به گزارش سرويس بين الملل باشگاه خبرنگاران، اعضای شورای مشورتی موسسه بروکینگز در ارزیابی سیاست خارجی دولت آمریکا تاکید کردند منافع راهبردی این کشور همانقدر که از زیاده روی در مداخلات نظامی آسیب می بیند در مسیر رویکرد انفعالی و مبتنی بر پرهیز از ابراز قدرت نظامی نیز با خسارات جبران ناپذیر تاریخی مواجه می شود.
در این میزگرد رابرت کاگان عضو ارشد و کارشناس راهبردی موسسه بروکینگز ، فرد هایت سردبیر واشنگتن پست و لئون ویزل تییر سردبیر هفته نامه نیورپابلیک به اظهار نظر پرداختند و مقاله اخیر رابرت کاگان با عنوان «ابرقدرتها بازنشسته نمی شوند» نقد شد.
در ابتدای میزگرد موسسه بروکینگز و هفته نامه نیورپابلیک،به این نکات اشاره شد، که: تغییرات در جایگاه آمریکا در جهان در زمانی صورت گرفته است که ابرقدرت سابق (روسیه) از بازنشستگی بازگشته است تا «آمریکای دنیا» را به چالش بگیرد و کار او را مختل کند.
در همین حال نظرسنجی ها نشان می دهند بیشتر مردم آمریکا امروز ترجیح می دهند آمریکا به امور خود بپردازد و اجازه بدهد دیگر کشورها مشکلاتشان را خودشان حل کنند و در نهایت، سمت و سو و ابعاد و اثربخشی سیاست خارجی، دیپلماسی و سیاستگذاری امنیتی آمریکا با چالشهای متعددی رو برو است و این چالش ها با توجه به تحولات سوریه، چین و البته رویکرد روسیه به اوکراین مطرح است.
رابرت کاگان به عنوان اولین کارشناس این میزگرد نخست به کتاب «ماکیسمالیست» نوشته استفان سستانویچ اشاره می کند که تاریخ سیاست خارجی آمریکا را از ابتدای جنگ سرد تا دولت اوباما بررسی کرده است و این ایده را مطرح می کند که شکل سیاست خارجی آمریکا به شکل چرخه ادامه داشته و در آن دوره هایی که این سیاست مبتنی بر داشتن نقش فعال در جهان، نقش مداخله جویانه و ناگزیر دوره ای با سیاست عقبگرد بوده، وجود داشته است و این دوره ها در پی هم تکرار شده اند.
کاگان می گوید اگر با این الگو به رفتار سیاست خارجی فعلی دولت آمریکا نگاه شود، شاید به نظر برسد که می توان سیاست عقب گرد آن را می توان توجیه کرد. اما نکته قابل توجه این است که ایدئولوژی ملی آمریکا هرگز به دنبال انزواگرایی نبوده است و من به ویژه در دو یا سه سال اخیر به این نگرانی رسیده ام که این چرخه ممکن است دیگر تکرار نشود. ما امروز با عقب گردی عمیق تر و طولانی تر از آنچه پس از جنگ جهانی اول وجود داشت، مواجه هستیم.
بروکینگز گزارش داد: در گذشته سیاستمدارانی بودند که آمریکا را در برابر تهدیدهای خارجی مصون می دیدند و بر این باور بودند که همانقدر که می توان با انگلیس تعاملات سیاسی و اقتصادی داشت، با هیتلر هم می توان این مسیر را دنبال کرد. این نگرش با بروز جنگ های بعدی و بر هم خوردن نظم جهانی، به چالش کشیده شد تا اینکه فرانکلین روزولت با راهبرد بزرگ خود به میدان آمد و توانست بار دیگر آمریکا را در کانون نظام بین المللی جهان قرار داد. کار عمده او این بود که منافع ملی آمریکا را بازتعریف کرد. در این تعریف تازه، مسئولیت هایی بسیار فراتر از منافع ملی که برای یک کشور عادی تعریف می شود، برای آمریکا برشمرده شد. این مسئولیت ها با توجه به ظرفیت های خاص جغرافیایی آمریکا در جهان تعریف شد.
پس از حذف خطر شوروی و کمونیسم، مجددا راهبرد آمریکا در عرصه سیاست خارجی با سئوالات تازه مواجه شد. آمریکا در این دوره بر لزوم حفظ نظم جهان در مسیر خود تاکید داشت و نگاهی به خاطرات جرج بوش و تصمیماتی که او درباره مقابله با صدام و بیرون راندن او از کویت داشت، این موضوع را تایید می کند. به این علت پانصد هزار سرباز به این ناحیه اعزام شد. آمریکا در این دوره یعنی دهه هزار نهصد و نود، بیشترین مداخله جویی را دنبال کرد به نحوی که در هر هفده ماه، یک مداخله نظامی شکل گرفت؛ مداخلاتی که از حمله به پاناما شروع شد و با جنگ های خلیج فارس، سومالی، هائیتی، بوسنی و کوزوو ادامه یافت.
نکته جالب این است که پیش از بیشتر این مداخلات، همواره نظرسنجی ها رویکرد منفی مردم را به مداخلات نشان داده اند و از این رو تعجبی ندارد با دو جنگ اخیر که هنوز به فرجام نرسیده اند و سخت تر از انتظارات مردم هم بوده اند، اکنون در ذهن آنها درباره نقش رهبری آمریکا در جهان تردیدهایی شکل گرفته است. البته در اینجا صرفا خستگی از جنگ نیست که موجب تردید مردم شده است بلکه فاصله گرفتن از نقطه ای است که این نوع رویکرد را در سیاست خارجی تعریف کرده است. آنها اکنون نمی دانند چنین مداخلاتی با منافع ملی آنها چگونه پیوند می خورد.
"فرد هایت" سردبیر واشنگتن پست در ادامه این میزگرد مقاله ای از رابرت کاگان را یادآوری کرد که در ابتدای به قدرت رسیدن اوباما در این روزنامه منتشر شد و در آن کاگان درباره اینکه اوباما بتواند وعده های انتخاباتی صلح طلبانه خود را پیش ببرد، ابراز تردید کرده بود.
هایت گفت در آن مقاله به این نکته اشاره شده بود که به رغم این وعده ها، زمانی که پای عمل برسد، رئیس جمهور آمریکا ناگزیر است با محور اصلی سیاست خارجی آمریکا هماهنگ شود.
انتهای پیام/