ناراحت‌کننده است اما واقعه ۱۱ سپتامبر بسیاری از افراد و مالکین شرکت‌ها را میلیاردر کرد زیرا در عرض چند دقیقه قیمت طلا دو برابر شده بود.

به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران،این مستند به بررسی طبیعت، تکامل، اثرات و آینده‌ی ابرشرکت‌های مدرن می‌پردازد. ابرشرکت‌ها در ابتدا اختیارات قانونی محدودی داشتند. اما سوال اینجاست که چه چیزی به آن‌ها اجازه داد تا امروز به چنین قدرت و نفوذی برسند؟ این مستند تحقیق خود را در حالی آغاز می‌کند که رسوایی‌های اخیر، موجی از بحث و جدل‌های گسترده را در مورد فقدان کنترل بر عملکرد ابرشرکت‌ها به راه انداخته است.











***

آسیب‌شناسی تجارت

یک شرکت تجاری تا چه حد می‌تواند اختلالات روانی داشته باشد؟ و به عنوان یک شخصیت حقوقی تا چه حد می‌تواند اثرات سایکوپاتیک داشته باشد؟ ابرشرکت‌ها علائم بیماری روانی را دارند: بی‌عاطفگی و بی‌تفاوتی نسبت به احساسات دیگران. ناتوانی در برقراری روابط پردوام. بی‌توجهی به امنیت دیگران. دروغ‌گویی مداوم به منظور سودجویی. ناتوانی از پذیرش گناه. ناتوانی در مطابعت از هنجارهای اجتماعی.

اگر این نهادهای مسلط در جامعه، تا این حد دچار معضلات روانی هستند، پس چه کسی مسئول این همه بی‌اخلاقی آن‌هاست؟

 

تعهدات اهریمنی

همه انسان‌ها شخصیت‌های اخلاقی هستند اما شرکت‌ها نه آن‌ها فقط شخصیت حقوقی دارند. نظر مدیران عالم ابرشرکت‌ها این است که آنان در مقام یک مدیر عالم هیچ اختیاری از خود ندارند؛ نه در مورد استخدام، نه حقوق‌ها و نه اخراج‌ها، بلکه کاپیتالیسم مدرن به آن‌ها دستور می‌دهد که چه وقت چه کاری را انجام دهند.

نوام چامسکی در این باره می‌گوید: نگاه به یک ابرشرکت درست باید مانند نگاه به یک برده‌دار باشد. یک ابرشرکت مانند خود برده‌داری است ممکن است که مدیرعامل شرکت گاهی مانند یک برده‌دار خوب و خوش‌اخلاق باشد. اما به هر حال ذات برده‌داری کثیف است. ممکن است یک مدیرعامل به محیط زیست اهمیت بدهد و حتی کمی پول خرج آن کند ولی به هر حال ذات آن ابرشرکت، به محیط‌زیست آسیب می‌زند.

طرز فکر

یک ابرشرکت، یک شخص نیست که فکر کند، افراد درون آن فکر می‌کنند و برای آنان این مشروع است که تکنولوژی‌های نابودگر محیط‌زیست تولید کنند. واضح است که در ذهن این افراد، سودجویی بالاترین جایگاه را دارد.

مایکل مور درباره طرز فکر ابرشرکت‌های دنیا می‌گوید این‌ها توسط عده‌ای سفیدپوست پول‌دار اداره می‌شوند که هیچ چیزی از مردم فقیر کارگر و رنگین‌پوست‌ها و وضعیت زندگی‌شان نمی‌دانند و بنابراین تصمیماتشان بر اساس خواست‌های شخصی‌شان است.

روزی خواهد رسید که غارت منابع طبیعی زمین که متعلق به همه موجودات آن است یک جرم بزرگ محسوب خواهد شد. روزی خواهد رسید که روسای ابرشرکت‌ها زندانی شوند. روزی خواهد رسید که ایجاد فساد در دنیا به پایان می‌رسد.

ناراحت‌کننده است اما واقعه 11 سپتامبر بسیاری از افراد و مالکین شرکت‌ها را میلیاردر کرد زیرا در عرض چند دقیقه قیمت طلا دو برابر شده بود. در سال 1991 نیز وقتی آمریکا عراق را بمباران می‌کرد قیمت نفت از 13 دلار ناگهان به 40 دلار رسید و این یعنی بسیاری از ابرشرکت‌های نفتی آرزو کنند که در هر لحظه بمب بیشتری در عراق فرود بیاید. اساسا هر جنگی و هر بمبارانی یک فرصت ایده‌آل برای پول درآوردن این ابرشرکت‌ها است.

در قدیم همه چیز یا مقدس بود یا برای همه مردم و قانون از آن‌ها محافظت می‌کرد اما اکنون فقط یک افسانه است.

مباحث مرزی

عصر مدرن با خودش حصارکشی در مزرعه و زمین و خانه و ... را آورد. مردم به صورت اشتراکی روز زمین کار می‌کردند تا اینکه با ظهور قانون حصارکشی در انگلیس همه چیز سهم‌دهی شد و ما شروع کردیم به تصرف تمام کره زمین. تا جایی که همه جای آن ملک شخصی شد و البته همین بلا را سر اقیانوس‌ها آوردیم و در مورد هوا هم همینگونه بود که خطوط هواپیمایی را تقسیم و حصارکشی کردیم. در فضا هم همین کار را خواهیم کرد.

نوام چامسکی:

 

برخی فکر می‌کنند روزی همه چیز به ملک شخصی افراد بدل خواهد شد مانند حقوق بشر، خدمات انسانی، و خدمات ضروری برای زندگی.

آموزش پایه‌ای

فرض کنید کار به جایی برسد که آهنگ تولدت مبارک هم روزی در مالکیت یک شرکت قرار بگیرد. هر چند که تاکنون شرکت وارنر میلیون‌ها دلار از همین موسیقی به جیب زده است.

روش‌های تبلیغات تلویزیونی در طول این چند دهه به شدت پیشرفت کرده‌اند. دیگر هیچکدام یه مسئله ساده نیستند بلکه مسئله، کنترل ذهنی کودکان برای خرید هر کالایی است. به فیلم زیر دقت کنید و ببینید که ابرشرکت‌ها چگونه از لابلای نق زدن‌ها کودکان سودی هنگفت به جیب می‌زنند:

ابرشرکت‌ها برای مردم نوعی از فضیلت‌ها و ارزش‌ها را تعریف می‌کنند و بعد به سمت آن دعوت می‌کنند تا اینکه در نهایت شما به یک مصرف‌کننده ایده‌آل تبدیل می‌شوید؛ کسی که اصول هنجاری را به شکل خوبی رعایت می‌کنید. سبک زندگی آمریکایی یک نکته بسیار مهم دارد آن هم این است که باید یک مصرف‌کننده خوب باشید. آمریکا را نیروی مصرف‌کننده به جلو می‌راند. مشتری باید به جایی برسد که حتی کالایی که به آن نیاز ندارد را بخرد. یعنی باید برای او نیاز جدید تعریف کرد.

منبع:مشرق

اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.
آخرین اخبار