کافی است به مسجدجامع بروید یا از این سوی پل به آن سو بنگرید؛ چشمانتان را ببندید و محمد جهانآرا و همه یارانش را بهخاطر آورید. شاید به همین خاطر است که محمود جوانبخت، نویسنده کودک و نوجوان، جنگ را بخشی از زندگی میداند و میگوید: تا وقتی زخمی خون چکان وجود دارد و تا هنگامی که خیابانها و کوچههای ما به نام آدمهایی است که از همه زندگی خود گذشتند، جنگ ادامه دارد و باید درباره آن نوشت.
نویسندگان درباره جنگ نوشته و سرودهاند اما در نوشتههای خود کمتر به خرمشهر پرداختهاند. «سیمرد و سیمرغ» از اکبر صحرایی، «نخلهای بیسر» نوشته قاسمعلی فراست و «دختران خرمشهر» از اختر دهقان، درشمار معدود کتابهایی است که برای نوجوانان نوشته شده و به واقعه مهمی چون خرمشهر میپردازد.
جعفر ابراهیمی، شاعر و نویسنده کودک و نوجوان، خاطرهنویسی داستانی را بهترین قالب برای نوشتن از جنگ و خرمشهر میداند و میگوید: خود من نوشتن درباره جنگ را با خاطرهنویسی شروع کردم؛ مردم، اعتماد بیشتری به این قالب دارند و احساس میکنند آنچه نویسنده در قالب خاطره نوشته، واقعی است و بیگمان اتفاق افتاده؛ در صورتی که ممکن است، داستان آمیخته با تخیل باشد.
نویسنده کتاب «یک سنگ و یک دوست»، خاطراتی را خواندنی میداند که در قالب داستان، بازنویسی شده باشند: خاطرات، اگر بازنویسی نشوند و به شکل داستان درنیایند، جذابیت چندانی برای مخاطب ندارند و بهتر است در شمارگان اندک و تنها برای نویسندگان و فیلمسازان منتشر شوند، اما کتابهایی چون «دا» که شکل داستانی به خود گرفتهاند به چاپهای متعدد میرسند و مخاطبان بسیاری را جذب میکنند. به عبارتی اینگونه آثار هم خواندنی هستند، هم منابع خوبی برای نویسندگان بهشمار میروند
ابراهیمی به اینکه شعر، قالب خوب و موثری برای گفتن از جنگ نیست، اشاره و بیان میکند: خشونتی در جنگ هست که با شعر نمیتوان و نباید به طرح آن پرداخت؛ ضمن اینکه شعر بیشتر برای بیان هیجانات و احساسات آنی به کار میرود و برای گفتن از جنگ و رویدادهای ان و رشادتهای رزمندگان بعتر است از شعر استفاده نشود اما شاعران کودک و نوجوان میتوانند آزادی خرمشهر و شادی مردم از این اتفاق مهم و بهیادماندنی را در قالب شعر بازگو کنند.
شاعر مجموعه «آسمان ابری نیست» معتقد است که هم باید برای کودکان و نوجوان از جنگ گفت و هم باید آنان را با حواشی جنگ آشنا کرد؛ چرا که یکی از مهمترین رویدادهای تاریخی روزگار معاصر ماست. چه بسا پرداختن به حواشی مهمتر از اصل جنگ است و بچهها بهتر و بیشتر میتوانند با داستانهایی ارتباط برقرار کنند که به حواشی میپردازد.
نوشتن از جنگ و خرمشهر به معنی شعار دادن نیست
هادی خورشاهیان، نویسنده نوجوان که خود داستانی درباره جنگ و اندیمشک نوشته، جنگ را مهمترین رویداد پس از انقلاب اسلامی میداند. نویسنده کتاب «پلاک 61»، معتقد است: هم باید به اصل جنگ پرداخت و مستنداتی را که در این زمینه وجود دارد، گردآوری کرد و هم به حواشی جنگ اشار کرد. گرچه به گفته او پرداختن به حاشیههای جنگ مهمتر از اصل است. بچهای که پدر یا مادر خود را از دست داده و بیخانمان شده، فرع است یا اصل؟ به عبارتی اگرچه نشان دادن دلاوریها و رشادتهای رزمندگان، زیبا و تاثیرگذار است، اما مگر میتوان مادری که تنها پسر خود را فدای ایمان و اراده و وطن و مردم هموطنش میکند، نادیده گرفت و از کودک خردسالی سخن نگفت که قدر و ارزش شهادت را نمیداند و تفکر شیعی را نمیشناسد و تنها میخواهد سایه پدر و دست نوازشگر او را برسر خود حس کند و این همان بُعد تراژیک جنگ است که نویسندگان باید به آن بپردازند.
شاعر مجموعه «دل دادهام به تاریکی» معتقد است: ادبیات دفاع مقدس، زمانی
میتواند موفق باشد که از شعار فاصله بگیرد و از نظر بیان ادبی، ساختار،
زبان، شخصیتپردازی، پایانبندی، تعلیق هنری و ... به جایگاه مطلوب دست
یابد و دگرگونی شخصیتها، تزلزل و تردید آنها و کمالخواهیشان را به تصویر
بکشد و برای رسیدن به این جایگاه باید قالبهای ادبیات دفاع مقدس شکسته
شود و مرزها از میان برود. برای نمونه میتوان از تردید و شک سربازان و
فرماندهان جنگی که انسانهایی چون ما بودهاند سخن گفت؟
به گفته خورشاهیان، همیشه میتوان از جنگ و پیامدهای آن سخن گفت. جنگ
جهانی دوم مدتهاست که به پایان رسیده اما هنوز درباره آن مینویسند و فیلم
میسازند. بستگی دارد که تعبیر ما از جنگ چه باشد.
من فکر میکنم این رویداد تنها به فاصله سالهای 59 تا 67 محدود نمیشود. ما چگونه میتوانیم محمد جهانارا و یارانش را فراموش کنیم و نادیده بگیریم؟ چگونه میتوان سوم خرداد 1361 را فراموش کرد و بر شادی مردمی که خاک سرزمین خود را از دشمن بیگانه بازپس گرفته بودند، چشم بست؟
بیش از 22 سال از آزادی خرمشهر میگذرد و هنوز داستان خواندنی و تاثیرگذاری درباره این اتفاق مهم برای کودکان و نوجوانان نوشته نشده است. بیشتر کتابهایی هم که درباره جنگ و خرمشهر نوشته شده، جنبه سفارشی دارد و آنگونه که باید و شاید به دل نمینشیند. هر سال که میگذرد، روایت این رویداد تاریخی برای ما دشوارتر میشود چون شاهدان عینی پیر میشوند و از بین ما میروند و همه اینها ضرورت گردآوری عکسها و نوشتهها و خاطرهها بیش از پیش نشان میدهد. کودک و نوجوان امروز باید بداند آرش کمانگیر افسانه نبود. او باید بداند مردان مردی بودند که از جان و مال خود گذشتند تا او شادی کند و حق زندگی داشته باشد و این برعهده شاعران و نویسندگان و هنرمندان است که نگذارند صدای این جوانمردان خاموش و به تاریخ سپرده شود.