غزه؛ پدری گریبان طفلی را گرفته، به صورتش خیره شده فریاد میزند. طفل روی تخت بیمارستان افتاده، طفل دیگر نفس نمیکشد. مردم، اسمش را گذاشتهاند «فرشته زیبا». بهخاطر زیبایی چشمانش است یا بهخاطر لبخند شیرینش. پدر، طاقتش طاق شده. اسمش «شهید ساهر سلمان ابوناموس» شده است. سر «فرشته زیبا» بهخاطر موشکهای اسرائیلی از پشت متلاشی شده اما صورت زیبایش هنوز سالم است. پدر، فرشته تو دیگر نفس نمیکشد. پدر فرشته تو امروز جهانی شده. همه دنیا فرشته تو را میشناسند. هرچند که رسانهها جرأت نداشته باشند چشمهای او را نشان دهند.
سوریه؛ پدر، دستهایش را روی زمین
گذاشته، فریاد نمیزد. بغض کرده و آرام آرام گریه میکند. سینه به سینه
کودک، صورت به صورتش گذاشته. پدر جان داده؟ کودک او بهخاطر بمبهای
شیمیایی جان داده. همان بمبهای شیمیایی که میگفتند «اسد» شلیک کرده اما
بعدها معلوم شد کار همین تکفیریهاست. همان بمبهای شیمیایی که تصاویری
ارسالش از عربستان سعودی را تأیید کرد. همان بمبهای شیمیایی که مادر اگنس ساختگی بودن فیلمهای اوباما درباره آنها را ــ فیلمهایی
که بهبهانه حمله شیمیایی به سنا برده بود تا مجوز حمله بگیرد ــ برملا
کرده بود. همان فیلمهایی که کودکانش کشته بودند تا بازیگران فیلمنامه
آمریکاییها باشند. پدر، بلند شو. مقاومت به استقامت زانوهای تو نیاز دارد
غزه؛ نوشته بود: «قساوت قلب میآورد. بهدرک که قساوت قلب میآورد. ببین برای زنده ماندنش تقلا میکنند. عادی میشود؟ غلط کردی. آتش میزند.» چیزی از او باقی نمانده. برای چه تلاش میکنند؟ اسرائیلیها، بال یک فرشته را کندهاند. اسرائیلیها یک فرشته را متلاشی کردند.
غزه؛ چرا اینطور گریه میکنند؟
پدر و مادرشان، هر دو، در بمباران اسرائیلیها کشته شدند. همین.