به گزارش مجله شبانه باشگاه خبرنگاران، صدای
هلهله که در سالن میپیچد، برخی مهمانها روی صندلیهایشان نیمخیز
میشوند یا فقط به چرخاندن سر به سمت ورودی تالار کفایت میکنند. چند نفری
هم به خودشان بیشتر زحمت میدهند و چند قدمی به سمت در ورودی بر میدارند و
آهسته و نجوا کنان در گوش فردی که در کنارشان ایستاده است، زمزمه میکنند و
بعد هم نگاه هردو نفر گره میخورد روی چهره عروس و داماد.
یکی
میگوید، « به نظرت عروس بزرگتر نیست؟» و دیگری شانههایش را بالا
میاندازد و چشمانش را ریز میکند تا شاید بهتر ببیند و بتواند معمای
زمزمهها و حرف و حدیثهایی که این روزها نقل فامیل شدهاست حل کند.
کدام کفه باید سنگینتر باشد؟اگرچه
این روزها دیگر خیلیها معتقد به سنگینتر بودن کفه ترازوی سن به نفع
مردان در زندگی مشترک نیستند یا حداقل ادعا میکنند که دیگر زمان این
حرفها گذشته است، اما وقتی نوبت عمل میرسد هنوز هم میبینیم و میشنویم
که بسیاری از خانوادهها تمایل کمی به ازدواج دختران خود با افراد کوچکتر
از فرزندانشان دارند یا کمتر پدر و مادری هستند که وقتی پسرشان از نشستن
کنار سفره عقد، درست روبه روی آینه و شمعدان با دختری بزرگتر از خود
میگوید، بدون دلخوری و اما و اگر این موضوع را میپذیرند تا به آنجا که
تلاش میکنند تا این تفاوت را از دوست و آشنا پنهان کنند و به زبان عامیانه
صدایش را در نیاورند تا مبادا حرفهاو حدیثها دامنشان را بگیرد. با وجود
این، اگر کمی به دور و بر خود نگاه کنیم، کم نیستند مصداقهایی برای این
ناهنجاری که کم کم نزدیک است به هنجاری در جامعه ایران تبدیل شود و منطقش
هم گره بخورد به رشته گذر از سنت به مدرنیته، زیرا از یک سو کمی دورتر ما
نسلی را داریم که در آن زنها حدود 10 سال از شوهران خود کوچکتر بودند و
از طرف دیگر جوانانی که دیگر این معیار را نمیپسندند. اما اینکه فاصله سنی
مناسب در میان کدامیک از ارقام و اعداد جای میگیرد مقوله ای است که باید
از زبان کارشناسان و متخصصان علوم اجتماعی آن را شنید.
به گفته احمد
برجعلی، عضو هیات علمی دانشگاه علامه طباطبایی پژوهشها نشان میدهند
اختلاف سنی 3 تا 5 سال البته به شرط بزرگتر بودن مرد، بهترین فاصله برای
تشکیل زندگی مشترک است، با وجود این، افزایش تعداد این سالها اگر به هشت
سال هم برسد مشکل چندانی به وجود نخواهد آورد، اما اگر این توازن بر هم
بخورد، احتمال بروز بحران در زندگی زناشویی سیر صعودی به خود میگیرد.
بنابراین
میتوان این گونه تقسیر کرد که بهترین وضعیت برای زندگی زیر یک سقف این
است که سن داماد چند سالی از شریک آیندهاش بیشتر باشد تا حداقل یکی از
علل ایجاد تنش پس از نشستن کنار سفره عقد رنگ ببازد.
این در حالی
است که از نظر ناصر قاسم زاد، دبیر انجمن حمایت از سلامت، بهداشت و روان
جامعه،دامنه این اختلاف در روز شمار عمر عروس و داماد کمی گسترده تر است،
زیرا از نظر این استاد دانشگاه بر اساس نتایج به دست آمده از تحقیقات و
با توجه به بلوغ اجتماعی که باید اتفاق بیفتد میتوان گفت که اختلاف سنی
بین 3 تا 7 سال مناسبترین فاصله در سالروز تولد زوجها برای تشکیل
خانواده است.
همه اینها ما را به یک نتیجه میرساند اینکه به هر
ترتیب مرد باید بزرگتر باشد. با وجود این، فاطمه عزیزی، کارشناس ارشد
مطالعات زنان نظر دیگری دارد، به عقیده وی سن به تنهایی عاملی برای ایجاد
اختلاف نیست بلکه میتواند دلیلی باشد که با ورود سایر علتها به فضای یک
زندگی، بیشتر نمایان شود و رفته رفته به شکل یک مشکل درآید.
از نظر
وی نگاه جامعه و عرف در مواقعی آنقدر به این موضوع سنگین است که خواسته و
ناخواسته نبود تطابق فاصله سنی زوجها با آنچه اجتماع آن را هنجار تلقی
میکند به یک مشکل تبدیل میشود.
این در حالی است که این روزها گاهی
شاهد جاری شدن عقد ازدواج میان افرادی هستیم که دیگر از قاعده کلی نسلهای
پبش از خود تبعیت نمیکنند.
پرتگاهی به نام اقتدار
اما چرا در صورت وارونه شدن آنچه که عرف و هنجارهای اجتماعی به ما گوشزد
میکنند ضریب برخوردن به مشکل روی نمودار زندگی از جنس مشترک سیر صعودی به
خود میگیرد؟
بحران اقتدار نخستین مشکلی است که از نظر برجعلی میتواند
در زندگیهایی که هنوز چند صباحی از گره خوردن رشته امید و آرزوهای دو نفر
هم در آن نمیگذرد به معضلی بزرگ تبدیل شود،به عبارتی کم شدن فاصله سنی یا
همسن بودن زوجها میتواند باعث شکسته شدن اقتدار مرد یا همان بحران قدرت
مرد در خانواده شود. از سوی دیگر فاصله زیادسنی، درک متقابل درباره نیازها و
خواسته های عاطفی را با مشکل روبهرو میکند. باید توجه کرد که همواره
استثناهایی نیز وجود دارد.
البته فراموش نکنید بدون شک نبود تناسب
در اختلاف سن یا آنچه فرهنگ و عرف ما بر آن تاکید دارند اگر تاثیر مستقیمی
بر ایجاد مشکل هم نداشته باشد میتواند زمینه مساعدی برای ایجاد تنش در
خانواده نوپا باشد که آستانه آسیب پذیریش در سالهای نخست پایین است.
از
نظر برجعلی در صورتی که زن بزرگتر از مرد باشد، اقتدار مرد را نمیپذیرد
که این موضوع نه تنها در فرهنگ کشور ما بلکه در بسیاری از کشورهای شرقی
نیز پذیرفته شده نیست.
بزرگتر بودن زن باعث میشود به دلیل اینکه
درک و فهم وی در برخی مسایل از مرد بیشتر باشد، او در تحلیلهای خود برای
رفع مشکلات زندگی و نیز تدابیر جدید و سازنده مرد را نادیده بگیرد که پیامد
این کار وقوع پدیدهای به نام بحران اقتدار در زندگی زناشویی است. به زبان
ساده تر این کار مدیریت مرد را به چالش میکشاند.
در حالی که هدف
از یک زندگی با برچسب مشترک رسیدن به آرامش و تعالی است همانطور که در قرآن
نیز آمده است؛« از نشانه های او اینکه از خودتان همسرانی برای شما آفرید
تا بدانها آرام گیرید»اما همیشه اینگونه نیست که اگر مرد کوچکتر باشد
زندگی به مشکل برخواهد خورد بلکه فاصله سنی زیاد میان زن و مرد حتی اگر
کفه ترازوی روزشمار عمر به نفع مردان هم باشد آن هم با فاصله بسیار زیاد
احتمال رسیدن به چراها و نبایدها همچنین گلهمندی از بی توجهیها ضریب
میخورد و به توان چند میرسد. به اعتقاد عزیزی، مردی که به پختگی و کمال
رسیده است تمایل و توجه کمتری به علایق و نیازهای همسر کم سنش دارد،
برخوردهای وی را ناشی از ناپختگی او میداند و شاید هم گاهی بچگانه و این
هم کف نبودن میتواند سرآغاز دلخوریهای زیادی برای زن و مرد باشد.
استثناها فراموش نشودهمه
کارشناسان و متخصصان علوم اجتماعی معتقدند موضوعهای اجتماعی هیچگاه قابل
تعمیم به شکل مطلق نبوده و نیستند و همه امور نسبی هستند. در این مورد نیز
نباید از استثناها غافل شد. زیرا هستند زندگیهایی که به دلایل ویژه از این
قاعده هنجاری تخطی کردهاند و توانسته اند با چاشنی درایت و محبت به سر
منزل مقصود برسند. بارزترین و آشناترین نمونه این مورد زندگی پیامبر
اسلام(ص) با حضرت خدیجه(س) است که حتی با گذشت قریب به پانزده قرن همچنان
مصداقی براین مدعاست.
به گفته برجعلی سن بهینه برای دختران 18 تا
24 سال و برای پسران حدود 24 تا 30 ساگی است. حال جوانان خود باید تصمیم
بگیرند که در کدام دسته جای بگیرند تا زندگی موفقتری داشته باشند.