به گزارش مجله شبانه باشگاه خبرنگاران، امواج خروشان تاریخ، گاهی اخبار سرنوشتسازی از رویدادهای آینده به همراه خود میآورند. اما اگر این پیشگوییها با منبع وحی پیوند بخورد، اعتبار و نقشی تعیین کننده خواهد داشت.
در این میان، مهم آن است که ما انسانها این امواج را به خوبی دریافت کنیم و هنگامی که با ترازوی منطق آنها را سنجیدیم، از صمیم قلب آنها را بپذیریم و خویشتن را برای رویدادنشان آماده نماییم.
موضوع رسالت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) نیز جزو آن دسته از رویدادهای سرنوشتسازی است که پیشگویی آن، از مدتها قبل توسط منبع وحی در صفحات تاریخ نگاشته شده بود.
قرآن مجید با صراحت کامل میگوید: "اهل کتاب نام و خصوصیات او را در کتاب های خود میخوانند و میدانند که پیامبران آنان از ظهور و برانگیختن چنین رهبری گزارش دادهاند."*
از این رو دانشمندان یهود، راهبان مسیحی و کاهنان عرب پیش از بعثت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم)، از نبوت آن حضرت خبر میدادند و مدرک آنان نیز همان کتاب های دینی و عهدین بود.
به همین خاطر و بر پایهی همین پیشگوییها، وقتی پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در سال هفتم هجرت، نامههای دعوت به زمامداران جهان فرستادند؛ قیصر (فرمانروای روم)، واکنش جالبی به آن نشان داد که داستان آن را باهم مرور میکنیم.
وقتی نامهرسان رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم)، نامه را به قیصر (فرمانروای روم) تسلیم کرد، زمامدار خردمند روم احتمال داد که نویسندهی نامه، همان محمد موعود انجیل و تورات باشد. لذا دستور داد تا از خصوصیات زندگی وی اطلاعات دقیقی به دست آورند و هر کس از نزدیکان و یا از کسانی که از اوضاع وی اطلاع دارند را شخصا به حضور او بیاورند.
از قضا در همین زمان، ابوسفیان و دستهای از قریش برای تجارت به شام آمده بودند. ابوسفیان اگر چه به خاطر حفظ موقعیت خویش، از سرسختترین دشمنان اسلام به شمار میآمد، اما پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) را از نزدیک میشاخت و از خصوصیات ایشان آگاه بود. لذا مأمور قیصر با او و همراهانش تماس گرفت و همه را به بیت المقدس و دربار پادشاه برد.
قیصر دستور داد که ابوسفیان پیش روی او بایستد و به سوالات او به دقت پاسخ دهد و همراهان او هم پشت سرش بایستند و مراقب سخنانش باشند تا اگر ابوسفیان به دروغ و یا خطا حرفی زد، سریعا به آن اشاره کنند. با این اوضاع، قیصر از ابوسفیان سؤالات زیر را مطرح کرد و ابوسفیان نیز پاسخ گفت:
قیصر: نسب محمد چگونه است؟
ابوسفیان: از خانواده ای شریف و بزرگ است.
قیصر: در نیاکان وی کسی هست که بر مردم سلطنت کرده باشد؟
ابوسفیان: نه
قیصر: آیا پیش از ادعای نبوت، از دروغ گفتن پرهیز داشت یا نه؟
ابوسفیان: محمد مرد راستگویی بود.
قیصر: چه طبقه ای از مردم از او طرفداری میکنند و به آیینش گرویده اند؟
ابوسفیان: اشراف با او مخالفند و افراد عادی و متوسط، هوادار او هستند.
قیصر: آیا پیروان او رو به افزونیاند؟
ابوسفیان: آری.
قیصر: آیا او در نبرد با مخالفان پیروز است یا مغلوب؟
ابوسفیان: گاهی پیروز است و گاهی با شکست روبرو است.
در این هنگام قیصر به مترجم خود گفت: به آنها بگو اگر این حرفهای شما صحیح باشد، حتما او پیامبر آخر الزمان است. من در برابر او خضوع میکنم و برای او احترام قائلم.
در این میان یکی از نزدیکان قیصر خواست شیطنتی کند و گفت: محمد در نامه خویش، نام خود را بر نام تو مقدم داشته است. قیصر عصبانی شد و گفت: کسی که فرشتهی وحی بر او نازل میشود، شایسته است تا نام او بر نام من مقدم باشد.
سپس قیصر در پاسخ نامهی پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) نوشت: نامهی شما را خواندم و از دعوت شما آگاه شدم. من میدانستم که پیامبری خواهد آمد ولی گمان میکردم که این پیامبر، از شام خواهد برخاست ...
پینوشت:
*سوره صف/6
برگرفته از:
"راز بزرگ رسالت"، نوشته ی آیت الله جعفر سبحانی