینکه بخواهد به بیرون منتقل شود. شاعر می گوید:

«من گنگ خوا ب دیده و عالم تمام کر / من عاجزم ز گفتن و خلق از شنیدن»  دو چیز بوده که از ده ها سال هرگز از متن دل و جان من به حاشیه نرفته است: قرآن و حافظ.

نماینده مردم تهران در مجلس در خصوص سیاست گفت: نمی خواهم راجع به دیگران صحبت بکنم، اما خودم سعی کرده ام که هر چه بیشتر در عالم سیاست وارد شده ام، هر چه معروفتر و رسانه ای تر شدم، هرچه مقام و مسئولیتم بیشتر شد، سعی کردم که به خودم متذکر شدم به این امور دل نبندم.  یادم نرود که قبل ها به چه فکر می کردم. سعی کردم همان طور که از پله نردبام مقام، خوب بالا بروم سعی کردم خوب هم پایین بیایم. این را تمرین کرده ام. اینکه موفق بوده ام یا نه، باید دیگران بگویند.

چون واقعا شیطان در هزار پرده دل آدم نفوذ می کند، یعنی خیلی کار دشواری است که انسان ادعا کند، کاری را خالصانه انجام داده. امام خمینی که معلم اخلاق در قبل از انقلاب بودند، به نظرم در چهل حدیث ایشان خوانده ام؛ بعضی ها وقتی وارد مجلس می شوند، در  جلسه نشسته اند اصرار می کنند که در دم در بنشینند؛ این ممکن است که در نظر بعضی ها بیاید که این فرد، عجب آدم متواضعی است ولی آن آدم ممکن است آن کار برای این انجام دهد که دیگران فکر کنند که عجب آدم متواضعی است. کار سخت است. ولی بالاخره به قول حافظ:

«چو بید بر سر ایمان خویش می لرزد              که دل قصد کمان ابرویی است کافر کیش»

عادل درباره رابطه اش با دیگران اینچنین توضیح داد: اصلا خودم باور دارم که در روابطم با دیگران خشک نیستم و بعضی وقت ها خودم را ملامت می کنم که زیاد شوخی می کنم و سعی می کنم که جلوی خودم را بگیرم و در روابط خودم با دیگران خیلی راحتم. وقتی با کسی صحبت می کنم سعی می کنم به حرف او گوش کنم و او را به عنوان یک واقعیت قبول کنم. تلاش می کنم از تصمیم گیری های عجولانه پرهیز کنم و کلا با خوش بینی به دوستان و اطرافیانم نگاه می‌کنم.

وی ادامه داد: اولا، علی بذکراالله تطمئن القلوب، یعنی هر غم و غصه ای  که باشد،  بالاخره خدایی است؛ یعنی آن آرامش اصلی و نهایی را چیزی جز یاد خدا به انسان نمی دهد، اصولا هیچ وقت از کتاب جدا نمی شوم، یعنی عادتم شده. اگر استفاده از این کلمه در این جا به جا باشد، برای من کتاب خواندن یک اعتیاد شده، هر اعتیادی بد است.اما ایکاش به جای اعتیاد به سیگار و چیزهای دیگر، همه اعتیاد به کتاب پیدا می‌کردند.

عادل درباره کم رنگ شدن احساس خدا در زندگی گفت: علتش این است که ما به خودمان بی توجه هستیم. یکی از گرفتاری های همه ما حرص است، اینکه حرص نداشته باشیم و بفهمیم این زیاده خواهی و قانع نبودن و قناعت نداشتن یک بیماری است.این آیه از سوره قصص را خیلی در ذهن خودم مرور می کنم که می فرماید: تلک دار الآخره نجعلها للذین لا یریدون ندوا فی الارض و لا فسادا و للعاقبة للمتقین. گاهی پیش خودم فکر می کنم که اگر ما مسلمانان که به قرآن معتقدیم، فقط به این آیه معتقد بودیمف هم آرامش درون داشتیم و هم صلح بیرون. چرا؟ برای اینکه خداوند می فرماید: بهشت را ایجاد کرده ام فقط مخصوص کسانی که دنبال علو نیستند، دنبال فساد در دنیا نیستند، اینها متقین هستند.عاقبت و فرجام کار از آن اینها است.

وی ادامه داد: خیلی مهم است که ما در خانه با همسران به فکر علو نباشیم، برده داری نخواهیم بکنیم بجای همسرداری، زن ها هم همین طور به جای شوهر داری نباید برده داری کنند. می گوید که:
« پیوند عمر بسته به مویی است / هوش دار غمخوار خویش باش غم روزگار چیست»

وی افزود: چرا اینقدر غصه دنیا را می خورید، چرا اینقدر دلتان به داشته ها خوش است، اینقدر غم روزگار را نخورید، یک کمی هم غم خودتان را بخورید. همه دردها به این مربوط می شود که ما چقدر غمخوار خویش هستیم و چقدر غم روزگار را می خوریم. برای دست یافتن به چنین آرامشی نمی دانم حرص داشته ام یا نه ، چو بید بر سر ایمان خویش می لرزم. گفتنش آسان است و عمل آن دشوار است. امیدوارم در عمل موفق بشوم.

نویسنده و پژوهشگر کشورمان گفت: دائما این طور است، یعنی همیشه ما، کم می آوریم. همیشه نسبت به آنچه باید باشیم عقب هستیم.تصور می کنم تقوا پر کننده فاصل بین نظر و عمل است. یعنی آدمی که می داند یک چیزی درست است ولی به آن عمل نمی کند این نتیجه بی تقوایی است. جاهایی که کم می آورم توبه می کنم و استغفار می کنم و از خدا می خواهم که به من توفیق بدهد که بهتر باشم.

این استاد دانشگاه اظهار داشت: فکر نمی کنم آن شور و حال درونی مستلزم یک آشفتگی بیرونی باش. فکر می کنم، ضرورتی ندارد متفاوت از دیگران باشم. فراوان عالم درون رمانتیکی دارم، اصلا دائما این گونه ام و به هر چه نگاه می کنم به دنبال زیبایی آن هستم. اگر یک پرتقال پوست می کنم به این پوستش هم به چشم یک خلقت زیبا نگاه می کنم و تک تک منفذهایی که از آن عطر بیذون می زند نگاه می کنم، قبل از اینکه آن را دور بیاندازم از آن لذت می برم. کمتر اتفاق افتاده در مسیری به یک پر پرنده ای به زمین افتاده متوقف نشوم و آن پر پرنده را عزیز ندارم و نگاهش ندارم و دستی رویش نکشم.
وی افزود: اگر یک کسی دسته گلی را  که چند روز مانده، بخواهد بگذارد کوچه، من نگرانم که مبادا یک گلی در میان آنها هنوز طراوت داشته باشد. مثلا از کنار جوی آب که رد می شوم به گل های خود رویی که دیگران به آن اعتنایی نمی کنند من همانند گل های گران قیمت نگاه می کنم و لذت می‌برم.

حداد عادل درباره علل آرامشش گفت: خیلی آرامش من، نتیجه لذت بردن از جیزهایی است که دیگران لذت نمی برند. تکرار یک چیز اهمیت آن را از بین نمی برد. عادی بودن و همه جا بودن یک مطلب است، مهم بودن یک مطلب. برای اینکه یک مطلب را مهم و زیبا بدانم همیشه دنبال چیزهای غریب نیستم. خیلی چیزهایی هست که همیشه در دسترس همه است،  من از اینها لذت می برم و آنها را زیبا می دانم و فکر می کنم که اگر یک چیزی دائمی باشد، به معنای این نیست که زیباییش از بین رفته.مثال ساده می زنم: من از باران لذت می برم، وقتی باران می آید به وجد می آید، وقتی هوا گرفته است و دم دمای آمدن باران است من همانند یک عاشق منتظر نگاه به آسمان می کنم و منتظر هستم.  از راننده می پرسم بارون گرفته، این بارون عادی است ولی از این باران  لذت می‌برم.

عادل گفت: یک مثال دیگه، بچه  است، بچه هایی که به دنیا می آیند و دارند بزرگ می شوند و در هر خانه ای هستند و متاسفانه کمتر شده و زن و مردهایی که لذت را در چیزهای دیگر جستجو می کنند از لذت یک طفل در خانه غافل هستند. گاهی اوقات به شوخی می گویم خانه ای که بچه در آن نباشد آدم به چه امیدی پایش را در آن بگذارد. آن وقت دقت می کنم در مراحل رشد و واکنش این بچه ها. گفت هر ورقش دفتری است معرفتی است کردگار.

وی در خاتمه اظهار داشت: واقعا خیلی چیزه هست که به ما هم لذت می دهد و هم آرامش می دهد، ارزان است و فراوان است و رنج زیادی نمی خواهد برای رسیدن به آن. و یا برویم سراغ مود مخدر که به آرتمشی برسیم. این آرامش و  لذت در مشت ما است. حالا این لذت نه به معنای بد کلمه همان جلوه هی جمال و جلال الهی را ببیند و بعد بتواند توجه کند که همه این ها یک قطره هایی است از یک دریای بیکرانه الهی و در آیات متوقف نماند بلکه به قول آن دعا: ترددی فی الآثار یوجب البعد المزار . تردد ما در آثار، مانع دوری ما از اصل سرچشمه این زیبایی ها نشود.

در باب یافتن معرفت کردگار،

«گفت چگونه سرزخجالت برآورم بر دوست              که خدمت سزا بر نیامد از دستم»

هر چه تلاش کنیم  بازدر راه بی نهایت، بی نهایت راه دیگر مانده است. وقتی برای پیامبر از طریق صلوات علو درجات می کنیم، تکلیف ما روشن است که چقدر عقب هستیم.


انتهای پیام/ اس
اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.