رسول جعفریان معتقد است باید با آقای هاشمی موافق بود که فکر جنگ مسلحانه ابتدا در موتلفه قوی بود، اما پس از ضربه‌ای که به علت ترور منصور به آنان وارد شد، تقریبا این اندیشه از میان آنان رفت.

به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران، در کتاب جریان‌ها و سازمان‌های مذهبی ـ سیاسی ایران نوشته حجت الاسلام رسول جعفریان در مورد هیأت‌های موتلفه اسلامی آمده است.

تحولات سه ساله نهضت اسلامی روحانیون در قم، سبب شد تا قشر روحانیت در شهرهای بزرگ و کوچک به لحاظ سیاسی فعال شود. در تهران این فعالیت جدی‌تر بود. در قم، پس از تبعید امام، شمار زیادی از طلاب به اقدام‌های خود بر ضد دولت ادامه دادند.

در این باره خطی که امام ایجاد کرده بود، با تشکیلات نامنظم روحانیت که طبعا نظم طبیعی خود را در ایجاد ارتباط با مردم متدین در مساجد و بیشتر در ایام محرم و رمضان داشت، ادامه می‌یافت.

 

با این حال، در تهران، یک تشکل منظم میان شماری از روحانیون سرشناس با تعدادی از نیروهای جوان و متدین بازار ایجاد شد که بر اساس همان خط مرجعیت، کوشید تا مبارزه منسجمی را بر اساس آرمان‌های امام آغاز کند.

*موتلفه به دلیل پیروی از مرجعیت در پی ایجاد ایدئولوژی مستقلی نبود

طبعا این تشکل، به دلیل بستگی‌اش به مرجعیت، خواهان تدوین ایدئولوژی مستقلی از نوع آنچه که بعدها گروه‌هایی مثل مجاهدین درست کردند، نبود؛ زیرا اصولا در امر دین‌شناسی، پیروی از مرجعیت می‌کرد و ادعای مستقلی نداشت. این تشکل را بیش از آن که بتوان یک سازمان سیاسی از نوع سازمان‌های چپ نامید، تشکلی است که باید از آن با نام بچه‌های مسجد یاد کرد. فعالیت مذهبی_ سیاسی شهید صادق امانی به همراهی چند تن از دوستانش با تشکیل گروه شیعیان آغاز شد و پس از یک دوره فعالیت، که شرح آن را حاج احمد قدیریان در خاطراتش آورده، انشعابی در آن گروه ایجاد شده و صادق امانی مسجد شیخ علی را پایگاهی برای فعالیت خود قرار داد.

 

گروهی از افرادی که حرکت‌های مشابهی را هدایت می‌کردند هیأت‌های مذهبی دیگری در مساجد دیگر ایجاد کردند و در نهایت بستگی آنان به همدیگر هیأت‌های موتلفه را پدید آورد. این هیأت‌ها در اصل، هیأت‌های مذهبی چند مسجد بودند که در جریان نهضت با یکدیگر پیوندی برقرار کرده و به مرور این تشکل را به وجود آوردند. این حرکت عمدتا روی نیروهای مذهبی بازار بود و غالب آنان در مسجد، در برگزاری مراسم مذهبی مانند دعای کمیل و نمازهای جماعت و برنامه‌های سخنرانی با یکدیگر برخورد کرده و آشنا شدند. شماری از آنان نیز روابط سببی و نسبی با هم داشتند. اعضای موتلفه از نخستین روزهای پدید آمدن نهضت مرجعیت و امام، وظیفه‌شان نشر اعلامیه‌های امام، سر و سامان دادن به تظاهرات و هدایت کلی مسائل جنبش در تهران بود. آنان در نخستین مرحله عبارت بودند از شهید صادق امانی. شهید صادق اسلامی، حاج حسین رحمانی، مهدی بهادران، هاشم امانی، شهید اسد‌الله لاجوردی، احمد قدیریان، حاج مهدی شفیق، حبیب‌الله عسکر‌اولادی، حاج مهدی عراقی (تولد 1309_ شهادت 4/6/59)، علاءالدین میرمحمد صادق، ابوالفضل توکلی و عده‌ای دیگر.

در واقع، سه هیأت اصلی این جمعیت را تشکیل داده بودند. نخست گروه مسجد امین‌الدوله که افراد برجسته آن عبارت از شهید مهدی عراقی، آقای حبیب‌الله عسکر اولادی، حاج حبیب الله شفیق، حاج ابوالفضل توکلی بینا، مصطفی حائری، حاج مهدی احمد، حاج سید محمود محتشمی و حاج هاشمی امانی بودند. دوم هیأت مسجد شیخ علی که افراد برجسته آن عبارت بودند از: صادق امانی، محمد‌صادق اسلامی، سید‌ اسدالله لاجوردی، حاج احمد قدیریان، عباس مدرسی فر (که بعدا جزو مجاهدین گروه رجوی شد) حاج حسین رحمانی و حاج عبدالله مهدیان.

سوم گروه اصفهانی‌ها که افراد زبده آن عبارت بودند از: حاج سید‌ علاءالدین میرمحمد صادقی، حاج مهدی بهادران، عزت‌الله خلیلی، حاج محمد متین و اسدالله بادامچیان. تشکل موتلفه به رغم گستردگی که شمار آن را تا دو سه هزار نفر گفته‌اند، فاقد تشکیلات جدی بوده و قابل مقایسه با تشکل‌هایی مانند توده‌ای که از نوعی سازماندهی مخفی برخوردار بودند، نبود. به دلیل همین عدم رعایت اصول مخفی‌کاری بود که پس از ترور منصور، افراد اصلی به سادگی دستگیر شدند. سحابی عراقی را از همه بازتر و منصف‌تر دانسته و می‌گوید که او اهل مطالعه بود و زبان انگلیسی را هم در زندان آموخته به مطالعه کتب اقتصادی و از جمله اقتصاد مارکسیستی می‌پرداخت. در مقابل لاجوردی از همه تندتر بود و بنا به گفته بجنوردی که همزمان با هم زندان بودند، او هیچ اعتنایی به مارکسیست‌ها نداشت و حتی حاضر به سلام و علیک هم با آنان نبود.

*آیت‌الله میلانی و امام در تشکیل هئیت موتلفه نقش اساسی داشتند

در تشکیل هیأت‌های موتلفه، آیت‌الله میلانی و امام نقش اساسی داشتند. آقای انواری به بنده فرمودند که اصل موتلفه را آیت‌الله میلانی درست کرد و بعد امام پیوستند. ایشان افزود که آقای مطهری از همان زمان مخالف کارهای نظامی و تند بود و می‌فرمود: بچه‌ها با این کارها به زندان می‌افتند و در زندان اسیر عقاید انحرافی می‌شوند. باید کار فکری کرد. آقای توکلی بینا هم می‌گوید که یک بار بعد از آن قضایا امام از ما خواست به قم برویم. ما از مسجد امین‌الدوله، گروهی از مسجد شیخ علی و سوم گروه پل سیمان که گروه اصفهانی‌ها بودند. امام به ما فرمود که متفرق نباشید و با یکدیگر کار کنید. همین امر سبب شد تا سه گروه گرد هم جمع شده پس از چندین جلسه مشترک، هیأت‌های موتلفه را درست کنند.

روحانیونی که در این تشکل فعالیت داشتند، عبارت بودند از محیی الدین انواری (تولد در سال 1305) شهید مرتضی مطهری، شهید محمد حسینی بهشتی و آقای مولایی.

طبیعی است که برخی از اینان، از جمله چند نفر اخیر، از چهره‌های مستقلی بودند که صاحب‌فکر و اندیشه بوده و تلاش مستقلی برای ایجاد هویت فکری برای انقلاب اسلامی داشتند. در این میان، شهید بهشتی طرحی جامع برای حکومت اسلامی تهیه کرده بود که متن آن بر جای مانده است.

مهمترین اقدام هیأت‌های موتلفه، جدای از پیوند و جهت دادن به هیأت‌های مذهبی تهران، ترور حسنعلی منصور نخست‌وزیر شاه در اول بهمن سال 43 بود. اندیشه مبارزه مسلحانه با رژیم از فدائیان به اینان به ارث رسیده بود. تصور این بود که چنین اقدامی می‌تواند مبارزات توده‌ای را مثل سال 29 فعال‌تر کند. پس از آن که شورای سیاسی موتلفه تصمیم به ترور گرفته فتوای این کار هم از آیت‌الله میلانی گرفته شد.

ترور توسط یک گروه سه نفره شامل محمد بخارایی، رضا صفار هرندی و مرتضی نیک‌نژاد صورت گرفت.

عاملان پشت پرده این ترور نیز دوستان دیگر آنان یعنی دو برادر صادق و هاشم امانی و نیز مهدی عراقی و اندرزگو بودند. سه نفر نخست، به علاوه صادق امانی به اعدام محکوم و به رغم اعتراض برخی از علما، حکم مزبور در 26 خرداد 1344 اجرا شد؛ بقیه افراد از جمله آقایان عسکر‌اولادی، شهید مهدی عراقی، محمد‌تقی کلافچی (که بعدها در زندان گرفتار مشکل شد)، ابوالفضل حیدری، و ابوالفضل مدرسی‌فر به حبس ابد و محیی‌الدین انواری به 15 سال زندان محکوم شدند. اغلب نامبردگان سیزده سال زندان را تحمل کرده و سه نفر آنان از جمله آقای انواری در بهمن 55 همراه با 66 نفر دیگر از زندان آزاد شدند. ایت‌الله انواری در زندان به تدریس دروس حوزوی اشتغال داشت. شهید لاجوردی در بازجویی‌های خود اشاره به محفل درس فقه و اصول آقای انواری کرده است. پس از انقلاب، آیت‌الله انواری، قاضی شرع نظامیانی بود که در روزهای پس از انقلاب در مدرسه رفاه محاکمه و در پشت بام همانجا اعدام می‌شدند. روزگاری پس از آن نماینده امام در ژاندارمری نزدیک به دو دهه مسئول دبیرخانه ائمه جماعات تهران بوده‌اند.

این افراد در پی ترورهای دیگری نیز بودند که موفق به انجام آن نشدند. این مشی، نشان می‌داد که افراد مزبور کاملا متاثر از روش‌های فدائیان اسلام بودند؛ گرچه اینان، پیوند خود را با مرجعیت استوار‌تر کرده بودند.

مهندس بازرگان در تاریخ 19/2/1344 زمانی که در زندان بود، درباره بخارایی چنین نوشت: در دادگاه نوار وصیت‌ بخارایی را گذارده‌اند. خیلی استادانه و دانشمندانه و شجاعانه صحبت کرده و گفته است: چون از طرف دستگاه به روحانیت اهانت شده و کاپیتولاسیون را تصویب کرده‌آند و از طرف دیگر مبارزه منفی به نتیجه نرسیده است، بنابراین ابتدا تصمیم به کشتن شاه و سرلشکر ایادی و غیره گرفتیم ولی بعدا توافق روی منصور شد. بازرگان در جای دیگری نوشته است که بخارایی گفته است با خواندن کتابهای بازرگان روح مذهبی در او پدید آمده است.

بعدها اعضای زندانی موتلفه، در زندان تلاش زیادی برای حمایت از نیروهای جوان انقلابی که به تازگی وارد عرصه مبارزه می‌شدند، انجام دادند. احمد احمد در خاطرات خود، به فعالیت شهید حج مهدی عراقی و آقای عسکر اولادی و آیت‌الله انواری در زندان در این جهت، اشاره کرده است. همچنین علمای زندانی و نیز زندانیان موتلفه، تنها گروهی بودند که پس از آمدن مجاهدین به زندان و طرح شعار وحدت استراتژیک با مارکسیست‌ها، با آنان مخالفت کرده و سیاست «کمون مشی» را نپذیرفتند.

شهید محلاتی به نوعی انشعاب در درون هیأت‌های موتلفه اشاره کرده است که گروهی پیرو فدائیان اسلام بوده و به نبرد مسلحانه اعتقاد داشتند؛ اما گروه دیگر به جنگ مسلحانه اعتقادی نداشتند. در واقع، باید با آقای هاشمی موافق بود که فکر جنگ مسلحانه ابتدا در موتلفه قوی بود، اما پس از ضربه‌ای که به علت ترور منصور به آنان وارد شد، تقریبا این اندیشه از میان آنان رفت، چرا که از آن ماجرا چنین نتیجه گرفتند که «با عملیاتی کوچک، ضربه‌ای بزرگ به جریان‌های سیاسی وارد می‌شود.»

 

موتلفه در جریان نهضت خرداد 42 تلاش زیادی در تهران کرد، اما پس از ترور منصور، غیر از کسانی که اعدام شدند، سایرین ده سال را در زندان سپری کردند. این نشان می‌دهد که این تشکل، برای انجام این قبیل اقدامات آمادگی نداشت؛ دلیل آن هم این بود که بستر کار روی نیروهایی استوار شده بود که در کارهای تشکیلاتی تجربه‌ای در حد سازمان‌هایی که از آغاز بر این مبنا شکل می گیرند، نداشتند، برای مثال، روحانیونی که در این تشکیلات بودند، همه از شخصیت‌های برجسته‌ای بودند و امکان مخفی شدن و کار تشکیلاتی کردن، از آغاز برای آنان ممکن نبود.
برچسب ها: مسجد ، سیاست ، جریان
اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.