به گزارش مجله شبانه باشگاه خبرنگاران، فهمی
هویدی تحلیلگر ارشد مسایل منطقهای در مقالهای در روزنامه السفیر لبنان
باتوجه به پیروزی عبدالفتاح السیسی در انتخابات نوشت: هیچ رئیس جمهوری را
نمی شناسم که در مصر به اندازه عبدالفتاح السیسی با چالش و خطرات بزرگ
مواجه باشد.
هویدی با اشاره به اینکه این مقاله را قبل از اعلام
نتایج انتخابات ریاست جمهوری نوشته است، تاکید کرد: به این نکته اطمینان
دارم که زمان معجره های الهی به پایان رسیده است و این تنها عاملی بود که
برای تغییر در نتیجه انتخابات ریاست جمهوری میشد روی آن حساب باز کرد.
شاید بتوان گفت تنها فردی که از میان 90 میلیون مصری هنوز در مورد نتیجه
این انتخابات شک دارد، همان حمدین صباحی است که در عین حال که از السیسی
حمایت میکند؛ رقیب وی نیز به شمار می رود!
از آنجائیکه السیسی
سابقه عملیات سیاسی دست کم علنی ندارد، سوالات زیادی پیش روی آن قرار دارد.
وی البته سعی کرده در هفتههای اخیر به برخی سوالات پاسخ دهد، اما بیشتر
این سوالات از پیش تهیه شده بود و بارها مورد بررسی قرار گرفته بود. بسیاری
از افرادی که با وی دیدار می کردند، گزینشی بودند. این در حالی است که همه
میدانیم که سخنان زمان تبلیغات انتخاباتی لزوما حرف آخر نیست. این روال
در تمام کشورهایی که حتی در آنها موسسات مختلفی برای درگیری با رئیسجمهور
نیز وجود دارد، به چشم می خورد؛ چه برسد به کشوری [مانند مصر] که چنین
موسساتی در اختیار ندارد.
قبل از اینکه بخواهیم مهمترین سوال را از
رئیس جمهور جدید مصر بپرسیم، شاید بهتر باشد مشخص کنیم که وی در چه فضایی
قرار دارد. من در اینجا از قدرت تشخیص افکار عمومی مصر سخن میگویم. من می
توانم بگویم که وی از ابعاد سیاسی و اقتصادی دچار بحران است، هر کدام از
این بحرانها نیز در شدید ترین حالت ممکن قرار دارند، این شاید یکی از
نادرترین گذرگاه های خارجی مصر است که
دو بحران در شدیدترین حالت ممکن به صورت همزمان مصر را گرفتار کرده است.
بحران
سیاسی نمودهای مختلفی دارد، از جمله این نمودها تنگنا و انزوای احزاب
سیاسی و ناکارآمدی آنها است که باعث شده هیچ یک از آنها نتوانند نامزدی را
برای انتخابات ریاست جمهوری معرفی کنند، آنهم در شرایطی که هیچ دولت مستقلی
در کشور وجود ندارد که آنها شریک این دولت باشند.
دستکم می توان
گفت احزاب بر علیه فشارهای سیاسی یا غول آسیایی دولت مرکزی و هیمنه
دستگاههای امنیتی باز نیست و آنها جایگاه فرا قانونی دارند که میتوانند
دموکراسی را از مفهوم واقعی خود خالی کنند و تنها شکل و ساختارهای آن را
باقی بگذارند. آنها میتوانند جامعه مدنی را تحت فشار قرار داده و از طریق
وضع قوانینی نظیر منع تظاهرات نقش آنها را به حاشیه ببرند و آن را به صورت
بیسابقهای دچار شکاف و تجزیه کنند.
در
مورد بحران اقتصادی که در اظهارات روزانه برخی مسئولان مطرح است، نیاز به
تفصیل نیست. این موضوع محور مهم و اساسی از اظهارات السیسی و مطالبی است که
از برنامه کاری وی به بیرون درز کرده است. نشانه های این بحران خود را در
عرصه عمومی ظاهر کرده، به گونه ای که هر شهروند عادی می تواند نشانههای
ویرانگر و فشارهای آن را لمس کند. هر مصری اگر این موضوع را در گرانیهای
موجود درک نکند، در بیکاری و رکود بازار حس خواهد کرد. نگاهی به شهرهای
الاقصر و شرم الشیخ نشانه های این بحران را بیشتر نمایان می کند، آنجائیکه
هتل ها و بازارها بسته شده اند و کشتی های تفریحی از کار افتاده و تخریب
شدهاند.دکتر ابراهیم العیسوی کارشناس مطرح در آکادمی
برنامه ریزی در پژوهشی که اخیرا ارائه داده، نمودهای کافی از بحران اقتصادی
را مطرح کرده و از اختلالات مزمن در افتصاد مصر خبر داده است. اوج این
اختلافات با آغاز انقلاب ژانویه سال 2011 و سطح بالاتر از آن نیز در حوادث
ژولای سال 2013 قابل مشاهده است، حوادثی که کاهش نسبت ذخیره سازی و سرمایه
گذاریها و ضعف رشد اقتصادی و کسری بودجه های متوالی و افزایش بدهیهای
داخلی و خارجی را نیز به صورت بی سابقهای به بحران قبلی اضافه کرد.
از
نگاه دکتر العیسوی اهمیت و خطر بحران روز افزون اقتصادی در این است که به
افزاش تکیه بر خارج منتهی می شود، این موضوع بویژه در واردات مواد غذایی یا
نفتی و برخی سرمایه گذاری های خارجی در کشور ملموستر است. موازنه تجاری
نفت در سپتامبر سال 2010 بیش از 1/5 میلیارد دلار بود که این رقم 13 ماه
بعد به 9/2 میلیارد دلار رسید و در اواخر سالهای 2012 و 2013 به نیم
میلیارد دلار کاهش یافت.
این بدان معنی است که مصر به وارد کننده محصولات پتروشیمی تبدیل شده است.
این کسری در آمد در سال 2014 نیز ادامه پیدا کرد تا مصر با وجود کمکهای
مالی و نفتی که از سه کشور خلیجی یعنی امارات و عربستان و کویت دریافت
میکند، همچنان دچار مشکل باشد. همه میدانند که نقص در نفت رسانی و
گازرسانی باعث بحران در تهیه سوخت خودروها و سوخت سولار و گازوئیل برای
کارگاهها و ایستگاه های تولید برق می شود. این بحران نیز می تواند
نابسامانی در حمل و نقل کالا و قطع و وصل برق را به دنبال داشته باشد که
تاثیرات منفی در تولید کالا و ارائه خدمات بر جای می گذارد.
نتیجه
چنین اوضاع نابسامانی این خواهد بود که رتبه بندی مصر از لحاظ تامین
اجتماعی تنزل کرده و 16 پله پایین آمده است و این کشور نمیتواند به تعهدات
مالی خارجی خود در زمان مقرر عمل کند.
شواهد نشان می دهد
که بحران اقتصادی عنصر حاکم بر ریاست جمهوری آینده مصر خواهد بود، این تنها
یک استدلال منطقی نیست، بلکه از سخنان السیسی و بخشهایی از برنامه کاری
وی که به بیرون درز کرده نیز به خوبی روشن است.
در برنامه کاری و اظهارات السیسی دو موضوع اساسی قابل توجه است؛ اول اینکه
وی
اقتصاد را بر سیاست مقدم میدارد و دوم اینکه به تعهدات در قبال سیاستهای
اقتصادی برای ایجاد بازار آزاد یا لیبرالیسم جدید اقتصادی پایبند است.
اگر
در این روند دقت نظر کنیم، دو نکته توجه ما را جلب می کند. اول اینکه این
روند امتداد سیاستی است که در دوران حسنی مبارک وجود داشته است. دوم اینکه
این روند تا حد زیادی با سیاست های کشورهای خلیج فارس که از اوضاع کنونی
درمصر حمایت می کنند، همخوانی دارد. این
ملاحظات پیامدهای خود را در مرحله آینده ریاست جمهوری مصر خواهد داشت و
اولین این پیامدها نتیجه ای است که می توان بر اساس قرائن موجود ارائه داد و
آن ایجاد دولت امنیتی و بازگشت رژیم مبارک به کشور است. این روند البته در
سایه رشد روز افزون عناصر دوره مبارک در زمینه های اطلاع رسانی و تجاری
مخفی نمانده و این گروه در ستاد انتخاباتی السیسی نیز حضور پررنگی داشته
است.
هویدی می افزاید:
من
اظهارات السیسی را در مورد اینکه نسبت به فاکتور هیچ شخصی خود را بدهکار
نخواهد دید، باور دارم. اما اعتقاد دارم این سخن تنها در داخل درست است.
حمایتهای مالی گسترده ای که سه کشور خلیج فارس به مصر انجام دادهاند و
بنا بر اعلام تیم السیسی در طول ده ماه به 20 میلیارد دلار رسیده است، بی
شک نشان از انگیزه های خوبی است، اما یک سوال بزرگ را نیز در مورد پیامدهای
سیاسی این روند به وجود میآورد.
هویدی در طرح سوال خود چند عامل را ذکر کرد که به شرح زیر است: -
کشورها حتی اگر با مصر برادر باشند، به خاطر خدا این حجم از کمکها را به
صورت منظم انجام نمی دهند، بلکه آنها این اقدام را برای حمایتهای سیاسی
معینی انجام می دهند.
- کشورهای خلیجی به دنبال ایفای نقش در
محیط عربی هستند، بویژه اینکه مصر نقش خود را از دست داده و عراق نیز ویران
شده و درگیریها در سوریه نیز ادامه دارد. این موضوع باعث ایجاد خلأیی شده
که باعث شده این کشورها به دنبال پر کردن آن باشند و سعی کنند در روند
تحولات اوضاع در بخش های مختلف جهان عرب تاثیر بگذارند.
- این
کشورها همچنین به دنبال تامین امنیت داخلی خود هستند، بعد از اینکه خیزش
های مردمی در کشورهای عربی آغاز شد، آنها به دنبال راضی کردن ملت های خود
بر آمده و کمکهای مالی زیادی به آنها کردند و در مقابل باب هر نوع صحبت
درباره اصلاحات سیاسی را به روی آنها بستند. آنها همچنین امکانات خود را
برای ناکارآمد کردن پیامدهای بهار عربی در خارج از کشور نیز به کار گرفتند
تا از تاثیرات آن در فضای داخل جلوگیری کنند.
هویدی در پایان مقاله
خود تاکید کرد که نگرانی دارد که نمیتواند آن را مخفی کند، آن هم این است
که نسل هم سن و سال با وی در دوره ای از مصر زندگی کردند که این کشور
تاثیرات زیادی در مناطق مختلف خلیج فارس داشت، اما این تاثیر گذاری تدریجا
کاهش یافت. حال این سوال وجود دارد که آیا ممکن است کشورهای خلیج فارس همین
روند را در مصر دنبال کنند.
اگر بخواهم شفافتر صحبت کنم، باید از
سقف سیاسی پرسید که مصر در سایه تکیه روز افزون خود به حمایتهای مالی
خلیجی در این راستا قدم بر می دارد، بویژه اینکه منابع کمکهای مالی دیگران
در صورت ادامه چالشهای امنیتی برای دوره های طولانی تر تضمین شده نیست.
البته اینها نگرانی است که مبتنی بر اطلاعات نیست.
من همچنین از
این موضوع نگران هستم که آیا مصر در سایه اوضاع کنونی اجازه تظاهرات مسالمت
آمیز یا آزادی بیان یا فعالیت و شادابی در زندگی سیاسی را خواهد داد و ما
می توانیم باب مشارکت مردمی و سوال از مسئولان را باز کنیم؟ این در حالی
است که تمام این موارد در کشورهایی که از لحاظ مالی حامی مصر هستند، ممنوع
است. کشورهای خلیجی و گزینه های آنها محترم است، اما این نگرانی یک شهروند
است که می خواهد اوضاع کشور خود را به گونه ای دیگر رقم بزند، نه اینکه با
تکیه بر کمکها و راهکارهای خارجی به زندگی اش ادامه دهد.