** تکاپوی بیشکک برای تنوعبخشی به جهات سیاست خارجی
دولت قرقیزستان در عمل ساختار چندوجهی سیاست خارجی خود را داشته و برای تنوع بخشیدن به زمینهها و سمتوسوی همکاری با جهان خارج تلاش میکند.
پس از تأیید رسمی بیشکک برای قرار دان روسیه در نوک پیمان توسعه همکاری و در آستانه ورود قرقیزستان به اتحادیه گمرکی، ممکن است چنین تصور شود که سایر خط مشیهای سیاست خارجی قرقیزستان کمرنگتر میشود.
در عین حال با وجود شکست نسبی سیاستهای کاخ سفید در منطقه در ارتباط با ادعای خروج از افغانستان و برچیده شدن پایگاه هوایی آمریکا در قرقیزستان و همچنین فعال شدن قابلملاحظه سیاست روسیه و چین در زمینه همکاریهای مختلف با جوامع کشورهای ذینفع و علاقمند در منطقه، بازیگران جدیدی در حال اضافه شدن در آسیای مرکزی هستند.
صحبت در مورد اولویتهای سیاست خارجی قرقیزستان اینگونه است که ما میتوانیم تمایل دولت این کشور از زمان کسب استقلال را برای تنوع بخشیدن به رویکردهای خود در تعامل با جهان خارج و حفظ تعادل منافع در میان بازیگران اصلی ژئوپلتیکی یعنی روسیه، آمریکا و چین مشاهده کنیم.
** محیط باز قرقیزستان؛ بسترساز اجرای طرحهای مختلف خارجی
با این حال، موفقیت بیشکک در عرصه سیاست خارجی گاهی اوقات ممکن است همراه اعمال خطمشی سیاست خارجی صدماتی را نیز برای این کشور در پی داشته باشد ضمن اینکه باز بودن محیط قرقیزستان برای بسیاری از کشورها زمینه پیادهسازی طرحهای مختلف خارجی را شرایط داخلی دولت فراهم میسازد.
به عبارت دیگر، مواضع نه چندان محکم قرقیزستان در سطح جهان تأییدکننده دنبالهروی این کشور در این عرصه میباشد ضمن آنکه برخی مشکلات که در عرصه سیاسی این کشور مشاهده میشود، همه روابط بینالمللی قرقیزستان را با کشورهای توسعهیافتهتر به امری عادی برای پیدا کردن کمکهای مالی و مادی کاهش میدهد.
این مسئله در حالی است که قرقیزستان منابع خود را (منابع انسانی، مواد معدنی، منابع سیاسی، بازار، اقتدار سیاسی و غیره) بدون در نظر گرفتن ماهیت آنها هزینه میکند و به نمایندگان سایر کشورها آزادیهای خاصی را در اجرای فعالیتهای خود میدهد.
نمونههایی از بهرهبرداری بسیاری از سازمانهای بینالمللی در این جمهوری، شبکه گستردهای از سازمانهای غیردولتی که اغلب از خط مشی سیاست غرب حمایت میکنند و مراکز مختلف مسیحی و جریانات مذهبی اسلامی به طور کامل نشان میدهد که قرقیزستان خود را در معرض نفوذ خارجی قرار داده است.
بنابراین به طور سنتی درک غالب در منطقه بر اساس نظام دوقطبی روابط بینالملل است که محدود به تقابل منافع بین روسیه و غرب است (چین جدا از فرآیندهای مشابه قرار دارد) که البته در حال حاضر این مسئله در سمتوسوی خاورمیانه و جنوب آسیا نیز گسترش مییابد.
در این راستا بیشکک در چند سال اخیر بسیار فعالانه در سمتوسوی همکاری با کشورهای خاورمیانه اقدام میکند به طوری که ایجاد روابط جدید اقتصادی با کشورهایی مانند امارات متحده عربی، جمهوری اسلامی ایران، عربستان سعودی و قطر نمونههایی از آن است.
** تلاش «ریاض» و «دوحه» برای نفوذ در قرقیزستان
اگر ما 2 کشور اولی را که عمدتا از کانالهای تجاری- اقتصادی و دیپلماتیک به دنبال توسعه روابط با قرقیزستان هستند، در نظر بگیریم پس نقش و تلاش کشورهای عربستان و قطر در این زمینه کاملا واضح است.
هویت عربستان سعودی در روابط بینالمللی اینگونه شناخته شده است که شامل 2 اصل ثابت میباشد: حمایت از جهان اسلام اهل تسنن از موضع رهبریت این کشور و همچنین همکاری استراتژیک با واشنگتن در منطقه علیرغم تمام تفاوتهای ظریف و عواقب همراه.
قطر نیز در بسیاری از مسائل و دیدگاههای استراتژیکی در ساختارهای منطقهای و مذهبی از سیاستهای عربستان سعودی پشتیبانی میکند و به عنوان یکی از شرکای اصلی «ریاض» مطرح است.
البته این مسئله به نفوذ رو به رشد ایران و صدور انقلاب اسلامی، تعامل این کشور با اهل تشیع و تسنن، فرآیندهای «بهار عربی» (به عنوان مثال در رابطه با لیبی و سوریه) و همچنین توازن ژئوپلتیک قدرت هم در خاورمیانه و هم فراتر از آن، مربوط میشود.
همانطور که توسعه روابط قرقیزستان با این 2 کشور نشان میدهد، تأکید اصلی مقامات بیشکک بر جذب سرمایهگذاری کشورهای عربی در بخش صنعت و معدن و همچنین توسعه دامداری و کشاورزی است.
در ضمن، طرفهای عرب آمادگی خویش را برای ارائه دسترسی به کالاهای قرقیزستان در بازارهای داخلی خود اعلام میکنند.
این در حالی است که این 2 کشور در حوزه دیپلماسی به طور کاملا فعالی در قرقیزستان وارد شدهاند که گشایش سفارت عربستان سعودی در بیشکک در سال 2011 و همچنین افتتاح سفارت قطر با فاصله اندکی پس از آن، منعکسکننده این مطلب است.
در عین حال علیرغم پیچیدگیهای خاصی که در فرآیندهای سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و قومی هم در داخل کشور و هم در منطقه اتفاق میافتد، قرقیزستان در رویکردهای خود در زمینه همکاری با کشورهای عربی برای تنوعبخشی در ارتباط با دیگر کشورهای جهان اسلام تلاش چندانی نمیکند.
** وهابیت «محصول» صادراتی آل سعود به منطقه
از سوی دیگر آن «محصولات» ملی که از سوی شرکای مذکور به قرقیزستان ارائه میشوند، در مراحل اولیه توسعه آنها عملا هیچگونه اعتراضی در زمینه تست و اعتبارسنجی این محصولات برای سازگاری آنها با شرایط قرقیزستان از سوی مقامات رسمی بیشکک صورت نمیگیرد.
با این وجود، در مراحل بعدی مقامات بیشکک به سادگی درمییابند که به هیچ وجه توان مقاومت در برابر نفوذ این کشورها را در فرآیندهای اجتماعی قرقیزستان ندارند.
این امر پارادایم سیاست خارجی قرقیزستان است که در مفهوم به شکلی غیرممکن تصور مییابد اما امروزه باید دانست که «محصول» اصلی پادشاهی عربستان سعودی و قطر وهابیت و ترویج فعال آن در جهان است.
از سوی دیگر، ایده وهابیت با موفقیت و بدون درگیریهای موجود در کشورهای عربی گسترش یافت و حال آنکه ترویج و صدور این «محصول» به مناطق دیگر با اندیشههای اسلام سنتی درگیری و نزاع ایجاد میکند که نمونه آن اختلاف با اسلام سنتی در روسیه، اتحادیه اروپا و برخی از کشورهای مغرب پس از ورود این ایده به مناطق مذکور است.
اما در این زمینه نمونههای موفقی از توسعه این ایده نیز وجود دارد. به عنوان مثال، در افغانستان که در آن جنبش «طالبان» موعظههایی مشابه ایدههای وهابی دارد و همچنین در پاکستان.
** ناتوانی مقامات آسیای مرکزی در مقابله با تجددگرایی مذهبی
این مسئله در حالی است که مقامات کشورهای آسیای مرکزی قادر به مقابله با تجددگرایی مذهبی و واعظانی که اغلب مخفیانه فعالیت میکنند، نیستند.
در قرقیزستان این فرآیند به دلیل نفوذ غیرعلنی در میان اقشار مذهبی جامعه، تأثیرات نامطلوبی را در پی خواهد داشت و فضای دینی این کشور را با ایدههای افراطگرایانه مذهبی محدود میسازد.
کیفیت پایین آموزشهای دینی و غیردینی در قرقیزستان اجازه میدهد تا فرستادگان وهابیت منسجمتر بر روی جوانان قرقیز نه تنها در مناطق دورافتاده روستایی بلکه در شهرهای اصلی این کشور کار کرده و نمایندگان جوانان را به طور مستقیم در ترویج این ایدهها مشارکت دهند.
در این جمهوری سازمانهای فعالی مانند «سلفیها»، «حزبالتحریر»، «جنبش اسلامی ترکستان»، «جیش المهدی» و غیره به طور فعالی مشغول کار هستند ضمن آنکه فعالیت آنها از سوی سازمانهای مجری قانون به عنوان اقدامات ممنوعه شناخته شده و معادل با بروز افراطگرایی دینی و تروریسم محسوب میشود.
علاوه بر این، مجاورت آسیای مرکزی با افغانستان و پاکستان و همچنین حوادث سوریه نقش مهمی را در تقویت نفوذ وهابیت در فرهنگ دینی محلی در این منطقه ایفا میکند که به عنوان یک بهانه اضافی برای روحیه سرکشی جوانان جهت شرکت در عملیات جنگی در سرزمینهای خارج از این حوزه عمل میکند.
البته باید دانست که حقایق مذکور فرصت خوبی را برای مدیران خارجی این پروژهها جهت برنامهریزی در این زمینه فراهم میسازد.