به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران ،به نقل از کیهان، وی در دیدار گروهی از روحانیون با اشاره به سرنوشت بهار عربی در منطقه گفت: بهار عربی در اصطلاح خودشان یا بیداری اسلامی - آنگونه که ما نام گذاشتیم - نیز به همین بلیه مبتلا شد. در مصر کار به دست اخوانالمسلمین افتاد و با این که این گروه افراطی نبود اما با سلفیها متحد شدند و همین موجب شد که مردم از انقلاب خود پشیمان شوند و حالا همانها به قفس افتادند.
وی درباره گروه داعش در عراق نیز یادآور شد: افراطیگری اینها واقعا عجیب و غریب است و تنها تهدید شیعیان نیستند و همین حالا زندگی را برای سنیها هم جهنم کردهاند و مثلا میگویند اگر در نمازجمعه شرکت نکنید 50 ضربه شلاق میزنیم یا فروش لباس زنانه ممنوع است. اما اگر دل مردم عراق با حکومت بود اینها نمیتوانستند این موفقیتها را کسب کنند و شهری مثل موصل را با آن جمعیت و قدمت زیاد به تصرف خود درآورند یا تکریت را در اختیار بگیرند.
هاشمی همچنین در دیدار دیگری اظهار داشت: یک عده جاهل چنان عرصه را بر مردم تنگ کردند که راضی به برگشت نظامیها شدند و بهار عربی را به خزان تبدیل کردند و بیداری اسلامی را به هرج و مرج کشاندند.
هاشمی این را هم گفت که مردم میدانند چرا به نمازجمعه نمیآیم. او میگوید: مردم خوب میدانند که با اندیشه و افکار اعتدالی وارد مبارزه شدم، شاگردی امام راحل کردم، مسئولیتها پذیرفتم و تا آخرین نفس نیز در خدمت ایران عزیز و نظام اسلامی خواهم بود و دأب من این است که نگذارم تندروها مردم را، به خصوص در مراسم سیاسی و عبادی به زحمت بیندازند و باعث تشدید اختلافات شوند.
نکته قابل تأمل در این اظهارات این است که اولا انتخابات اخیر عراق و رأی قاطع به اسلامگرایان ضدآمریکا، به روشنی نشان داده که دل ملت عراق با چه کسی است. ثانیا اشغال موصل و تکریت که نقشهای آمریکایی - سعودی و با پشتوانه آنها بود، با همکاری عناصر نفوذی بعث در استانداری و ارتش صورت گرفت. در مقابل نیز این خود مردم بودند که برای سرکوب داعش بسیج شدند و حرکت آمریکایی-عبری داعش متوقف شد. آیا شیوه ارعابافکنی تروریستها را میتوان به نفوذ آنها یا عدم مقبولیت دولت نسبت داد؟
ثالثا آقای هاشمی سال گذشته نیز در بحبوحه حمله تبلیغاتی آمریکا علیه دولت سوریه و در حالی که تروریستها از تسلیحات شیمیایی استفاده کرده بودند، دولت سوریه را همسو با تبلیغات غرب متهم کرد که شگفتی ناظران رسانهای را برانگیخت و این سوال را ایجاد کرد که چه کسانی و با چه انگیزهای به آقای هاشمی تحلیل و اطلاعات غلط میدهند؟
رابعا ربوده شدن انقلاب ملت مسلمان مصر قبل از هرچیز، محصول خوشخیالی و اعتماد نا به جا به شیاطینی چون آمریکا و آلسعود بود که نهایتا از پشت به کسانی چون محمد مرسی و اخوانالمسلمین خنجر زدند. متأسفانه در کشور خودمان نیز از این قبیل افراد خوشخیال نسبت به آمریکا و آلسعود داریم. در عین حال آمریکا و آلسعود با برپایی آشوب خیابانی و جنگ نیابتی دولت منتخب مصر را ساقط کردند؛ مشابه همان کاری که سالهای 78 و 88 در ایران قصد انجامش را داشتند اما با بصیرت مردم و هدایت رهبر معظم انقلاب ناکام ماندند؛ هر چند برخی از نخبگان پایشان لغزید و پازل و نقشه دشمن را کامل کردند.
و بالاخره درباره نمازجمعه شایان یادآوری است که آخرین نمازجمعه آقای هاشمی در 26 تیر 88 کمک به القای تردید و تقلب و التهاب در جامعه بود و طبیعتا نمیشد از تریبون نمازجمعه به آشوب و فتنه تداوم بخشید. زاویه گرفتن از مصلحت عمومی و امنیت ملی موجب این شد که محافل ضدانقلاب از آخرین نمازجمعه آقای هاشمی استقبال کنند و حتی با کفش و به شکل مختلط ادای نمازگزاران را درآورند. عدم مرزبندی با آشوبگران و جانبداری از آنها که شائبه ایستادن در مقابل رأی 24/5 میلیونی مردم به نامزد پیروز را با خود داشت، در حالی است که آقای هاشمی 4-5 سال بعد به تأسی از رهبرمعظم انقلاب، رأی مردم را حقالناس توصیف کرد!
به نظر میرسد با بازداشت عبدالحسین هراتی فتنهگر بازداشتی و پناهنده شده که با وجود اهانت به امام به کشور برگشته و ضمن همکاری با دفتر هاشمی، به عنوان مدیرکل اسناد دانشگاه آزاد منصوب شده بود، بشود سرنخ برخی اطلاعات و موضعگیریهای نا به جا را به دست آورد.