به گزارش
مجله شبانه باشگاه خبرنگاران، سخن گفتن به زبانهای مختلف توسط ائمه(ع) بخش کوچکی از جلوه ها و نمود علمی آن بزرگواران می باشد. مطابق روایات، منابع علم امام از طرق مختلفی حاصل می شود.
دریافت از پیامبر اکرم(ص)، ارتباط با فرشتگان، منابع مکتوب خاصی که در اختیار امام است و طریق الهام از جمله منابع علمی امام شمرده شده است.
در حدیث آمده است که شخصی از امام صادق(ع) پرسید شما از کجا به سؤالات جواب می دهید؟ فرمود: «هر پاسخی که به تو می دهم از رسول خدا (صلی الله علیه و آله) است.» (1)
همانطور که گفتیم از آنجا که امام متصل به منبع وحی الهی و علم خدایی است سخن گفتن و آشنایی به زبانهای گوناگون می تواند یکی از جلوه های علمی آن بزرگواران باشد و قطره ای از علم بیکران آنها تلقی شود.
علم امام بی منتهاست!در کتب روایی به نقل از یکى از اصحاب حضرت علىّ بن موسى الرّضا علیه السلام به نام علىّ بن ابى حمزه بطائنى آمده است که: روزى در محضر مبارک آن حضرت بودم که تعداد سى نفر غلام حبشى در آن مجلس وارد شدند. پس از ورود، یکى از ایشان به زبان و لهجه حبشى با امام رضاعلیه السلام سخن گفت و حضرت نیز به زبان حبشى و لهجه محلّى خودشان پاسخ او را بیان نمود و لحظاتى با یکدیگر به همین زبان سخن گفتند.
آن گاه حضرت مقدارى پول - درهم - به آن غلام عطا نمود و مطلبى را نیز به او فرمود و سپس همگى آن ها حرکت کردند و از مجلس خارج شدند.
من با حالت تعجّب به آن حضرت عرضه داشتم : یاابن رسول اللّه ! فدایت گردم ، مثل این که با این غلام به زبان حبشى و لهجه محلّى صحبت مى فرمودى ؟!
او را به چه چیزى امر نمودى ؟ امام علیه السلام فرمود: آن غلام را در بین تمام همراهانش ، عاقل و با شخصیّت دیدم ، لذا او را برگزیدم و ضمن تذکّراتى ، به او توصیه کردم تا کارها و برنامه هاى سایر غلامان و دوستان خود را بر عهده گیرد و در حقّ آن ها رسیدگى کند؛ و نیز هر ماه مقدار سى درهم به هر کدام از ایشان بپردازد.
و او نیز نصایح مرا پذیرفت ؛ و مقدار دراهمى به او دادم تا بین دوستانش طبق توصیه تقسیم نماید.
بعد از آن ، امام رضا علیه السلام افزود: امام ، علومش بى منتها است ؛ و هر کسى نمى تواند به تمام مراحل علمى و اطّلاعات او دست یابد.(2)
همسخنی با رومیان و هندوها و فارسیان و ترک زبان هادر روایت دیگری آمده است که شخصی به نام ابواسماعیل سندی از هند به دنبال حجت خدا آمده بود. او را به حضرت رضا علیه السلام راهنمایی کردند.
وی می گوید: من نزد حضرت علیه السلام رفتم اما عربی نمی دانستم، به زبان سندی سلام کردم، حضرت علیه السلام به زبان خودم پاسخ داد. با حضرت علیه السلام سخن گفتم و او به زبان خودم با من سخن می گفت؛ گفتم: به دنبال حجت خدا در عرب آمده ام.
فرمودند: منم آن (حجت خدا) هر چه می خواهی بپرس.
من مسائل خود را پرسیدم و حضرت علیه السلام به زبان خودم پاسخ داد.
در شهر بصره وقتی یکی از مخالفان به نام عمروبن هدّاب از ایشان خواست تا ادّعای خود را در مورد دانستن هر زبان ثابت کند و با رومیان و هندوها و فارسیان و ترک زبان ها که در شهر هستند سخن گوید، حضرت علیه السلام فرمودند: آن ها را بیاورید.
عده ای از اهل زبان های گوناگون را آوردند و حضرت با همه آن ها به گونه ای روان سخن گفتند که همگی به دانش و فصاحت حضرت اعتراف کردند و مردم از دیدن این منظره شگفت زده شدند. زیرا واضح بود که حضرت رضا علیه السلام هرگز در این مورد استادی ندیده و نزد کسی زبان های گوناگون را یاد نگرفته و با این افراد در مدینه معاشرتی که سبب یادگیری این همه زبان با این فصاحت باشد، نداشته اند.(3)
به ما فصل الخطاب داده شده استمرحوم شیخ صدوق ، شیخ حرّعاملى و دیگر بزرگان به نقل از اباصلت هروى حکایت می کنند: یکی از روزها به آن حضرت عرض کردم : یاابن رسول اللّه ! شما چگونه به همه زبان ها و لغت ها آشنا شده اى ؛ و این چنین ساده ، مکالمه مى نمایى ؟
امام علیه السلام فرمود: اى اباصلت ! من حجّت و خلیفه خداوند متعال هستم و پروردگار حکیم کسى را که مى خواهد بر بندگان خود حجّت و راهنما قرار دهد، او را به تمام زبان ها و اصطلاحات آشنا و آگاه مى سازد، که زبان عموم افراد را بفهمد و با آن ها سخن گوید؛ و بندگان خدا بتوانند به راحتى با امام خویش سخن گویند.
امام رضا علیه السلام افزود: توجّه داشته باش که همانا امام و علوم او، همچون دریاى بى منتهایى است که پایان ناپذیر باشد و درون آن مملوّ از انواع موجودات و جواهرات گوناگون خواهد بود و چون پرنده اى قطره اى از آب آن را بردارد، چیزى از آب آن کم نخواهد شد.
سپس امام رضا علیه السلام افزود: آیا فرمایش امیرالمؤمنین ، امام على علیه السلام را نشنیده اى که فرمود: به ما اهل بیت (ع) فصل الخطاب عنایت شده است .
و بعد از آن ، اظهار نمود: فصل الخطاب یعنى ؛ معرفت و آشنائى به تمام زبان ها و اصطلاحات مردم ؛ و بلکه عموم خلایق در هر کجا و از هر نژادى که باشند.(4)
پانوشتها:1. اصول کافی، ج 1، ص 58
2. قرب الاسناد: ص 144، بحارالا نوار: ج 26، ص 190، ح 2
3. حکایت آفتاب ، ص 42- 45
4. عیون اخبار الرضا، ج2، ص228، ح3