مایکل کراولی عضو هیأت سردبیری مجله تایم در گزارشی مفصل عامل بسیاری از تحولات این روزهای خاورمیانه از جمله ظهور داعش را به استراتژی اشتباه دولت‌های آمریکایی نسبت می‌دهد.

به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران، مجله تایم آمریکا در شماره 30 ژوئن  2014 میلادی خود در گزارشی مفصل به قلم مایکل کراولی خبرنگار و از اعضای هیئت سردبیری این مجله به بحران امنیتی  عراق پرداخته و مسبب بسیاری از تحولات این روزهای خاورمیانه از جمله ظهور گروههای تروریستی چون داعش را به استراتژی اشتباه دولت‌های آمریکایی نسبت داد. و این سوال را در پایان مقاله مطرح کرد که چه می‌شد اگر آمریکا به عراق حمله نمی‌کرد؟ یا اگر آمریکا شورشیان تروریست سوریه را با مجهزترین سلاح‌ها تغذیه نمی‌کرد چنین اتفاقاتی اکنون در عراق رخ می‌داد یا خیر؟

کراولی در این مقاله  تحت عنوان «پایان عراق»، هشدار می دهد که پیروزی برق آسای شبه نظامیان سنی به ایجاد توفانی در خاورمیانه تهدید می کند.

 

نویسنده مجله تایم در ابتدا تلاش می‌کند که ماجراجویی اخیر گروه تروریستی داعش را به اختلافات مذهبی نسبت دهد آنجا که می نویسد: « سخنگوی داعش پس از حمله به عراق در ابتدای ژوئن بیانیه‌ای صادر کرد که در آن تاکید می‌کرد که جنگجویان موسوم «دولت اسلامی عراق و شام» در پی انتقام از نوری‌المالکی نخست وزیر عراق هستند که از سوی بسیاری از شیعیان جهان حمایت می‌شود. در واقع اما انتقام داعش از نوری‌المالکی تنها با تصرف بغداد به دست نمی‌آید. چرا که سخنگوی داعش قول داد که با تصرف و انقیاد نجف و کربلا که دو شهر مقدس برای شیعیان است نقشه انتقام خود را تکمیل کند. سوال محوری و اساسی که در این میان به وجود می‌آید این است که چرا داعش و دیگر تکفیری‌های درگیر در عراق بیش از آنکه به تصرف شهرهای اصلی نظیر بغداد اشتیاق نشان دهند تلاش دارند که شهرهای مهم و اثرگذار برای شیعیان مانند نجف و کربلا را تحت تسلط خود در بیاورند؟

پاسخ‌گویی به این سوال حتی می‌تواند پرده از لایه‌های زیرین درگیری کنونی خاورمیانه بردارد و مشخص کند که هدف نهایی «دولت اسلامی عراق و شام» چیست و دامنه این ناآرامی‌ها تا کجا کشیده خواهد شد؟

آمریکا باید تصمیمات دشواری بگیرد

نویسنده در ادامه بدون اشاره به مسئولیت نیروی اشغالگر آمریکایی در کمک به ایجاد زیرساخت های امنیتی و اقتصادی عراق پس از اشغال،  مشکلات این روزهای عراق را به سابقه تاریخی اختلاف میان شیعه و سنی نسبت می‌دهد و شیعیان را هدف اصلی  حملات تنروهای تکفیری قلمداد می کند و در ادامه اعلام جهاد دفاع کفایی حضرت آیت الله سیستانی را به عنوان مصداقی برای این مدعای خود می آورد.

تایم در این باره می‌نویسد: « پیشروی سریع داعش از سوریه به عراق تنها بخشی از مشکلات سرزمینی‌است که آمریکا با صرف میلیاردها دلار سرمایه و فدا کردن جان بسیاری از افراد امید داشت که بتواند در آن دموکراسی پایدار را برقرار کند. چرا که دامنه فعالیت‌های گروه‌ تروریستی داعش و دیگر زیرشاخه‌های آن از پاکستان گرفته تا آفریقای شمالی و سرتاسر خاورمیانه را در بر گرفته است. از نشانه‌های وجود گروه‌های تندرو تکفیری در دیگر نقاط خاورمیانه می‌توان به بمب‌گذاری در شلوغ‌ترین فرودگاه پاکستان اشاره کرد که به کشته شدن 36 غیر نظامی انجامید. همچنین ربایش دختران نوجوان توسط گروهک «بوکوحرام» در نیجریه و یا حملات خشن و انتحاری طالبان به رای‌دهندگان افغان هم نشانه‌ای از حضور تکفیری‌ها در دیگر نقاط خاورمیانه از شمال تا جنوب است. نباید فراموش کرد که امروز «بن‌لادن» رهبر «طالبان افغانستان» مرده اما میراث فکری او که بر ایدئولوژی «کشتار به نام خدا» استوار است همچنان به جای خود باقی‌است. مشخص است که اکنون داعش خطرناک‌تر از گذشته شده است چرا که یکی دو سال پس از عقب‌نشینی و خروج نیروهای آمریکایی از عراق که حدود ده سال در این کشور می‌جنگیدند بار دیگر کینه‌های قومی و مذهبی در این کشور سر برآورده است. حتی واشنگتن هم نتوانسته واکنشی مثبت به این واقعه داشته باشد و از سرعت حوادث در عراق شوکه شده‌است. با این وجود اتفاقاتی که اکنون در عراق در جریان است سابقه تاریخی دارد و به تفرقه‌ شیعیان و سنی‌های تندرو باز می‌گردد که به نوعی آخرین فصل از تاریخ این کشور است. نکته اینجاست که تندروهای تکفیری رویای روزی را در سر می‌پرورانند که بتوانند به یک خلافت گسترده اسلامی دست پیدا کنند که در آن هیچ‌جایی برای شیعیان وجود نداشته باشد. به همین دلیل هم هست که یک مرجع عالی‌قدر شیعه -آیت‌الله سیستانی- برای مقابله با تروریست‌های داعش اعلام جهاد کرد.»

نویسنده مقاله در بخش دیگری از گزارش خود به واکنش ناکافی واشنگتن نسبت به تحولات اخیر عراق اشاره می کند و تحرکات تکفیری های داعش را تهدید کننده منافع آمریکا توصیف می نماید  تا به این ترتیب انگ آمریکایی بودن گروههای تروریستی را از این کشور دورنماید. ضمن آنکه تلاش می کند داعش را دشمن مشترک ایران وآمریکا معرفی کند.

 

 

کراولی مدعی است: « از سوی دیگر ایران هم که پیش از این در سال 1980، نزدیک به 8 سال با عراق دوران صدام جنگیده بود حاضر شده است که به جنگ با دشمنان عراق در خاک این کشور بپردازد که این فعالیت‌ها نشان از مقاومت شیعیان در مقابل خواسته‌های تکفیری‌ها دارد. در چنین وضعیتی اما آمریکا چشم خود را به روی وقایع عراق بسته، چنانکه چندی پیش سارا پلین سیاست‌مدار آمریکایی و فرماندار ایالت آلاسکا در سخنان خود گفت که بگذاریم «خدا به وضعیت این منطقه سر و سامان دهد.» در همین مسیر باراک اوباما رییس‌جمهور آمریکا هم سعی کرده از دخالت در ناآرامی‌های عراق فاصله بگیرد و خود را از تصمیم‌گیری در این میان کنار بکشد. اما به نظر نمی‌آید که چنین عملکردی از سوی آمریکا در آینده امکان‌پذیر باشد. به بیان بهتر تا زمانی که غرب به نفت خاورمیانه نیاز دارد و تکفیری‌ها هم دست به حملاتی علیه مواضع غرب می‌زنند آمریکا نمی‌تواند از شر این وقایع در امان باشد و ناگزیر است که همیشه دست به اتخاذ تصمیماتی دشوار برای سر و سامان دادن به وضعیت خاورمیانه بزند.»

دشمنان دیرینه در خاورمیانه

مجله تایم درطول این گزارش تلاش می کند آنچه امروز در خاورمیانه رخ می دهد را بدون اشاره به عوامل اصلی پیدایش آن به تمایزات میان اهل تسنن و تشیع نسبت دهد و در این راه به اختلافات طرفداران این دو مذهب در صدر اسلام اشاره می کند وسپس آن را به  پیروزی انقلاب اسلامی ایران در سال 1357 ش پیوند می زند. نویسنده حتی تلاش دارد شکاف میان این دو را از ریشه‌های دینی و مذهبی بسیار فراتر بداند و به تشکیل دولت جمهوری اسلامی ایران و تلاش این کشور برای بدست گیری رهبری جهان اسلام نسبت دهد آنجا که می  نویسد: «برای فهم وضعیت امروز خاورمیانه و مخصوصا عراق نیاز است که سری به وقایع تاریخی مهم گذشته بزنیم. وینستون چرچیل که کمک بسیاری به ترسیم نقشه خاورمیانه پس از جنگ جهانی اول کرد در آن برهه زمانی از رهبر یکی از اصلی‌ترین قبایل عرب در مورد «عقاید مذهبی» او پرسید. سوال چرچیل این بود که «این رهبر قبیله‌ای عرب یک سنی‌است با گرایش‌های شیعی یا یک شیعه است که گرایش‌های سنی دارد؟» او پاسخ داد که گرایش مذهبی‌اش مخلوطی از این دو است. پس از آن در یک قرن گذشته بسیاری از رهبران غربی که سعی داشتند نقشی در خاورمیانه ایفا کنند با تکیه بر این سوال چرچیل تلاش می‌کردند که فهم درستی از نقش مذهب در این خطه جغرافیایی داشته باشند. اکنون اما رهبران سکولار غرب به دلیل عدم توجه به نقش اساسی مذهب در خاورمیانه از درک قوانین، فرهنگ و تاریخ این سرزمین ناتوانند و به همین دلیل نمی‌توانند با نگاه به گذشته، آینده‌ای برای این منطقه متصور باشند. این در حالی‌است که از زمان رحلت پیامبر اسلام حضرت محمد (ص) مسلمانان به دو فرقه شیعه و سنی تقسیم شدند و اختلافات در مورد اینکه کدام یک از این دو فرقه باید در آینده مسلمانان را رهبری کنند همچنان پابرجاست. در گذر تاریخ هم این دو فرقه تمایزات جغرافیایی، فرهنگی و سیاسی بسیاری پیدا کرده‌اند که شکاف میان این دو را از ریشه‌های دینی و مذهبی بسیار فراتر برده است. امروز سنی‌ها 90 درصد جمعیت مسلمانان در جهان را تشکیل می‌دهند اما شیعیان که از نظر تعداد کمتر هستند توانسته‌اند با پشتیبانی ایران که اکثریت جمعیت آن شیعه هستند و همچنین با در اختیار داشتن مناطقی با درآمدهای سرشار نفتی قدرت بیشتری کسب کنند. به بیان بهتر محور قدرت شیعیان ایران است که پس از انقلاب اسلامی به رهبری آیت‌الله خمینی(ره) که به سرنگونی شاه انجامید توانست یک نظام دینی مدرن را در این کشور استوار کند.

اشغال لانه جاسوسی در ایران و پیوند آمریکا و تروریسم!

گزارشگر تایم آنگاه با ظرافت خاصی به اشتباهات  آمریکا در پیوند با تروریسم تکفیری می پردازد و اگرچه می پذیرد که واشنگتن بادست خود این تکفیری ها را آموزش و حمایت مالی کرده است اما دلیل این پیوند را پیروزی انقلاب اسلامی و خطری که از سوی این انقلاب متوجه جهان تسنن بوده معرفی می کند. این مجله نوشت: «پس از آن (پیروزی انقلاب ایران و تشکیل یک نظام دینی مدرن) بود که برخی از گروه‌های تندرو سنی و تکفیری در کنار آمریکا قرار گرفتند و پس از مسایلی نظیر اشغال لانه جاسوسی آتش دشمنی در میان آنها شعله‌ورتر شد و به همکاری آنها با صدام حسین در جنگ میان ایران و عراق انجامید. در واقع آمریکا پس از این واقعه با حمایت و آموزش جوانان تکفیری عربستان سعودی و مخصوصا شخص «اسامه بن لادن» که بعدها به دشمن شماره اول آمریکا تبدیل شد تلاش داشت که با استفاده از این اهرم با شوروی مبارزه کند. این پیروزی آمریکا اما کوتاه مدت بود چرا که طالبان با افزایش قدرت نظامی و عقیدتی‌اش توانست خود را تا پشت درهای آمریکا برساند و بر کشورهای غربی نام «دشمن دور» بگذارد. دشمنانی که پیش از این اصلی‌ترین حامیان این گروه تروریستی به حساب می‌آمدند.»

مایکل کراولی نویسنده این مقاله که به خوبی از اهداف اولیه سازمان القاعده یعنی «جنگ با دنیای غرب و یهودیان» آشنا است با ظرافت خاصی و بدون اشاره به برنامه ریزی سرویس‌های اطلاعاتی آمریکا برای تغییر اهداف اولیه این سازمان تروریستی از جنگ با غرب به جنگ با مسلمانان خصوصا شیعیان مدعی می شود که اساس تفکر القاعده  بر شیعه ستیزی است نه آمریکا ستیزی و اسراییل ستیزی. وی در ادامه مدعی می شود:« نکته اما جای دیگری است! آمریکا و کشورهای غربی جای کمی برای تکفیری‌ها و تروریست‌های تحت حمایت خود در نقشه‌ جغرافیایی کنار گذاشته بودند. چرا که گروهای تندرو تکفیری برای ادعای خلافت اسلامی خود به کل جهان احتیاج داشتند که در این صورت جهان تحت تسلط شیعیان باید به کلی از روی نقشه حذف می‌شد. چنین عقیده‌ای در حقیقت در ذهن همه اعضای القاعده وجود دارد. چرا که در همه اسناد مربوط به القاعده تکرار می‌شود که شیعیان حتی از آمریکای سکولار کافر، و اسرائیل که تجسم بارز شیطان است بدتر است و باید کاری برای نابودی این فرقه انجام داد. حتی در عربستان سعودی سعی می‌شود که در کتاب‌های درسی، شیعیان منحرف‌تر از مسیحیان و یهودیان تصویر شوند.»

جرج بوش برای آزادی عراق و پایان اختلاف میان شیعه و سنی  به این کشور حمله کرد!

تایم در ادامه نوشت: «از سوی دیگر برای دهه‌ها رهبران دیکتاتور کشورهای عربی سعی کرده بودند با حمایت غرب اختلاف ظاهری میان شیعه و سنی را سرکوب کنند و سرپوشی بر این معضل بگذارند. حملات 11 سپتامبر اما نشان داد که سرکوب هم راه مناسبی برای خاموش نگه داشتن این آتش نبوده است و پس از آن «جرج بوش» رییس جمهور چهل‌وسوم آمریکا سعی کرد با طرح موسوم به «دستور کار آزادی» به عراق حمله کند و با سرنگونی صدام حسین یک دموکراسی اجباری و دستوری را در این کشور پایه‌گذاری کند. این اقدام جرج بوش اما بار دیگر به اختلافات فرقه‌ای در عراق دامن زد. زمانی که «نوری المالکی» به جای صدام حسین بر مسند نخست‌وزیری تکیه زد و از حمایت عموم شیعیان و مخصوصا ایران برخوردار شد سنی‌های تندروی منطقه از جمله کشورهای حاشیه خلیج‌فارس نظیر عربستان سعودی و امارات متحده عربی این اقدام را اعلام خطری به خود تفسیر کردند. مقامات این کشورها سعی کردند با بزرگنمایی مسئله هسته‌ای ایران و ادعای دستیابی ایران به سلاح هسته‌ای به دیگر کشورهای غربی نشان دهند که شیعیان خطری برای کل دنیا- و نه فقط کشورهای حاشیه خلیج فارس- به حساب می‌آیند.

بهارعربی به جنگ شیعه و سنی دامن زد!

این مجله در ادامه مدعی شد: «با وزیدن نسیم بهار عربی در کشورهای عرب‌زبانی که پیش از این تحت سلطه دیکتاتورها بودند این امید برای مقامات غربی به وجود آمد که شاید در آینده دموکراسی مورد نظر آنها در این کشورها هم رشد کرده و پا بگیرد. این وضعیت اما در عراق و سوریه به این شکل پیش نرفت. بهار عربی موجب شد که در عراق گروه‌های رادیکال مذهبی و یا تروریستی بار دیگر تشکیل شود و در سوریه هم تروریست‌های تکفیری برای از بین بردن قدرت بشار اسد دور یکدیگر جمع شوند و به جنگ شیعه و سنی علیه یکدیگر دامن بزنند. در مقابل، شاخه‌هایی از فرقه تشیع و متحدان ایران در تلاش بودند که از رژیم بشار اسد که آنرا قانونی و مشروع می‌دانستند دفاع کنند. همین امر موجب شد که یک دیپلمات عرب شرایط سوریه را که به محلی برای تجمع جهادگران تبدیل شده بود، به وضعیت افغانستان شبیه بداند. بر اساس گزارش‌هایی که منتشر می‌شود این روزها حدود 12 هزار تروریست خارجی در سوریه مشغول قتل و کشتار در این کشور هستند. گروه‌های تروریستی سوریه اما دیگر در فکر مبارزه با بشار اسد نیستند بلکه حالا به فکر افتاده‌اند که مرزهای خلافت مورد نظر خود را گسترش دهند و برای همین از سوریه به عراق نقل مکان کرده‌اند. به بیان بهتر این روزها دیگر تروریست‌های تکفیری در مورد مبارزه با بشار اسد حتی کوچک‌ترین سخنی هم به زبان نمی‌آورند. »

خلافت «دولت اسلامی عراق و شام»

نویسنده با این مقدمه مفصل از چرایی پیدایش گروههای تکفیری سپس به تحولات این روزهای عراق و ظهور پردامنه گروهک داعش می پردازد و برای اینکه به نتیجه اصلی خود از تحریر این مقاله برسد، به چرایی سقوط  داعش در سال 2003 میلادی و احیای دوباره آن اشاره می‌کند و می‌نویسد: «با این توضیحات نیاز است که به بررسی «دولت اسلامی عراق و شام» موسوم به داعش پرداخته شود. واضح است که «داعش» یک ارتش بسیار مدرن اما به شدت قرون وسطایی‌است. آنها علاقه زیادی به این دارند که فیلم و عکس‌های قتل‌ها و کشتارهای خونین خود را در شبکه‌های اجتماعی نظیر فیس‌بوک یا توییتر به اشتراک بگذارند. این گروه سعی دارد با تفسیر و مصادره به مطلوب شریعت و متون دینی کشتارهای خونین خود را توجیه کند و این رویکرد آنها از سوریه تا عراق به خوبی قابل مشاهده است. آنطور که گفته می‌شود عملکرد این گروه تروریستی حتی از عملکرد طالبان افغانستان که دست به کشتار نیروهای غربی در این کشور می‌زد هم دهشتناک‌تر و خطرناک‌تر است. شاید اولین اعلام حضور این گروه به زمان حمله آمریکا به عراق بازگردد. این گروه تروریستی در آن برهه زمانی برای جنگ با نیروهای غرب آماده شد و نام «القاعده عراق» را بر روی خود گذاشت. اختلافات درونی موجود در این گروه به دلیل مخالفت بعضی از اعضا با کشتار بی‌حد و مرز شیعیان و همچنین افزایش تعداد نیروهای آمریکایی در سال 2007 و اتحاد این نیروها با برخی گروه‌های سنی مذهب در نهایت به نابودی «القاعده عراق» منجر شد. »

 
 

مقصر دولت مالکی است نه آمریکا

تایم در تشریح عوامل ظهور مجدد داعش به خوبی حقایق را برای دستیابی به نتیجه مورد دلخواه  وارونه  جلوه می دهد و  بی آنکه اشاره ای به کمک های میلیاردی مصوب کنگره آمریکا برای حمایت از داعش و سایر گروههای تروریستی در سوریه داشته باشد صرفا ظهور این گروهک را در نفس تحولات سوریه و  عملکرد دولت عراق می بیند و فراتر از آن این گروهک تروریستی را در پوشش انقلابیون مذهبی جا می زند و مدعی می‌شود:« در این میان اما دو عامل موجب شد که این گروهک تروریستی بار دیگر متولد شود. عامل اول بروز جنگ داخلی در سوریه بود. جنگ داخلی سوریه موجب شد که کشورهای حاشیه خلیج‌فارس نظیر عربستان سعودی بار دیگر گروه‌های تکفیری تحت سلطه خود نظیر جبهه النصره و القاعده پاکستان را از نظر مالی و نظامی تقویت کرده و آنها را راهی سوریه کنند. باقی مانده‌های این گروهک‌ها اکنون تحت نام «داعش» در عراق مشغول کشتار نظامیان و غیرنظامیان هستند. دلیل دوم و اصلی‌تر نخست وزیر عراق «نوری المالکی» و عملکرد او در عراق است. براساس قوانین و پیمان‌ها قرار بود که المالکی دولتی فراگیر که هم شیعیان وهم سنیان را در بر بگیرد در عراق تشکیل دهد اما آنطور که مشخص است نخست وزیر عراق این مطالبه و پیمان را زیر پا گذاشته است. پس از روی کار آمدن «نوری المالکی» بسیاری از سنی‌ها از شغل‌های حساس خود کنار گذاشته شدند. برای بسیاری از سنی‌ها نوری المالکی همان صدام است که تنها از لحاظ مذهب با او تفاوت دارد و همین امر به خوبی توضیح می‌دهد که چگونه هزار عضو داعش با تجهیزات جنگی سبک و غیرحرفه‌ای توانستند برخی از شهرهای عراق با 30 هزار نیروی نظامی را به تصرف خود در آورند. به بیان بهتر این اقدامات مالکی موجب شد که داعش به محلی برای ائتلاف سنی‌ها تبدیل شود و از برخی تندروهای عراقی در شهرهای خود از آنها استقبال کنند. داعش حتی موفق شد که برخی از فرماندهان نظامی وفادار به صدام را جذب خود کند تا از این طریق آنها هم فرصتی برای زنده ماندن به دست بیاورند. آنچنان دور از انتظار نیست که این روزها مردم عراق تاکید می‌کنند که از دولت فعلی ناامید شده‌اند.»

پیش بینی قطعی تایم؛ جنگ در عراق به درازا خواهد کشید

کراولی در ادامه مقاله‌اش در تایم نوشت: «در مقابل اما آمریکا امیدوار است که داعش از تصرف بغداد و شهرهای مهم برای شیعیان مثل نجف و کربلا ناتوان باشد. با وجود این امیدواری اما نمی‌توان کتمان کرد که درگیری و جنگ چریکی در عراق بسیار طولانی مدت خواهد بود و کشته‌های بسیاری بر جای خواهد گذاشت. با این وضعیت حتی امکان دارد که دیگر کشورهای منطقه هم به کام این جنگ خونین و خشن تروریست‌ها کشیده شوند. چرا که اگر چنین شود و جنگ در عراق به نبرد با عموم شیعیان کشیده شود می‌توان گفت که داعش به اصلی‌ترین هدف خود که نزدیک شدن به قلمرو شیعیان است، دست خواهد یافت. برای نیل به سوی این هدف داعش از نظر امکانات مالی و نظامی هم هر روز قدرت‌مندتر می‌شود چرا که به بسیاری از سلاح‌ها، پول، طلا و سرمایه‌های موجود در شهرهای تحت تصرف خود، دست یافته است.

داعش و تلاش برای برپایی کشور «سنی‌ستان»

تایم باالقای این نکته که غرب در واقع هدف دورتر حملات داعش خواهد بود و از حمله به آمریکا سود مهمی نمی برد ، پیش بینی کرد: آنطور که برخی از منابع تایید نشده خبری گزارش می‌دهند سرمایه‌ مالی داعش که از تصرف برخی شهرهای عراق به دست آمده چیزی حدود 425 میلیون دلار برآورد می‌شود. حتی اگر این رقم اغراق آمیز باشد چیزی از قدرت مالی تازه‌یافته داعش کم نمی‌کند. چرا که هم‌اکنون ده هزار تروریست منتسب به داعش در عراق و سوریه در حال سازماندهی به شبکه‌های مافیایی مالی خود و اخذ مالیات از ساکنانی هستند که هنوز در این مناطق زنده مانده‌اند. این منابع قطعا می‌تواند امور یک شبه‌دولت نوپا را سر و سامان دهد و به افزایش قدرت آنها کمک کند. به بیان بهتر تا زمانی که داعش بتواند تسلط خود بر برخی مراکز نفتی را حفظ کند و از حمایت‌های مالی هم‌پیمانان خود نظیر عربستان سعودی بهره‌مند باشد می‌تواند به حکم‌رانی خشن و خون‌ریز خود ادامه دهد و در آینده هم با تاسیس یک کشور سنی مذهب که «سنی‌ستان» نام خواهد گرفت به یک تهدید بالقوه و شدید برای آمریکا و دیگر کشورهای غربی تبدیل شود. از سوی دیگر آنطور که برخی مقامات امنیتی آمریکایی گزارش می‌دهند اکنون هزاران نفر از تروریست‌هایی که پیش از این تابعیت اروپایی داشته‌اند از سوریه به عراق کوچ کرده‌اند و متاسفانه مقصد بعدی این تروریست‌های تکفیری می‌تواند هر جای دیگر خاورمیانه هم باشد. البته با وجود اینکه حمله داعش به دشمنان دورتر خود نظیر کشورهای غربی و مخصوصا آمریکا برای این گروه تروریستی سود مهمی در بر ندارد اما به هر حال می‌تواند نقشی اساسی در تبلیغ و اشاعه عملکرد این گروه و ایجاد رعب‌ووحشت در منطقه داشته باشد. از همین‌رو بود که البغدادی رهبر این گروه چندی پیش در یک پیام ویدیویی به مقامات آمریکایی هشدار داد که «در انتظار روزی هستیم که با شما رو در رو شویم».

 

 


مرزهای ناپایدار و تقسیم عراق به سه کشور سنی‌ستان، «شیعه‌ستان» و کردستان

این مجله آمریکایی در ادامه ادعا می کند: «به هر روی آنطور که مسلم است دامنه اقدامات داعش از بغداد و حتی غرب هم فراتر می‌رود و شاید روزی برسد که تروریست‌های دولت اسلامی عراق و شام نقشه خاورمیانه‌ای که یک قرن پیش اروپایی‌ها ترسیم کرده بودند را پاک کند و آنرا از نو و به خواست خود طراحی کند. آنطور که تاریخ به ما می‌گوید در حدود یک قرن پیش غربی‌ها تصمیم گرفتند که منطقه خاورمیانه را میان خود تقسیم کنند و این امر با ترسیم یک خط که سوریه را از عراق جدا می‌کرد و موجب تقسیم خاورمیانه، بین کشورهای غربی درگیر در این منطقه می‌شد،  انجام شد. حالا پس از یک قرن با تحولاتی که امروز در جریان است امکان دارد که خطوطی که یک قرن پیش برای جداسازی کشورهای خاورمیانه انجام شده بود پاک شده و برخی از مناطق این کشورها بار دیگر به یکدیگر بپیوندند. از همین‌رو شیعیان عراق با تسلط بر منابع نفتی جنوب می‌توانند منجر به تجزیه سنی‌ها در شمال و غرب عراق شوند و کردها هم با مشاهده چنین اتفاقی لاجرم علم استقلال برخواهند داشت و عراق به سه بخش «سنی‌استان»، «شیعه‌ستان» و «کردستان» تقسیم خواهد شد.»

داعش به ایجاد توفانی در خاورمیانه تهدید می کند/عربستان، ایران و اردن کنار هم باشند

نویسنده مقاله در پایان تلاش می‌کند با تهدید فرض کردن داعش همزمان برای آمریکا، عربستان، اردن، ایران و حتی رژیم اشغالگر قدس به نتیجه دلخواه خود در این مقاله مفصل دست یابد و نیاز به همسویی این طرف ها با یکدیگر را لازم و ضروری معرفی کند و چه بسا بتواند با بزرگنمایی خطر داعش برای ایران و عربستان امتیازاتی را در سایر حوزه ها از این کشورها برای آمریکا به دست آورد، آنجا که می نویسد: «احتمال وقوع این رخدادها در دیگر نقاط خاورمیانه هم موجب از سرگیری برخی درگیری‌های فرقه‌ای گذشته شده است. زمانی که داعش به مراکز نفتی کرکوک دسترسی پیدا کرد پیشمرگه‌های کرد برای مقابله با آنها خود را آماده کردند. از سوی دیگر کردهای ترکیه بار دیگر به مخالفت خود با دولت ترکیه شدت بیشتری بخشیدند. این اتفاقات زنجیره‌ای، خطر تغییر خط‌های مرزی برای دیگر کشورهای همسایه را هم افزایش خواهد داد. برای مثال اردن هم با اینکه پادشاهی سنی مذهب دارد اما به دلیل اینکه تحصیل‌کرده غرب است و آنچنان با مواضع و نظریات تکفیری‌های داعش همسو نیست می‌تواند در خطر قرار گیرد. این مساله حتی برای ایران به عنوان مرکز قدرت شیعیان و همچنین پادشاه عربستان سعودی که به نوعی پشتیبان تروریست‌های عراق است می‌توان خطرات زیادی در پی داشته باشد. درست است که سقوط عراق یا برکناری نوری‌المالکی برای ملک عبدلله پادشاه عربستان سعودی یک پیروزی و پیشرفت به حساب می‌آید و شاید از نظر آنها نشانه پیروزی در مقابل ایران و شیعیان باشد اما در نهایت به قدرت رسیدن تکفیری‌ها در عراق و تغییر مرزها، به ضرر عربستان سعودی هم تمام خواهد شد. چرا که تندروهای القاعده از گذشته تا به حال رویای براندازی خانواده عبدالله پادشاه عربستان از تخت حکومت و در اختیار گرفتن کنترل شهرهای مذهبی بسیار مهمی نظیر مکه و مدینه را در سر می‌پرورانند.

داعش خطری برای اسراییل!

مجله تایم که معمولا دیدگاههای دولت آمریکا را باز نشر می دهد،‌ بدون اشاره به درمان صدها عنصر داعشی در بیمارستان‌های رژیم صهیونیستی در خلال جنگ علیه نظام سوریه و همچنین خدماتی که داعش نیابتا به اهداف اسراییل در منطقه ارزانی داشته تلاش می‌کند داعش را خطری برای این رژیم جلوه دهد در حالی که تاکنون این گروهک یک گلوله هم سمت سرزمین های اشغالی فلسطین علیه دشمن شماره یک جهان اسلام شلیک نکرده است. تایم در این باره مدعی می شود: «در این میان خطرات بیشتری «اسرائیل» را هم تهدید می‌کند چرا که سال‌هاست که آنها هدف حملات سنی‌ها و شیعیان قرار دارند. حتی می‌توان گفت که خطرات تکفیری‌های عراق که به ظاهر سنی هستند برای رژیم صهیونیستی بیشتر است چرا که با از بین رفتن مرزها ائتلاف گروه‌های تکفیری قوی‌تر از پیش می‌شود و در این صورت اسرائیل می‌تواند هدفی برای حمله بعدی داعش باشد. »

جنگ همیشگی/چرا آمریکا در عراق نماند؟/ کاش آمریکا به عراق حمله نمی کرد!

نویسنده در پایان مقاله از یک سو خروج نیروهای آمریکایی از عراق را دلیل اصلی وقوع جنگ و درگیری در عراق توصیف می‌کند و از سوی دیگر با طرح پرسش های ضد و نقیضی اتفاقات اخیر در عراق و حتی جهان را نتیجه تصمیمات اشتباه واشنگتن و هم پیمانانش می داند آنجا که مدعی می شود: «زمانی که سربازان آمریکایی در سال 2011 در حال ترک عراق بودند باراک اوباما رییس‌جمهور آمریکا از عراقی سخن گفت که پس از خروج نیروهای آمریکایی «امن، با ثبات و به دور از جنگ‌ و درگیری» بود. گذر زمان نشان داد که آمریکا و شخص باراک اوباما در این زمینه اشتباه کرده است چرا که این روزها جنگی بسیار گسترده‌تر در عراق در جریان است. این بار اما آمریکا تمایلی به دخالت نظامی در خاک عراق ندارد و تلاش دارد تا با اهرم‌های سیاسی و با فشار بر نوری‌المالکی نخست‌وزیر عراق موجب شود که برخی سنی‌ها به درون دولت راه پیدا کنند و وضعیت به سمت ثبات و آرامش حرکت کند. شاید با وضعیتی که این روزها عراق و خاورمیانه در آن گیر افتاده است این سوال برای مسئولان و مقامات آمریکایی پیش بیاید که چه می‌شد اگر آمریکا به عراق حمله نمی‌کرد؟ یا این سوال پیش بیاید که اگر آمریکا شورشیان تروریست سوریه را با مجهزترین سلاح‌ها تغذیه نمی‌کرد چنین اتفاقاتی اکنون در عراق رخ می‌داد یا خیر؟ پاسخ‌گویی به این سوالات اکنون دیگر مشکلی را حل نمی‌کند چرا که تاریخ بار دیگر راه خود را خواهد رفت و در تصویر این تاریخ می‌توان نشانه‌هایی از شکست سیاست‌های آمریکا در خاورمیانه را جست‌وجو کرد، همانطور که در طول تاریخ بسیاری اروپاییان، عثمانی‌ها و حتی اسکندر کبیر در این منطقه ناچار از پذیرفتن شکست شده بودند. فراتر از این‌ها، امروز در خاورمیانه جنگ مسلمان با مسلمان در میان است که این برادرکشی در عراق هم ریشه در جایی جز تصمیمات غلط آمریکایی‌ها و همپیمانان آنها در منطقه ندارد؛ تصمیمات اشتباهی که آنها اتخاذ کردند اما بهای آنرا در نهایت تمام جهان پرداخت خواهد کرد.»
برچسب ها: وبگردی ، تایم ، مجله ، آمریکا ، داعش
اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.