، کشور سوریه که با مقاومت دلیرانه خود در مقابل کشورهای منطقهای و فرامنطقهای ایستاده است، این بار آبستن حماسهای از جنس مقاومت است و موعد آن روز سه شنبه 13 خردادماه. حال و هوای این روزهای شام فرق دارد با آنچه رسانههای مغرض غربی و عربی و عبری به خورد مخاطبان میدهند، نیازی به اثبات و حل مسئله ریاضی ندارد، کافی است سری به شهر زیبا و سرسبز دمشق بزنی، آنوقت خواهی فهمید آرامش در کشور جنگ زده سوریه که نزدیک به چهار سال است درگیر جنگ نیابتی است یعنی چه؟
هنگام عزیمت به سمت سوریه عنوان شد هواپیما نمیتواند مستقیم در فرودگاه دمشق بشیند بنابراین مجبور شدیم از فرودگاه بین المللی امام خمینی(ره) راهی فرودگاه بیروت شویم، فرودگاهی که برلب ساحل میزبان میهمانان است و ناخودآگاه هر میهمانی که وارد میشود به یاد سید اهل مقاومت، سید قدرت و غیرت یعنی سید حسن نصرالله میافتد.
هوای شرجی بیروت اجازه نمیدهد وقت به بطالت بگذرد باید راهی دمشق شد. فاصله زیاد نیست، از بیروت تا دمشق حدود 3 ساعت راه زمینی است، البته فارغ از ایست بازرسی و توقفات معمول و غیر معمول.
مگر میشود از ایران تا بیروت سفر کنی و سری به ضاحیه نزنی. منطقه شیعه نشین بیروت که سید حسن نصرالله هم تعصب خاصی روی آن دارد.
آرامگاه سید هادی نصرالله در کنار یکی از خیابانهای مهم شهر و در منطقه ضاحیه به چشم میخورد، منظورم فرزند رهبر حزالله لبنان است که به دست صهونیستها به شهادت رسیده است. در منطقه ضاحیه رنگ و بوی ایران به خوبی به چشم و گوش میآید، از پرچم سه رنگ ایران گرفته تا تصاویر بنیانگذار و رهبر انقلاب اسلامی مصداق این مدعاست.
فرصت اجازه نمیدهد از صبرا و شتیلا بازدید کنیم، هدف چیز دیگریست. ثبت حماسهای که در راه است. اما از دور به صبرا و شتیلا هم درود میفرستیم هرچند دیگر آثاری از آن فجایع بجا نمانده الا خاطره تلخ.
مسیر بیروت تا دمشق مثل شمال ایران سبز است و قشنگ، جادهها پر پیج و خم و پوشیده از گونههای مختلف گیاهی که طراوت خود را به مردمان این دیار نیز داه است. آخرین شهر لبنان که در مرز سوریه قرار دارد سلفی نشین است بخاطر همین عبور مرور از مرز بقاع به کندی و سختی صورت میگیرد، البته بازگشت آوارگان سوری به شهر و دیار خود نیز مزید برعلت شده است به طوری که خانوادههای مختلف در گذرگاه بقاع – مرز بین لبنان و سوریه – منتظر ورود به کشورشان هستند و این نشان میدهد وضع سوریه هر روز بهتر میشود.
پس از ورد به خاک سوریه اولین چیزی که جلب توجه میکند بنرهای تبلیغاتی تصاویر بشار اسد است که شعارهای مختلفی روی آن نوشته شده مثل: "با خونمان با تو بیعت کردیم"، "تا آخر با تو خواهیم ماند" و ... تصاویر بشار اسد به حدی در کنار جاده مرز تا دمشق دیده میشد که میشد حدس زد در دمشق و دیگر شهرهای سوریه چه خبر است، داخل شهر زیبای دمشق مملو بود از تصاویر انتخاباتی بشار. در میدان، خیابان، پارک، کوچه، مغازه، ماشین و همه و همه تصاویر مختلف بشار اسد را نصب کردهاند.
وقتی وارد پایتخت کشور مقاومت میشوی دیگر از تصاویر و فیلمهای منفی جنگ و ناآرامی خبری نیست، شهری آرام میزبان توست، مردم در پارک مشغول زندگی عادی خود هستند و بچهها مشغول بازی. طبق رسم معمول طرفداران اسد – که بسیار بیشتر از 2 رقیب دیگر هستند – جشن و شادی و کارناوال راه انداختن را فراموش نکردهاند.
هوا تاریک میشود و اولین روز حضور در دمشق با شب جایگزین میشود، صدای شادی و بایکوبی اسد در داخل شهر دمشق خبر از انتخاباتی باشکوه می دهد انتخاباتی که مردم آن را رقم خواهند زد.
روز دوم اقامت در دمشق در حالی آغاز میشود که مسیر هتل دامارز تا حرم حضرت رقیه(س) حقایق دیگری را اشکار میکند که اصلا لنز دروبین مخالفان حق دیدن انها راندارد تا جه برسد به ضبط و انتشار!
شهر شلوغ است اما نه شلوغی ناشی از جنگ بلکه شلوغی بخاطر ازدحام و شور و شوق مردم، وجود خودروهای ایرانی مثل براید و سمند، صدای بوق و ترافیک، صدای دست فروشان و مردم، آب بازی بچهها و ... یاد تهران را به ذهن متبادر میکند. اما خبری از دود و دم و هوای کثیف و ریزگردها در دمشق نیست که نیست، هوا صاف است و بی آلایش مثل هدف مقاومتگران.
خیابان ویکتوریا روز معمولی خود را شروع کرده و پارک همسایه این خیابان نیر پذیرای زوجهایی است که برای به دست آوردن آرامش به آنجا قدم گذاشتهاند.
سوپری، داروخانه، مکانیکی، سلمانی، بستنی فروشی، دستفروشان، آژانس، قوه قضائیه، مجلس، محضرهای ازدواجٍ، میوه فروشی، صرافی، لباس عربی فروشی و همه و همه به آرامش مشغول کار خود هستند. هر از چند گاهی صدای انفجار به گوش می رسد اما دست فروش میگفت: ما کاری به این صداها نداریم، کار خودمان را انجام میدهیم، این صدای حمله ارتش به تروریستهاست ولی به هرحال ما ارامش خودمان را داریم.
از دیگر موضوعاتی که به کرات در کنار خیابان خودنمایی میکند پرچم ایران و فلسطین و سوریه در کنار هم است، البته عکس امام(ره) و رهبر معظم انقلا ب و سید حسن نصرالله نیز در کنار تصاویر بشاراسد به چشم میخورد.
خیابان سعدالله شافعی خیابان تقریبا شلوغی است، یکی از شعبات اخذ رای نیز در این خیابان قرار دارد، به راحتی عبور و مرور اتباع کشورهای خارجی در این خیابان به چشم میخورد که نشان از وضعیت عادی سوریه است.
خیابان نصر را که رد میکنی به خیابن حمدین و سپس به بازار معروف و بزرگ حمیدیه میرسی. بازاری که بیشتر شبیه بازار تبریز، ارومیه، اردبیل و زنجان است، مملو از جمعیت و سرشار از همهمه و صدای فروشنده و خریدار. بعد از این بازار، مسجد امویین به جشم میخورد، بعد از طی کوچههای تنگ و تو در تو به بهشت دمشق میرسی جایی که فرزند سیدالشهدا در آن ارامیده است، فرزند کوچکی که قدر و عظمت بلندی دارد و جه بسا بخاطر این بانوی دو عالم مقاومت در خون سوریها جریان دارد. دیگر چرخیدن و گشت و گذار تنهایی در دمشق به قدری عادی شده که کمتر کسی فکر میکند که این دمشق بایتخت یک کشور جنگ زده است، جنگ که نامردمان به مردم خود خیانت میکنند!
گزارش از وحید عظیم نیا
انتهای پیام/