یک نقش فرعی پرملات که پر است از احساسات متناقض برای "یکتا ناصر".

به گزارش حوزه سینما باشگاه خبرنگاران به نقل از مجله بیست و چهار؛ یک نقش فرعی پرملات که پر است از احساسات متناقض؛ هم دروغ و دغل کاری دارد و هم پاکی و راستی مثل نقش قبلی ناصر در فیلم یکی می‌خواد باهات حرف بزنه پر از چرخش است و البته در مرحله نگارش فیلمنامه تابع کلیشه‌ها (زن شهرستانی یا روستایی ساده لوح که کارگر و درمانده است و...). اما ناصر، فارغ از لهجه (که در بازی اکثر بازیگران بی‌فایده، بی‌رمق و تصنعی است) به خوبی احساسات متناقض را بروز می‌دهد. رفتار فریب کارانه‌ی توأم با مهر را در همان سکانس‌های کوتاه بازی‌اش عرضه می‌کند و بیشتر از آن، بازی‌اش هنگام اعتراف به عشق چشم‌گیر است. مهم‌تر از آن استیصالی است که هنگام خداحافظی از مرد زندگی‌اش نشان می‌دهد؛ معلوم است که تیرش به سنگ خورده و حالا دارد ته مانده‌ی تلاشش را می‌کند: بازی با احساسات طرف مقابل! هم دلبری می‌کند و هم از معصومیتش بهره می‌برد. اگرچه در نمایش تهرانی نبودن اغراق می‌کند و ساده‌دلی را با ساده‌لوحی اشتباه می‌گیرد، اما ظرافت‌های نقش را کم و بیش خوب عرضه می‌کند. یک بازی معقول در فیلمی که بازیگران با تغییرات مداوم روانی نقش روبه‌رو نیستند.


انتهای پیام/ اس
اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.
آخرین اخبار