به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران،سفر اخیر پوتین به چین و امضا قرارداد کلان گازی بار دیگر اهمیت روابط روسیه و چین و نقش این محور در نظام بین الملل را برجسته تر کرد. دراین حال جدا از وضعیت کنونی روابط روسیه و چین، در یک ماه گذشته جدا از رزمایشها، بحثهای امنیتی هم بین دو کشور مطرح بوده است.نوشتار زیر به بررسی وضعیت کنونی و چشم انداز توسعه روابط چین و روسیه و تاثیرات بین المللی می پردازد.
گذشتهی روابط چین و روسیه
روابط چین و روسیه را میتوان به دو بخش مجزا تقسیم کرد. بخش اول از سال 1949 که انقلاب چین پیروز شد ، شروع میشود و تا دورهی فروپاشی شوروی در سال 1991 ادامه مییابد. این دوره خود به دو دورهی مجزا تقسیم میشود که وارد جزئیات آن نمیشویم. به طور کل در این دوره، روابط حزب کمونیست چین با حزب کمونیست شوروی هم رقابت و هم همکاری است. رقابت در دنیای کمونیستی و همکاری در برابر تهدید امریکا است.
از سال 1359 در چین ، دنگ شائو پینگ رئیس جمهور و دبیرکل وقت حزب کمونیست چین خط جدیدی را دنبال کرد. در این رویه، ایده تشکل یک کشور با دو نظام معرفی شد. که اجازه میداد هنگ کنگ بتواند به صورت مستقل جدا از نظام کمونیستی، نظام سرمایه داری پیشه کند . علاوه بر این سیاست اقتصاد سوسیالیستی مبتنی بر بازار آزاد نیز ارائه گردید . بر اساس این سیاست اصلاحی اقتصاد دولتی در چین حاکم بود اما ده بندر آزاد از جمله شانگهای در چین تشکیل شد که مناسبات بازار آزاد بر انها حاکم شد. در نتیجه اجرای این دو سیاست اصلاحی کارآمد ، اقتصاد چین دچار تحول بزرگ شد.
رهبران شوروی در آن زمان، به چنین سیاستی اعتقاد نداشتند و باز کردن درهای اقتصادی را با درافتادن در دامن امپریالیسم یکی می دانستند. اما پس از پنج سال با به قدرت رسیدن گورباچوف به عنوان جوان ترین دبیرکل حزب کمونیست در شوروی وی همان مسیری را طی کرد که چینیها 5 سال قبل از آن شروع کرده بودند. اصلاحات چینیها محدود به اصلاحات اقتصادی میشد، اما اصلاحات گورباچف به اصلاحات سیاسی هم رسید و در مجموع فضایی را برای فروپاشی فراهم کرد. یعنی دکترین پروستوریکا یا همان بازسازی اقتصادی بدون نیاز به سرمایه گذاری خارجی غرب در دستور کار قرار گرفت و سیاست گلاس نوست یا همان فضای باز سیاسی به عنوان سیاست مکمل بازسازی به مورد اجراء گذاشته شد . از انجاکه سیاست بازسازی اقتصادی نتوانست مشکلات درونی اقتصاد شوروی را حل کند سیاست فضای باز سیاسی گورباچوف در عمل موجب تضعیف قدرت مرکزی در مسکو شد و در نهایت شیرازه کار پانزده جمهوری شوروی از هم گسست .
در بخش دوم روابط دو کشور روسیه و چین، پس از فروپاشی شوروی ، یلتسین اولین رئیس جمهور روسیه جدید ، تلاش کرد روابطی را براساس منافع محوری و نه براساس ایدئولوژی محوری با کل جهان و از جمله با چین بنیان بگذارد.
به این ترتیب روابط چین و روسیه وارد مرحله جدیدی شد که می توان گفت در دهه نود دستخوش تغییرات بنیادی شد. در اولین مرحله مشکلات مرزهای شوروی سابق با چین ( که پنج دهه مورد اختلاف بود) حل شد. در مرحلهی دوم از سال 1996 دو کشور، پیمان شانگهای را امضا کردند که پیشرفت خیلی مهمی در روابط دو کشور بود. اهمیت پیمان شانگهای از این جهت بود که عرصهی جدیدی را در همکاریهای روسیه و چین در فضای همکاریهای دوجانبه باز کرد. بویژه با عضویت کشورهایی مثل قرقیزستان، قزاقستان، تاجیکستان و ازبکستان در پیمان شانگهای همکاریها منطقهای با محوریت مسکو وپکن شکل گرفت . این همکاری ها تا اندازه ای پیش رفت که در سال 2001 در نشست سران پیمان شانگهای در مسکو ، این پیمان را به سطح سازمان ارتقاء دادند.
به طور کل، در دهه 2001- 1991 ما شاهد رشد روابط روسیه و چین در همه ابعاد هستیم . ازجمله در مسائل همکاریهای نظامی و امنیت دو کشور روابط گسترده ای را برقرار کردند و همچنین چینیها به مشتری عمده نفت و گاز روسیه تبدیل شدند. اخیرا نیز قرارداد گاز چهار صد میلیارد دلاری ، بعد از 10 سال مذاکره بین دو کشور، امضا شد که قرارداد فوقالعاده مهمی هم برای چینیها و هم برای روسیه محسوب میشود. زیرا شرکت بزرگ روسی گاز پرم قرار است برمبنای این قرارداد از سال 2018 سالانه 38 میلیارد مترمکعب گاز به چین صادر میکند. این حجم گاز یک چهارم نیاز کنونی چین را تامین میکند.
سفر پوتین به چین و نگاه روسیهی کنونی به چین
اکنون چین به عنوان دومین قدرت بزرگ اقتصادی دنیا مطرح شده و گفته میشود تا سال 2040 حتی ممکن است امریکا را پشت سر بگذارد و به بزرگترین قدرت اقتصادی دنیا تبدیل شود. بنابراین نگاه روسیه به چین به گونهای است که از یک سو تلاش میکند با نزدیک کردن روابطش با چین، از لحاظ اقتصادی فرصت های جدیدی را برای روسیه ایجاد کند و از سویی دیگر امکان مناسبی را برای فروش نفت و گاز و همکاریهای اقتصادی بین دو کشور فراهم سازد. در این بین تحت تاثیر تحولاتی که در اوکراین به وجود آمده است. روسیه می کوشد فضای جدیدی را در عرصه جهانی برای امکان مانور در برابر آمریکا و متحدانش به وجود آورد. در واقع با توجه به مشکلاتی که در مناسبات روسیه با غرب به وجود آمده است . روسیه می کوشد بازار های جدیدی را برای فروش نفت و گاز خود در شرق آسیا، بهویژه در همکاریهایش با چین فراهم کند.
در واقع می توان گفت این اقدام پیشگیرانه روسیه برای مقابله با تحریم های احتمالی فروش گاز و نفت خود توسط کشورهای غربی است. در واقع یکدهه بود که چینیها با روسیه بر سر قیمت گاز اختلاف نظر داشتند و یکی از دلایل تاخیر امضاء قرارداد گاز اختلاف نظربر سر قیمت آن بود. اکنون روسها در این موضوع کاملا کوتاه آمده اند و فضایی را برای عقد قرارداد فراهم کرده اند. تا از یکسو با امضای این قرارداد به امریکا و اتحادیهی اروپا نشان دهد محتاج آنها نخواهد بود و از سوی دیگر چینی ها را به همکاری بیشتر در مقابله با تحریم های احتمالی غرب ترغیب نماید. جالب است در داخل روسیه هیچ گروه و جناح سیاسی پوتین را به خاطر کوتاه امدن بر سر قیمت گاز صادراتی به چین و نیر مخفی نگه داشتن قیمت نهایی توافق شده سرزنش نمی کند!! در این میان چین برای همراه شدن با روسیه ملاحظات متعددی دارد.
اول آنکه چین با امریکا و اتحادیهی اروپا در سطح بسیار گسترده ای مبادلات اقتصادی دارد. بنابراین چین نمی تواند منافع بلند مدت خود با امریکا و اتحادیهی اروپا را قربانی روابط خود با روسیه کند. به همین دلیل مایل است حد تعادل را رعایت کند و در این رابطه تلاش می کند مشکلات روسیه و غرب از طریق مذاکرات دو طرف حل و فصل شود.
دوم موضوع جدایی طلبی در کریمه و یا شرق اوکراین از طریق برگزاری همه پرسی بدون مشارکت اتباع کل اوکراین است، که چینیها را از نظر حقوق بینالملل، دچار مشکل میکند. مشکل آنان از این جهت است که عین همین خواسته کریمه را تایوانیها دارند. تایوانیها هم سالهاست که میخواهند مستقل از چین شوند و اگر قرار باشد بدون اینکه دولت مرکزی همهپرسی سراسری برگزار کند، با یک همهپرسی بتوان مستقل شد، تایوان، ماکائو و ایالت سینگ کیانگ در شرق چین و حتی هنگ کنگ برای چینیها مشکلساز میشوند.
بنابراین چین به خاطر روسیه، دست به چنین ریسکی نمیزند. به همین دلیل، چین در قطعنامهی شورای امنیت و همچنین در مجمع عمومی سازمان ملل (که اوکراین قطع نامهای را برای تمامیت ارضی خود پیشنهاد داده بود، )رای ممتنع داد. در واقع چینیها با روسیه منافع مهم و پایدار دارند، اما نمیخواهند مناسبات خوبی که با امریکا و اتحادیهی اروپا در زمینهی تجاری برقرار کردند تحت تاثیر ایجاد بحران در روابط روسیه با آمریکا و اتحادیه اروپا قرار گیرد.
سوم آنکه باید توجه داشت روسیه با چین در عین حالی که روابط نزدیکی دارند رقابت های آشکار و نهانی را هم در عرصه منافع متقابل دنبال می کنند . توجه نکردن به این رقابت ها ما را از تحلیل واقع بینانه در روابط روسیه و چین دور می سازد . مسکو و پکن در همان حالی که به گسترش روز افزون همکاری دو جانبه اهتمام می روزند به ایجاد فضاهای جدید برای دور کردن رقیب از صحنه نفوذ و اقتدار خود عنایت ویژه دارند. بر این اساس می توان مهم ترین چالش های موجود در روابط دو کشور را به شرح ذیل یادآورشد.
حوزههای تنش و پتانسیلهای درگیری و اختلاف بین چین و روسیه
1- آسیای مرکزی
یکی ازاختلاف نظرهای چین و روسیه در بحث آسیای مرکزی است. انان درعین حال که در چارچوب سازمان شانگهای با کشورهای این حوزه همکاری دارند. در همان حال یک رقابت جدی نیز بین دوکشور درحال اوج گرفتن است. روسیه احساس میکند روز به روز قدرت و نفوذ چین در حوزهی آسیای مرکزی که آن را حوزهی حیاط خلوت خود میداند، گستردهتر میشود.
2- چگونگی تعامل با غرب
در مورد تعامل با امریکاییها، روسها معتقدند که چین خیلی بیشتر میتواند از موضع روسیه حمایت کند و یک اتحاد راهبردی در برابر قدرت نفوذ امریکا و تا حدودی اتحادیهی اروپا ایجاد کنند. اما چینیها چنین آمادگیای ندارند و سعی میکنند به چنین حوزهای وارد نشوند. نوع نگاه چین به غرب و روابط آن با امریکا و اتحادیهی اروپا، با نگاهی که روسیه دارد کاملا متفاوت است.
نگاه چینیها یک نگاه کاسبکارانه و بر محور اقتصاد است و بیشتر به منافع اقتصادیشان توجه دارند، ولی نگاه روسیه بهویژه از دور سوم ریاست جمهوری آقای پوتین (که ازاردیبهشت ماه سال 1391 شروع شده است،) یک نگاه ویژه است. نگاه تقابل همراه با تعامل است به طوری که از یکسو با یک جانبه گرایی امریکا مقابله میکند و از سوی دیگر میخواهد به عنوان یک شریک برابر خوانده شود. روسیه همچنین در برابر سپر دفاع موشکی که امریکاییها در اروپا طراحی کردهاند می ایستد و در عین حال خواهان همکار نزدیک با ناتو برای کاهش تهدید ها در اروپا است. روسیه در سوریه در مقابل خواست امریکاییها می ایستد و همان حال در باره رفتن اسد با آمریکایی ها مذاکره میکند.
آنان به اسنودن (جاسوس امنیتی امریکاییها ) پناهندگی می دهند و در همان حال آمادگی خود را برای همکاری امنیتی با آمریکایی ها در مقابله با تروریسم اعلام می دارند. در اوکراین هم در برابر روی کار آمدن یک دولت طرفدار غرب می ایستند و آمدن تورچینف را یک کودتا می دانند اما برای به رسمیت شناختن نتایج انتخابات ریاست جمهوری در اوکراین اعلام آمادگی می کنند و حاضرند با پورچینکو غربگرا که برنده انتخابات است وارد مذاکره شوند. در واقع همه این موارد در دو سال اخیر نشان میدهند که روسیه در برابر غرب، سیاست تقابل را در پیش گرفته اما سیاست تعامل را بطور کلی کنار نگذاشته و نمی خواهد مانند دوران جنگ سرد وارد عرصه رودرویی ایدئولوژیک با غرب بشود . به همین دلیل، موضع روسیه نسبت به چین نیز متفاوت شده است. اما چینیها در این حوزه نمیتوانند با روسیه همکاری کنند. زیرا چینی ها در موقعیتی نیستند که بتوانند روند توسعه اقتصادی خود را متوقف سازند . چینی ها معتقدند از طریق تبدیل شدن به قدرت اول اقتصادی دنیا بهتر می توانند هژمونی آمریکا را مهار کنند.
3- رقابت در آفریقا و آمریکای لاتین
در حوزهی کشورهای آفریقایی و آمریکای لاتین هم بین روسیه و چین رقابت وجود دارد. جالب آنکه روسیه و چین در چهارچوب گروه موسوم به بریکس ( روسیه ، چین ، هند، برزیل و آفریقای جنوبی )با هم همکاری نزدیکی دارند تا تلاش های گروه هفت کشور صنعتی را مهار کنند اما در همان حال ، چینیها در سالهای اخیر بهویژه از نظر اقتصادی نفوذ خود را در آفریقا گسترش داشتهاند. آنها حوزههای سنتی نفوذ روسیه را در این کشورها پشت سرگذاشته اند. همچنین در امریکای لاتین این دو کشور با یکدیگر رقابت دارند، کشورهایی نظیر ونزوئلا ، اکوادور ، بولیوی ، پاراگوئه که در سالهای اخیر به منتقدان سیاست آمریکا تبدیل شده اند ، به عرصه خوبی برای رقابت های روسیه و چین تبدیل شده اند. این جدای از متحدان سنتی روسیه در آمریکای مرکزی مانند کوبا و نیکاراگوئه است.
4- نداشتن یک مدل جامع همکاری بین دو کشور
روسیه و چین با وجود همکاری های راهبردی در سالهای اخیر ، هنوز نتوانستند روی مدلی از همکاری های همه جانبه با هم به توافق برسند و در این مورد اختلاف نظرهای اساسی دارند. به باور نگارنده دستیابی به مدلی که بتواند بصورت همهجانبه منافع دو طرف را تامین کند بسیار دشوار است . زیرا از یک طرف منافع روسیه در بلند مدت در بعضی موارد در تعارض با منافع چین قرار دارد، و از طرف دیگر نیز منافع چینیها نیز در مواردی با منافع روسیه تطبیق ندارد. به همین دلیل این دو کشور، هنوز نتوانستهاند روی چنین مدلی به توافق برسند. با این وجود زمینه های مثبت همکاری ها آنقدر قابل توجه است که رهبران دو کشور ترجیح می دهند این اختلاف ها را نادیده بگیرند.
مهم ترین موارد همکاری بین روسیه و چین
1- همکاری های نظامی و دفاعی و امنیتی
رابطهی امنیتی- دفاعی روسیه و چین یکی از مهمترین محورهای همکاری آنها در 40 سال گذشته بوده است. چینیها در سایهی همکاری با روسیه و کپی کردن بعضی از ادوات نظامی آنها، پیشرفتهای خیلی خوبی چه در زمینهی موشکی و چه در زمینهی هواپیما در سال اخیر داشته اند. در موضوعات امنیتی هم دو کشور در مورد مبارزه با تروریست و احساس تردیدی که هردو در مقابل اسلامگرایی افراطی میکردند- در این مورد در قالب چارچوب شانگهای اعلام رسمی نیز کردند- همکاری مستقیمی را داشتهاند. در واقع در این حوزه ها دوکشور خیلی خوب همکاری کردند و خواهند کرد.
2- مقابله با یکجانبه گرایی آمریکا در عرصه سازمان های بین المللی
در عرصهی شورای امنیت هردو کشور در مورد سوریه اشتراک نظر دارند و یک قطعنامه را هردو وتو میکنند، درحالیکه یک وتو هم کفایت میکند! این دو کشور، برای نشان دادن اینکه با هم همکاری نزدیک دارند، در مسئلهی سوریه خیلی محکم در برابر کارهایی که امریکاییها و غرب دارند، ایستادهاند. زیرا نمی خواهند قطعنامه ای دو پهلو مانند آنچه که در مورد افغانستان و لیبی تصویب شد ، دست آمریکا را برای ماجراجویی در سوریه باز بگذارد. در بحث مربوط به سپر دفاع موشکی نیز، اگرچه آنطور که روسها انتظار داشتند، چینیها اعتراض صریح و خیلی محکمی نکردند. اما در اکثر موارد با روس ها در باره مخالفت با ماجراجویی نظامی آمریکا در اروپا همراه بودند.
3- همکاری در چهارچوب سازمان شانکهای و گروه بریکس
روسیه و چین در چهارچوب سازمان شانگهای تا حد زیادی توانستند سیاست امنیتی خود را در برابر افراط گرایی مذهبی در آسیای مرکزی و مقابله با تروریسم پیش ببرند و در نهایت از لحاظ اقتصادی نیز در عرصه جهانی در بریکس تا حدودی موفق عمل کردند . این گروه در واقع توانسته است به مرکزی برای هماهنگی های سیاست اقتصادی پنج قدرت اقتصادی جهان تبدیل شود.
تاثیر مناسبات روسیه و چین بر روابط این دو کشور با ایران
در چند سال اخیر روابط ایران با چین مستقل از روابط روسیه بوده است. برخلاف ایران که همیشه روابطش با روسیه تحت تاثیر روابط روسیه با امریکا بوده است، روابط ایران با چین یا ایران با روسیه، هیچگاه تحت تاثیر مستقیم رابطه با طرف دیگر قرار نگرفته است. مثلا ایران در مناسباتش با روسیه، هیچگاه مانعی در روابط خود با چین ندیده است. ایران سعی کرده است در قالب شانگهای به هردو نزدیک شود. هر چند چینیها و روسها، در سالهای اخیر از این امر استقبال چندانی نشان نداده اند. به همین دلیل در قالب شانگهای دست ایران باز نبوده است که بخواهد در آنجا همکاری همه جانبه ای با این دو کشور داشته باشد. بیشتر روابط ایران با کشوری مثل چین در سطح روابط دوجانبه بوده و این امر، هیچوقت شکل منطقهای به خود نگرفته است. در مقابل روابط ایران با روسیه علاوه بر اینکه دوجانبه بوده، گاهی سطح منطقهای هم به خود گرفته است. از این دست روابط با روسیه، میتوان موضوع سوریه یا افغانستان و یا تاجیکستان را نام برد. بنابراین روابط ایران با چین هیچگاه تاثیرپذیر از روابط ایران با روسیه نبوده و همچنین برعکس روابط ایران با روسیه هیچگاه تاثیرپذیر از روابط با چینیها نبوده است. در حوزه انرژی و فروش گاز از روسیه به چین، و تاثیر آن بر منافع ایران باید گفت نیاز چین به گاز و نفت خیلی خیلی زیاد است و با این بخش از تامین نیاز از طرف روسیه، موجب نمیشود چینیها دیگر از ایران گاز یا نفت وارد نکنند. زیرا این قرار داد در صورت آنکه اجرایی بشود تنها یک چهارم نیاز چین به گاز را تامین می کند بنابراین از این جهت هم هیچ تهدیدی برای ایران نیست.
نگاه بازیگران منطقه ای و بین المللی به توسعه روابط روسیه و چین
در بین کشورهای منطقه هندی ها در مورد گسترش روابط بین چین و روسیه حساس هستند. هند در عین حال که روابط مناسبی با روسیه دارد ولی هنوز نتوانسته مشکلات روابط خود با چین را حل کند. بنابراین تقویت روابط چین با روسیه ( که متحد هند است) می تواند هند را دچار مشکل کند. لذا هندی ها این روابط را با احتیاط دنبال می کنند. جدا از این امریکایی ها نگاهی ویژه به این روابط دارند در دکترین امنیتی اوباما چین به عنوان تهدید یا رقیب عمده است. در این بین تقویت روابط چین با روسیه موجب تقویت موضع چین در برابر امریکا خواهد شد و از این جهت امریکایی ها نگران هستند. در مورد روسیه هم غرب وقتی با روسیه مشکل دارد از توسعه روابط با پکن احساس تهدید میکند . عین همین موضوع و در حد کمتری برای اتحادیه اروپا مد نظر است. در کنار این نیز از آنجا که ژاپنی ها با چینی ها رقابت ها و اختلاف هایی تاریخی دارند ، شاید ژاپن نیز از گسترش روابط چین و روسیه احساس تهدید کند. در همین حوزه نیز کره جنوبی هم ممکن است از این روابط احساس تهدیدکند. زیرا برای کره ای ها تقویت موضع چین که متحد کره شمالی است نگران کننده به نظر می رسد .
جدا از این کشورهای منطقه چون ایران ، پاکستان و کشورهای آسیای مرکزی از توسعه مناسبات مسکو با پکن استقبال می کنند . همچنین کشورهای امریکای لاتین چون ونزوئلا، کوبا و.. هم از توسعه روابط چین و روسیه استقبال خواهند کرد.
افزایش روابط روسیه و چین و تاثیرآن بر روابط با ایران
در مورد طرح افزایش همکاریهای سه جانبه و تشکیل مثلث ایران، چین و روسیه باید بدون تعارف گفت آنهایی که خوشبین و خیالپردازند، رابطهی ایران و چین و روسیه را بصورت آرمانی تصور می کنند. اما برای شکل دادن به چنین همکاری سه جانبه ای ، پتانسیلهای دیگری باید به کار گرفته شوند. قبلا هم چنین روابطی را بین ایران، چین، هند و روسیه مطرح میکردند، اما اینها همه یک نوع نگاه آرمانگرایانه است. اگر بخواهیم واقعبین باشیم، هنوز مولفههای متعددی باید در روابط سه جانبه بین ایران و چین و روسیه تشکیل شود. تا چنین همکاری های راهبردی بتواند شکل بگیرد. لذا باید گفت تا تحقق چنین روابط سه جانبهای ، خیلی فاصله داریم.
در واقع برای اینکه بتواند همکاری سه جانبه بین ایران و چین و روسیه شکل بگیرد . اول باید مشکلاتمان را با غرب حل کنیم. این امر برای این است که روسیه و چین بفهمند با کشوری طرف هستند که دستش بسته نیست. آنها وقتی میدانند که ایران در برابر روابطش با اتحادیهی اروپا و حتی کرهی جنوبی، ژاپن و یا استرالیا دچار مشکل شده است، طبیعتا در مناسباتشان با ما نسبت به زمانی که ایران روابط خیلی خوبی با اتحادیهی اروپا، کرهی جنوبی، ژاپن، استرالیا، کانادا و حتی امریکا برقرار کرده است، سختگیرانهتر رفتار میکنند.
نکتهی دوم هم این است که ایران واقعا باید مناسباتش را بهگونهای با این دو کشور تنظیم کند که هیچوقت احساس تهدید نکنند. به عبارت دیگر، چین و روسیه نباید اینگونه برداشت کنند که به محض اینکه ایران روابطش با غرب خوب شود دیگر چین و روسیه را فراموش میکند و این دو کشور را کنار میگذارد. به نظر من دولت آقای روحانی به خوبی این موضوع را برای روسها و چینیها فهمانده که اگر بر فرض هم روابط ایران با غرب بهبود پیدا کند، این به معنای این نیست که روابطش با چین و روسیه دچار مشکل میشود. ایران باید این امر را جدیتر پیگیری کند تا شرایط لازم اتحاد سه جانبه شکل فراهم شود، اما هنوز با آن زمان خیلی فاصله داریم. درمورد سایر فاکتور ها هم بههتر است در این مجال وارد نشویم که اگر در جای خود لازم شد گفته شود بهتر است.
چشم انداز آینده روابط چین و روسیه و متغیرهایی دخیل در ان
مهمترین فاکتور در روابط چین روسیه ، مشکل روسیه با غرب است. این امر روسیه را ترغیب کرده و انگیزهی بیشتری برای آن به وجود آورده است تا روابط خود را با چین گسترش دهد. لذا در سالهای آینده شاهد تمایل بیشتر روسیه برای گسترش روابط با چین در عرصههای دفاعی، امنیتی و اقتصادی خواهیم بود. یکی از عواملی که در این امر دخالت دارد، منافع مشترک مسکو و پکن در برابر زیاده خواهی آمریکا و متحدانش است.
روسها و چینی ها در این زمینه تلاش دارند منافع مشترکی برای خود تعریف کنند. قرارداد مهم گازیای که اخیرا امضا کردند، خیلی خیلی هم برای چین و هم برای روسها مهم است. برای چین مهم است، چون می تواند بخش مهمی از نیاز خود را تامین کند، برای روسیه هم مهم است که بازار جدیدی برای خودش ایجاد کند و اتکای خود را به نفت صادراتی به اروپا کمتر کند. از بعد امنیتی هم دو کشور در آسیای مرکزی با همدیگر، در مناطق حساس در ارتباط هستند. هم چینیها از سمت تجزیه طلبی احساس خطر میکنند، و هم روسها در آسیای مرکزی با گروههای افراطی درگیرند و احساس تهدید میکنند. زیرا تصور آنها بر این است که آسیای مرکزی سکوی پرش برای افراط گرایان در قفقاز شمالی در خاک روسیه بویژه در چچن و داغستان است.
حضور نیروهای چند ملیتی بهویژه ناتو در افغانستان، و خروج آنها و خلا امنیتی در افغانستان و تاثیر خروج کشورهای ناتو از افغانستان و احتمال تاثیر سوء امنیتی بر آسیای مرکزی بر روی روابط روسیه و چین تاثیر دارد. در واقع این امر انگیزهای برای همکاری بیشتر بین این دو است تا بتوانند نقش بیشتری را در آیندهی منطقه و افغانستان ایفا کنند.
جمع بندی بحث:
روسیه و چین هردو انگیزه کافی دارند که در سالهای آتی روابط خود را بیش از پیش گسترش دهند. با وجودی که این دو کشور با هم رقابت نزدیک دارند اما به نحو موثری برای مقاومت در برابر زیاده خواهی آمریکا در عرصه جهانی ، انگیزه مشترک پیدا کردند . با وجود آنکه هنوز به مدلی جامع برای همکاری های استراتژیک در کلیه سطوح دست نیافتند، اما تحولات مربوط به سوریه، اوکراین و غیره نشان می دهد روسیه بدون چین و چین بدون روسیه نمی توانند در برابر اشتهاء سیری ناپذیر آمریکا در مسیر توسعه طلبی و سلطه جویی، از خود واکنش مناسبی نشان دهند بنابراین با وجود آنکه دو طرف دو نوع سیاست را در مناسبات خود با آمریکا و متحدانش در پیش گرفتند اما به تدریج به سمت نزدیک شدن دیدگاه ها و اتخاذ روش های مشترک درچارچوب سازمان شانگهای وگروه بریکس پیش میروند.
حسن بهشتی پور
کارشناس اوراسیا