پرسپولیس قرار بود با حسین هدایتی خودش را برای فصل جدید آماده کند، اما سرانجام راه شما و این باشگاه از هم جدا شد. شاید چرای آن از زبان خودتان شنیدنیتر باشد.
بله. من پنج جلسه چند ساعته با امیر خادم داشتم. به دنبال این جلسات قراردادی سه صفحهای هم تنظیم و برای من فکس شد که در آن آمده بود در ازای 27 میلیارد تومان به مدت یک سال پرسپولیس را در اختیار بگیریم. ما حتی روی اعضای هیاتمدیره هم به توافقاتی رسیده بودیم، اما به یکباره گفتند نمیتوانم رئیس هیاتمدیره شوم. فقط میتوانم به عنوان یکی از اعضای هیاتمدیره حضور داشته باشم.
البته دلیلش از سوی خادم بدهی شما به شهرداری عنوان شد.
من 30 سال است هم به شهرداری بدهکارم و هم طلبکار، چرا که فعالیتهای عمرانی زیادی دارم. ضمن اینکه کل بدهی من در بخش پیمانکاری به شهرداری 9 میلیارد تومان است، نه 41 میلیاردی که عنوان شده بود، اما دوستان در وزارت ورزش به همین بهانه گفتند ممنوعالکار هستم تا با گروهی دیگر به توافق برسند.
یعنی بحث ممنوعالکار بودن شما صحت نداشت؟
به هیچ عنوان. من خودم از مراجع نظارتی پیگیری کردم و متوجه شدم استعلامی هم که درباره من گرفته شده، نتیجهاش مثبت بود و مشکلی برای ریاست هیاتمدیره نداشتم. آنها نام چهار نفر را برای استعلام به نهادهای ذیربط داده بودند که سه نفر از آنها از جمله من تائید شده بودیم.
پس با این حساب اختلافات شما و شخص وزیر، ریشهدارتر از این حرفهاست.
بحث اختلاف نیست. من فکر میکنم علت این برخوردها را باید در نوع نگاه وزیر ورزش به بخش خصوصی جستجو کرد. پیش از انتخاب گودرزی به او گفتم فضای دانشگاهی با کار اجرایی متفاوت است، اما ظاهرا او توجهی به این موضوع ندارد. او نگاهش به خصوصیسازی منفی است و آن را تهدید محسوب میکند.
چرا به این باور رسیدهاید؟
در سالی که وزارتخانه ورزش پولی در بساط نداشت و با تغییر دولت مواجه شده بود، من از حساب شخصی خودم چیزی حدود ده میلیارد تومان برای کمک به فدراسیونهای ورزشی هزینه کردم، بدون آنکه جایی به آن اشاره کرده باشم یا رسیدی بابت این مبالغ گرفته باشم، اما از وزارتخانه حتی یک تماس خشک و خالی هم با من گرفته نشد که تشکر کنند. آنها به جای تشکر کردن من را به رانتخواری هم متهم کردند.
او در یکی از جلساتش عینا عنوان کرد برخیها در ورزش هزینه میکنند تا از رانت و ویژهخواری آن استفاده کنند. آن هم در شرایطی که بیشتر این کمکها به درخواست خود فدراسیونها و به دلیل مشکلات شدید مالی که با آن دست به گریبان بودند، صورت گرفت.
آیا اسم این کارها رانت است. کدام رانت؟ کدام ویژهخواری؟ مگر من عکس یادگاری با کسی انداختهام؟ مگر جایی این کمکها را رسانهای کردهام؟ باور کنید کل پاداش من از مجموعه این کمکها یک پیراهن تیم ملی فوتبال بود که پس از صعود این تیم به جامجهانی به من هدیه شد.
البته برخی هم میگویند حسین هدایتی بیشتر به دنبال مطرح کردن خودش است.
شما یادتان هست وزنهبرداری در جریان اختلاف نظر پنج ملیپوش المپیکیشان با سرمربی با چه چالش بزرگی مواجه شد. آن چالش را چه کسی حل کرد؟ ما آنها را به همراه رئیس فدراسیون در یک مراسم آشتی کنان دور یک میز جمع کردیم تا مشکل برای همیشه حل شود.
همان زمان یکی از شروط ملیپوشان برای بازگشت این بود که پاداشهای معوقهشان هم پرداخت شود، اما فدراسیون در آن مقطع قادر به پرداختش نبود. من حتی پاداشهای وزنهبرداران المپیکی را هم از جیب خودم دادم تا مشکل هرچه زودتر حل بشود. اگر این کار را نمیکردم چه اتفاقی میافتاد؟ آیا منفعتی برای من داشت؟ من اگر دنبال مطرح کردن خودم بودم نمیتوانستم تکتک این موارد را رسانهای کنم.
حداقل در این یک ماه گذشته خبری مبنی بر اینکه حسین هدایتی با پاداشهای نقدی خود از ملیپوشان فوتبال ایران در جامجهانی یا از والیبالیستها در لیگ جهانی حمایت خواهد کرد، دیده نشد. انگار دیگر از آن پاداشها خبری نیست؟
حق با شماست. وقتی وزارت ورزش نگاه خوبی به بخش خصوصی ندارد چطور انتظار دارید من همچون سابق برای هر برد یا هر نتیجه خوب پاداش در نظر بگیرم. اتفاقا من خیلی دوست داشتم با تعیین کردن جایزه نقدی برای فوتبالیستها و والیبالیستها، به آنها قبل از شروع جامجهانی فوتبال و لیگ جهانی روحیه بدهم.
حتی فدراسیون فوتبال از من برای حضور در مراسم بدرقه تیم ملی دعوت کرد، اما احساس کردم برخیها از حمایتهایی که من از ورزشکاران میکنم ناراحت میشوند. به هر حال اگر برای ملیپوشان پاداش نقدی چشمگیری درنظر گرفته میشد، در عملکرد آنها بیتاثیر نبود، اما چارهای نداشتم جز اینکه همچون یک هوادار بنشینم و از بازیهای خوب بروبچههای تیمهای ملی فوتبال و والیبال لذت ببرم.
ناگفته نماند وزیر ورزش معتقد است نباید شأن ورزشکار را با صحبت کردن درباره پاداش پایین آورد.
این چه حرفی است. شما به عنوان خبرنگار آیا حقوق و پاداش ندارید؟ هر کس در حوزه فعالیت خودش از این مزایا برخوردار است. اما وزارت ورزش به این دلیل که بودجهای برای پاداش دادن به ورزشکاران ندارد میگوید این در شأن ورزشکار ملی نیست که درباره پاداش حرف بزند. آنها به این فکر نمیکنند که آیا یک ورزشکار میتواند با چنین استدلالهایی خودش را قانع کند؟ کشتیگیرانی که بعد از 42 سال ایران را قهرمان جهان کردهاند، چرا نباید پاداش قابل توجهی دریافت کنند. چه اشکالی دارد اگر به یک وزنهبردار که حقوق سالیانهاش از 25 میلیون تومان تجاوز نمیکند، بابت قهرمانیاش در جهان یک خودروی تولید داخل پاداش داد.
اتفاقا یکی از همین مردان طلایی ما در المپیک لندن پس از آنکه از ما یک خودرو هدیه گرفت عنوان کرد من تا قبل از این با موتورسیکلت در شهرم تردد میکردم. آیا این پایین آوردن شأن ورزشکار است؟ نه. ما شأن یک ورزشکار ملی را با این کار حفظ کردیم، بدون آنکه بخواهیم از بیتالمال برای آن ورزشکار هزینه اضافی بپردازیم.
بعضا پاداش بسیاری از این قهرمانان را در همان فرودگاه و به محض بازگشت به کشور پرداخت میکردیم و معتقدم همین نگاه در کسب موفقیتهای بعدی موثر بوده است. بسیاری از همین قهرمانان بابت این نگاه و توجه ویژه از ما تشکر کردند. همین تشکر را متولیان ورزش هم میتوانستند داشته باشند.
در هر حال به نظر میرسد خودتان هم دیگر انگیزهای برای سرمایهگذاری در ورزش ندارید، چون بعد از منتفی شدن پرسپولیس، پیشنهاد خرید راهآهن را هم رد کردید.
بیانگیزه نیستم، اما آیا با توجه به نوع نگاه مسئولان ارشد ورزش به بخش خصوصی فکر میکنید میتوان در این فضا کار کرد. حضور آقایان به جای قوت و دلگرمی مایه ضعف و دلسردی بخش خصوصی شده است و این چند نفری هم که هماکنون فعالیت میکنند با این رفتارها فراری خواهند شد. تا زمانی که این نوع نگاه وجود دارد جای فعالیت ما نیست.
پرسپولیس حالا با تیم مدیریتی جدید مشغول کار است و هواداران امیدوارند اسپانسر جدید باشگاه بتواند نیازهای کادر فنی را رفع کند. فکر میکنید پرسپولیس با این گروه به موفقیت برسد؟
من نمیخواهم نیمه خالی لیوان را ببینم، اما همین مجموعه (اسپانسر جدید باشگاه) دو سال پیش دو ملک از من خریداری کردند و باوجود آنکه موعد تسویه مرداد 92 بود، هنوز هم کامل تسویه نشده است. آنها در بحبوحه امضای قرارداد با پرسپولیسیها از من خواستند چیزی درباره این بدهیها نگویم تا شبههای برای مسئولان وزارت ورزش ایجاد نشود. در مجموع من آقای رحیمی را قبول دارم و فکر میکنم میتواند برای پرسپولیس موثر باشد، اما با این گروهی که به عنوان اسپانسر جلو آمدهاند خیلی نمیتوان به آینده این تیم امیدوار بود. البته آرزوی قلبی من این است که آنها بتوانند به پرسپولیس کمک کنند.
البته اگر اسپانسر جدید پرسپولیس نتواند به تعهداتش عمل کند بار دیگر نام حسین هدایتی سر زبانها میافتد. در آن صورت آیا باز هم برای این تیم برنامهای خواهید داشت؟
نه! تا زمانی که این نگاه در وزارت ورزش حاکم است جای فعالیت برای ما نیست. جالب است رانتخوارها و ویژهخوارها که مشهود هستند صاحب پست و مقام میشوند، اما برای من که در تمام این سالها حتی یک مورد فعالیت رانتی نداشتم چنین محدودیتهایی قائل میشوند. به جرات میگویم اگر کسی در این 35 سال یا مشخصا در هشت سال دولت احمدینژاد رانتخواری از من سراغ داشت تا الان ده بار پای من به زندان باز شده بود. الان هم میگویم اگر کسی مورد خلافی از من میداند به مراجع نظارتی گزارش دهد. چرا هیچ گزارشی موجود نیست؟ البته دوستان گاهی تهمتهایی را مطرح میکنند. مثلا یکی از سایتها همین چند وقت پیش نوشت بدهی پنج هزار میلیاردی هدایتی به بانک پارسیان. همان زمان به محض این که برخی از همکاران شما درباره این بدهی از من سوال کردند اول از آنها خواستم بگویند این بدهی به ریال است یا به تومان!
حالا به ریال بود یا به تومان؟
به ریال بود. یعنی 500 میلیارد تومان. جالب است بدانید در همان جدولی که از سوی آن سایت منتشر شده بود، جمع بدهیهای من 130 میلیارد تومان بود نه 500 میلیارد تومان. درحالی که بدهیهای بانکی من حتی 130 میلیارد تومان هم نیست. اساسا من که 14 ـ 13 کارخانه دارم اگر به سیستم بانکی بدهکار باشم کاملا طبیعی است، اما هستند کسانی که چند برابر این مبلغ بدهی دارند، بدون آنکه کارخانه یا تولید انبوهی داشته باشند.
میخواهم بگویم از این اتهامات زیاد مطرح میشود که اتفاقا من هم بسادگی از کنار آنها نمیگذرم. به عنوان مثال من از همان سایتی که درباره بدهیهای بانکی من غلو کرده بود شکایت کردم و حالا پس از صدور کیفر خواست از سوی دادگاه، آنها به دنبال جلب رضایت من هستند.
حالا میزان دقیق بدهیهای بانکی شما چقدر است؟
اگر بپرسید میزان همه وامهایی که در ده سال گذشته گرفتهای چقدر است بهتر است. اتفاقا همین آقای امیر خادم در یکی از جلساتی که داشتیم به من گفت میگویند شما یکی از بزرگترین بدهکاران بانکی کشور هستید که من در جواب گفتم شما میتوانید با زدن یک نامه به بانک مرکزی میزان بدهیهای من را به سادهترین شکل ممکن استعلام کنید. کل بدهیهای بانکی من زیر صد میلیارد تومان است.
10 میلیارد تومان به بانک اقتصاد نوین، 9 میلیارد تومان به بانک ملی و 74 میلیارد تومان هم به بانک پارسیان. این همه بدهیهای مجموعه کارخانجات ما با جرایم آن است. این درحالی است که فقط کارخانه کاشان من بالای 500 میلیارد تومان ارزش دارد.
شاید بهتر باشد این رقم را در مقابل ارزش کارخانهها، نیروگاهها و پالایشگاههای من قیاس کنید. بعد این مهم است که بدانید این بدهیهای بانکی و این وامها از چه طریقی بوده است؛ آیا با رانتخواری و نامهنگاری و سفته گذاشتن بوده یا وامگیرنده وثیقههای معتبر گذاشته است. وامگیرندهای که وثیقه ملکی میدهد این نشان دهنده قدرت و پشتوانه آن است. چندی پیش اسامی 575 نفر از بدهکاران بانکی اعلام شد که اسم من در میان آنها نبود؛ چرا؟ به سبب همین وثیقههای بانکی معتبر. به عنوان مثال دفتر کار من در اقدسیه برای وامی به مبلغ چهار میلیارد و 600 میلیون تومان در رهن بانک پارسیان است. حال آنکه ارزش واقعی آن ملک در حال حاضر 40 میلیارد تومان است، اما هستند کسانی که ارزش وثیقهای که برای دریافت وام گذاشتهاند هنوز بعد از چند سال به قیمت مبلغ وام نرسیده است. ناگفته نماند من از سال 86 تا به حال حتی یک ریال وام نگرفتهام. ضمن اینکه یک دلار هم بدهی ارزی ندارم. این بدهیها همهاش برای قبل از سال 86 است، زمانی که برای خرید ماشینآلات صنعتی مجبور به استفاده از تسهیلات بانکی بودیم.
اما به هر حال باید بپذیرید میزان داراییهای شما و پولهای بیحساب و کتابی که در همین مدت در ورزش هزینه کردهاید برای هر کسی میتواند شائبه برانگیز باشد.
25 سال است که درباره من حرف میزنند. هشت سال زمان آقای هاشمی رفسنجانی، هشت سال زمان آقای خاتمی، هشت سال زمان آقای احمدینژاد و یک سال هم اکنون که از رئیسجمهوری آقای روحانی میگذرد. از این سالها ده سالش را من در ورزش بودم، اما این حرف و حدیثها از همان 25 سال پیش برای من آشناست.