شما در کشوری کار میکنید که مردم بعد از بازی خوب تیم ملی کشورشان، فارغ از واگذاری نتیجه تا نیمههای شب به جشن و پایکوبی میپردازند. برای شما این شور و حال چقدر ارزشمند است؟
خیلی زیاد. من طی 30 سال گذشته در بیش از ده کشور دنیا مربیگری کردهام، اما به جرات میگویم چنین اشتیاقی را فقط در ایران، پرتغال و مصر دیدم. البته در کشوری مثل کره جنوبی هم مردم فوتبال را دوست دارند اما آنها مشغلههای دیگری هم دارند. در کشورهایی نظیر ایران و پرتغال فوتبال انگار بزرگترین دلخوشی مردم است. به همین دلیل هم پیروزیها و شکستهای فوتبالی در این کشورها مهمتر جلوه میکند.
چه تفاوتی وجود دارد میان کار کردن در کشورهایی که فوتبال در آن همه زندگی مردم است با کشورهایی که فوتبال در آن فقط یک ورزش است؟
تفاوتهای زیادی هست. اولین و مهمترین تفاوت را باید در سنگینتر شدن مسئولیتها جستجو کرد. من به عنوان مربی تیم ملی امید ایران وقتی میبینم فوتبال تا این اندازه برای مردم اهمیت دارد، مسئولیت خود را سنگینتر میبینم. برای همین از کار کردن در کشوری که در آن فوتبال دغدغه اصلی مردمش است، لذت میبرم. من چهار سال پیش با تیم افسی سئول کره جنوبی قهرمان کیلیگ شدم. هواداران این تیم واقعا از این قهرمانی خوشحال شدند اما این خوشحالی به اندازهای نبود که در سطح شهر محسوس باشد. به همین نسبت وقتی شما نتیجه نمیگیرید هم انتقادهای کمتری را میشنوید.
وقتی به این فکر میکنید که چند ماه دیگر با موفقیت تیم ملی امید ایران در بازیهای آسیایی، امکان دارد باز هم مردم برای جشن و پایکوبی به خیابانها بیایند هیجانزده نمیشوید؟
البته این علاقه فوتبالی مردم ایران انگیزه من را برای رسیدن به موفقیت افزایش میدهد. اما من یک مربی حرفهای هستم و همیشه کارم را با همان کیفیتی که انتظار دارم انجام میدهم. در مورد بخش دوم سوالتان هم باید بگویم شاد کردن مردمی که فوتبال یکی از بزرگترین سرگرمیهای آنهاست همیشه هیجانانگیز است اما من قبل از آن باید به تیمم فکر کنم و زمان کمی که برای آمادهسازی آن در اختیار دارم. ما خیلی دیر اردوهای تیم امید را آغاز کردیم و حالا هم بدون هیچ عذر و بهانهای تلاش میکنیم تیمی آماده را روانه بازیهای آسیایی کنیم. رساندن تیم امید به مرز آمادگی برای من هیجانانگیزتر از فکر کردن به شادیهای خیابانی مردم است.
بازی با آرژانتین برای ما فراتر از انتظار بود. ما آنقدر خوب بودیم که حتی میتوانستیم برنده باشیم. ارزیابی شما از این بازی چیست؟
من با دوستان زیادی در ارتباط هستم. اتفاقا آنها هم همین نظر را داشتند و میگفتند از بازی تیم ملی ایران مقابل آرژانتین شگفتزده شدند. فکر میکنم اگر مسی به جای آرژانتین در تیم ملی ایران حضور داشت، ایران آن بازی را 2 بر صفر به سود خودش به پایان میبرد. ما بخشی از این موفقیت را باید به حساب ملیپوشان بنویسیم و بخش دیگر را هم به حساب کارلوس کرش. تکتک بازیکنان تیم ملی به وظایفی که در زمین داشتند واقف بودند و 90 دقیقه با تمرکز بالا بازی کردند. من طی سالهای اخیر هیچ گاه تیم ملی ایران را اینچنین با کیفیت ندیده بودم. کرش با توجه به ابزاری که در اختیار داشت به بهترین شکل ممکن از تاکتیک دفاع و ضدحمله استفاده کرد.
سوال اینجاست که چرا در بازی با نیجریه نتوانستیم بخوبی بازی با آرژانتین باشیم؟ البته در همان بازی کسی منکر توفیق ملیپوشان در مرحله دفاعی نیست...
بازیهای اول در هر تورنمنت همیشه مهمترین بازیها است. برنامه کرش در مقابل نیجریه این بود که ضمن محک زدن تیم حریف، مانع از باز شدن دروازه ایران شود تا از اولین مسابقه حداقل با یک امتیاز بیرون بیاید. همان یک امتیاز هم باعث شد ایران در جام جهانی بماند وگرنه اگر به نیجریه باخته بودیم قطعا در مقابل آرژانتین هم اینچنین جسورانه بازی نمیکردیم.
شما از بازی ایران و آرژانتین چه درسهایی را به شاگردانتان در تیم امید منتقل خواهید کرد؟
اول از همه صبر. تیم ملی ایران در آن بازی صبور بود و در نهایت به آنچه میخواست نزدیک شد. در مقابل آرژانتینیها فقط به دنبال پیروز شدن بودند و خیلی دوست نداشتند برای رسیدن به این خواسته صبوری کنند. نکته دیگر اعتماد به نفسی است که بابت این بازی خوب باید به کل فوتبال ایران منتقل شود. اگر تا قبل از این همه فکر میکردند مقابل تیمهای مطرح دنیا یک تیم دست و پا بسته هستند حالا کمکم این ذهنیت باید تغییر کند.
در مورد بازی با بوسنی نمیخواهیم صحبت کنیم، چون مصاحبه شما چند ساعت بعد از انجام این بازی به چاپ خواهد رسید. اما دوست دارم پیشبینی شما را از نتیجه این بازی بدانم. با توجه به حذف زودهنگام بوسنی و اینکه ما هنوز شانس صعود داریم آیا میتوان به پیروزی تیم ملی امیدوار بود؟
این بازی برای ما به هیچ وجه آسان نیست. وقتی تیمی شانس صعود ندارد معنایش این است که استرس ندارد. بازیکنان بوسنی در مقابل ایران هیچ فشاری را تحمل نمیکنند و این کار را برای ما دشوار میکند. البته کرش قطعا برای این بازی هم برنامه دارد. من به شخصه به پیروزی مقابل بوسنی خوشبین هستم.
قبل از اینکه به بررسی مدعیان جام بپردازیم از شما یک سوال میپرسم. تا اینجای رقابتها تعداد بازیهایی که دیدهاید بیشتر بوده یا تعداد بازیهایی که ندیدهاید؟
من بیشتر بازیهای این جام را دنبال کردهام. البته با توجه به مشغله کاریام در تیم امید و اینکه برخی روزها باید برای تمرین صبح آماده شویم برخی از بازیهای نیمه شب را نتوانستم ببینم که البته بازی پرتغال و آمریکا جزو آنها نبود. من برای تماشای این بازی تا نزدیکیهای صبح بیدار ماندم و کلی حرص خوردم.
قطعا درباره پرتغال صحبت خواهیم کرد. اما قبل از آن بهتر است به دیگر مدعیان جام بیستم بپردازیم. اول از همه برزیل. آیا نیمار به تنهایی میتواند فرشته نجات طلاییپوشان شود؟
برزیل میزبان است و نیمار هم وضعش بهتر از خیلی دیگر از ستارههای جام است که با مصدومیت به این رقابتها آمدهاند. این تیم برزیل شاید بهتر از تیم سالهای 2006 و 2010 نباشد، اما به هر حال میزبان است. قطعا اگر این بازیها در کشوری غیر از برزیل برگزار میشد میگفتم این تیم شانسی برای صعود به نیمهنهایی ندارد، اما حالا با وجود میزبانی برزیلیها سخت است که این تیم را یکی از مدعیان ندانیم.
هلند را چطور دیدید؟ تیمی که جام را با یک پیروزی پرگل مقابل اسپانیا آغاز کرد، اما در مقابل استرالیا پایینتر از انتظار بود...
بازی با اسپانیا را نباید ملاک قرار داد. اتفاقاتی که در آن بازی رقم خورد شاید هر 50 سال یک بار رقم بخورد. نه اسپانیا آنقدر ضعیف بود که 5 گل بخورد و نه هلند آنقدر قوی که مدافع عنوان قهرمانی را اینچنین درهم بکوبد. البته هلندیها روبن را دارند که با سرعتش هر دفاعی را آشفته خواهد کرد. فن پرسی هم هست که واقعا در کلاس بالایی قرار دارد، اما یک تیم برای موفقیت به ابزارهای بیشتری نیاز دارد.
درباره آرژانتین چه فکر میکنید؟ آیا این تیم میتواند به انتظار بیست و هشت ساله مردم این کشور برای قهرمانی پایان دهد؟
آرژانتین در مرحله گروهی آن تیمی نبوده که انتظارش را داشتیم. آنها پرستارهترین تیم جام هستند، اما هنوز با مشکلات تاکتیکی فراوانی مواجهند. مشکلاتی که در بازی با بوسنی و ایران نمایان شد انتقادهای زیادی را متوجه این تیم کرد. با این حال وقتی تورنمنت در آمریکای جنوبی برگزار میشود برای آنها هم مثل دیگر تیمهای آمریکای جنوبی باید حساب ویژه باز کرد.
خیلیها از آلمان به عنوان یکی از مدعیان اصلی قهرمانی در جام بیستم نام میبرند، شما هم جزو این دسته هستید؟
آلمان تیم قدرتمندی است. آنها جام را با یک پیروزی پرگل مقابل پرتغال شروع کردند تا برای همه حریفان خط و نشان بکشند، اما همین تیم قدرتمند در مقابل غنا نشان داد بدون ضعف نیست. من هم آلمان را یک مدعی میدانم، اما آنها باید خوششانس باشند که این مشکلات در بازیهای حساس مراحل حذفی به سراغشان نیاید.
این جام مدعیان دیگری هم دارد؟
فرانسه، آنها واقعا فراتر از انتظار ظاهر شدهاند. من فرانسه «دیدیه دشام» را یک تهدید جدی برای همه تیمهای بزرگ جام بیستم میدانم؛ تیمی که با سرعت بالای انتقال توپ در زمین میتواند برنامههای تاکتیکی هر حریفی را مختل کند.
به نظر شما این جام پدیده هم خواهد داشت، مثلا تیمی نهچندان مطرح که بتواند به نیمهنهایی صعود کند؟
برای پاسخ به این پرسش من باید جدول مراحل حذفی را نگاه کنم، اما تا همینجا تیمهایی نظیر شیلی، غنا و کاستاریکا نشان دادهاند که میتوانند تا مراحل پایانی شگفتیساز باشند.
برویم سراغ پرتغال؛ تیمی که جام را با شکست سنگین 4 بر صفر مقابل آلمان شروع کرد و بعد هم مقابل آمریکا در دقیقه 90 از شکست گریخت. آیا پائولو بنتو را گزینه مناسبی برای هدایت تیم ملی پرتغال میدانید؟
الان که تیم جام جهانی را با یک شکست 4 بر صفر و یک تساوی 2 بر 2 شروع کرده خیلی راحت است که بخواهیم عملکرد بنتو را زیر سوال ببریم، اما من معتقدم او یکی از بهترین مربیان پرتغال است و گزینهای مناسب برای هدایت تیم ملی به شمار میرود. ما با بنتو در دوره قبلی جام ملتهای اروپا تا نیمهنهایی صعود کردیم و آنجا روی ضربات پنالتی نتیجه را به قهرمان جام، یعنی اسپانیا واگذار کردیم. فراموش نکنید همان اسپانیا چند روز بعد در فینال 4 گل به ایتالیا زد. بنتو بعد از آن پرتغال را به جام جهانی رساند؛ آنهم در شرایطی که مجبور بودیم در پلیآف مقابل تیم قدرتمند سوئد دو بازی دشوار را برگزار کنیم. پس نمیتوان براحتی گفت او گزینه مناسبی برای هدایت تیم ملی پرتغال نیست.
اما رسانههای پرتغالی و مردم این کشور انتقادهای زیادی به عملکرد بنتو داشتند.
بله؛ حالا که پرتغال نتوانسته انتظارها را برآورده کند مردم و رسانهها هم انتقاد میکنند و این کاملا طبیعی است. قبل از بنتو، کارلوس کرش هم در دو مقطع این فشارهای رسانهای را تحمل کرد. خود من هم همین طور. من سال 1993 جایگزین کرش شدم، اما یک سال بعد با همین فشارها از سمتم کنارهگیری کردم.
یکی از روزنامهنگاران پرتغالی در مورد مردم این کشور حرف جالبی میزد. او میگفت در پرتغال هیچ مربیای نیست که همه او را دوست داشته باشند. همیشه نیمی از مردم مخالف یک مربی هستند و نیم دیگر موافق. شما هم همین نظر را دارید؟
نه با این صراحت، اما به هر حال در کشورهایی که فوتبال برای مردمانش مثل زندگی است همیشه بر سر انتخاب سرمربی تیم ملی این اختلاف نظرها وجود دارد.
به نظر شما کدام مربی پرتغالی هست که نظر موافق همه مردم پرتغال را با خود به همراه داشته باشد؟
فعلا فقط خوزه مورینیو. هرچند او در دو سال اخیر در تیمهای رئال مادرید و چلسی نتایج خوبی کسب نکرده، اما در پرتغال چهرهای محبوب و دوستداشتنی است و مورد توجه همه فوتبالدوستان قرار دارد.
پس بعید نیست روزی مورینیو هدایت تیم ملی پرتغال را برعهده بگیرد.
نه، بعید نیست؛ خودش که گفته در ده سال آینده حتما این اتفاق خواهد افتاد. چرا ده سال آینده؛ باید این را از خود مورینیو بپرسید. (با خنده)
شما شانسی برای صعود پرتغال به مراحل پایانی متصور هستید؟
اگر واقعگرایانه بخواهم پاسخ بدهم باید بگویم نه. کار پرتغالیها با توجه به طولانی شدن آسیبدیدگی کریس رونالدو و البته مصدومیت چند بازیکن کلیدی واقعا دشوار است.
وقتی صحبت از مربیان پرتغالی میشود از کنار نام کرش بسادگی نمیتوان گذشت؛ مردی که این روزها محبوبیتی دوچندان در کشورمان پیدا کرده است...
کرش یکی از بزرگترین مربیان تاریخ فوتبال پرتغال است. کسی که همه مدارج مربیگری را طی کرده و روی نیمکت تیمهای بزرگی همچون منچستریونایتد، رئال مادرید و تیم ملی پرتغال نشسته است. آشنایی من با کرش به همان روزهایی برمیگردد که در یک دانشکده تدریس میکردیم و حالا بعد از گذشت 30 سال هنوز هم دوستانی خوب برای یکدیگر هستیم.
پس قطعا شناخت شما از این مربی از شناخت ما خیلی بیشتر است. کمی درباره ویژگیهای این مربی بگویید.
کرش اگر مسئولیتی را قبول کند تلاش میکند تاثیرگذاری خودش را هم نشان دهد. در همین جا (ایران) شاید تا قبل جام جهانی خیلیها میگفتند او نتوانسته تغییر چندانی در روند بازیهای تیم ملی ایجاد کند، اما حالا همه شما با من همعقیده هستید که تیم ملی ایران با این مربی پرتغالی متفاوتتر از همیشه بازی میکند. او در عین حال در انجام کارهایش از دقت نظر بالایی برخوردار است. این دقتنظر و نظم و دیسیپلین به حدی است که وقتی بازیکنی چارچوبهایش را نادیده میگیرد خیلی راحت او را کنار میگذارد. حتی اگر او بهترین باشد.
اما همین مربی هم با تمام ویژگیهایش در تیم ملی پرتغال موفق نبود.
من با شما موافق نیستم. او پس از 15 سال برای دومین بار هدایت تیم ملی پرتغال را برعهده گرفت و این تیم را به جام جهانی 2010 برد. در جام جهانی هم ما به تیمی باختیم که در نهایت قهرمان جهان شد.
اما پرتغال کرش در سه بازی از چهار بازی خود موفق به گلزنی نشد. دو تساوی صفر ـ صفر مقابل ساحلعاج و برزیل در مرحله گروهی و یک شکست یک بر صفر مقابل اسپانیا در یکهشتم نهایی.
بازی اول ما در جام جهانی 2010 با ساحل عاجی بود که آن زمان بهترین تیم آفریقایی به شمار میرفت. پس از آن پرتغال 7 گل به کره شمالی زد و در بازی با برزیل هم فقط به یک تساوی نیاز داشت تا صعود کند. در مقابل اسپانیا هم رقابتی نزدیک را شاهد بودیم. اینها نمیتواند نتایج بدی باشد. من به جرات میگویم فوتبال پرتغال نسل طلاییاش را مدیون کرش است. بازیکنانی مانند لوئیس فیگو، روی کاستا، ژائو پینتو، فرناندو کوتو و خیلیهای دیگر در تیمهای کرش دو سال متوالی قهرمان جام جهانی نوجوانان شدند و بعدها شاکله اصلی تیم ملی را تشکیل دادند.
به عنوان کسی که سالها کرش را میشناسد چقدر حمایت میکنید که قرارداد این مربی با فدراسیون فوتبال ایران برای ادامه فعالیت تمدید شود؟
من اگر تصمیمگیرنده بودم شکی در این موضوع نداشتم که ابقای کرش میتواند به رشد فوتبال ایران کمک کند. او یک مربی بزرگ و باشخصیت است؛ کسی که میتواند فوتبال ایران را به سطح اول فوتبال دنیا نزدیک کند. نه به عنوان هموطن کرش که به عنوان یک مربی حرفهای معتقدم فوتبال ایران برای رشد و ترقی بیشتر به مربیانی در سطح کرش نیاز دارد.
بخش پایانی مصاحبه به تیم ملی امید اختصاص دارد؛ تیمی که این روزها با هدایت شما برای حضور در بازیهای آسیایی آماده میشود. چه اهداف و برنامههایی برای این تیم دارید؟
هدف اصلی صعود به المپیک است. البته قبل از آن ما باید یک تیم آماده را به بازیهای آسیایی بفرستیم. من میدانم کسب مدال در این بازیها و قهرمان شدن چقدر برای مردم ایران اهمیت دارد. از اینرو سخت در تلاشیم تا از زمان کمی که در اختیار داریم، به بهترین شکل بهره ببریم.
چرا باید تمام برنامههای آمادهسازی تیم ملی امید فقط به همین چهار ماه خلاصه شود؟
من این آمادگی را داشتم که کارم را زودتر شروع کنم، اما متاسفانه فدراسیون با مشکلاتی دست به گریبان بود. با این حال من و همکارانم تمام تلاشمان را میکنیم تا بتوانیم یک تیم واقعی را به بازیهای آسیایی ببریم.
این شایعه که شما قصد ندارید از سه بازیکن بزرگسال در ترکیب تیم امید استفاه کنید درست است؟
من هنوز در این مورد تصمیمی نگرفتهام و منتظرم تا قوانین رقابتهای فوتبال بازیهای آسیایی را از سوی کمیته برگزاری بازیها دریافت کنم. من میدانم در گذشته بازیکنانی چون علی دایی و سیدمهدی رحمتی تیم ملی امید را در بازیهای آسیایی همراهی کردهاند، اما من هنوز تصمیمی در این باره نگرفتهام.
فوتبالدوستان ایرانی خاطره بدی از شما در ذهن دارند. شکست در ضربات پنالتی مقابل عربستانی که وینگادا با آن کلاه سبزرنگ سرمربیاش بود در نیمهنهایی جام ملتهای 1996 باعث شد یکی از بهترین تیمهای تاریخ فوتبال ایران از رسیدن به فینال بازبماند.
فوتبال حرفهای همین است. یک روز من در مقابل ایران بودم و حالا روی نیمکت تیم ملی امید ایران هستم.
آن بازی را به یاد دارید؟
18 سال از آن بازی گذشته، اما اگر بخواهید میتوانم با ریزترین جزئیات درباره آن مسابقه حرف بزنم. البته الان دیگر مهم نیست.
سوال پایانی این است؛ آیا وینگادا میتواند آن خاطره تلخ را با یک خاطره خوب از ذهن فوتبالدوستان ایرانی پاک کند. منظورم پایان دادن به حسرت حضور فوتبال ایران در المپیک است.
من بهتنهایی نمیتوانم چنین قولی به کسی بدهم، اما با اطمینان میگویم برای خوشحال کردن مردمی که فوتبال بخشی از زندگی آنهاست تمام تلاشم را میکنم. با توجه به پتانسیل بالای فوتبال ایران و اعتماد به نفسی که با نمایش خوب تیم ملی در جام جهانی به همه ردههای سنی فوتبال این کشور تزریق شده است، امیدواریم به المپیک صعود کنیم.