محققان اولین بررسی تاکنون را با استفاده از تحلیل مجلات، گزارشهای خبری و پروندههای قانونی دخیل در پرونده قاتلان انجام دادند.
آنها توانستند ارتباطی بین ابتلای قاتلان به ترکیبی از اختلال طیف اوتیسم، آسیب سر و یک اختلال روانی مانند نمونههایی که در اثر قرار گرفتن در معرض سوء استفاده در دوران کودکی یا طلاق والدین ایجاد شدهاند، شناسایی کنند.
بر اساس یافتههای محققان، 28 درصد قاتلان سرشناس به اختلال طیف اوتیسم دچار بودند.
در مقابل، حدود یکی از 100 نفر در عموم مردم به این اختلال مبتلا هستند.
گزارشهای دیگری هم وجود داشت که مدعی بودند یک پنجم قاتلان در گذشته یک ضربه به سر قطعی یا مشکوک را تجربه کرده بودند.
در میان قاتلان با سابقه ابتلا به اختلال طیف اوتیسم و یا ضربه به سر، بیش از نیمی از آنها در گذشته تنشهای روانی مانند سوءاستفاده جنسی یا فیزیکی و همچنین طلاق والدین را تجربه کرده بودند.
محققان گلاسکو از این رو به این نتیجه رسید که احتمالا بیش از 10 درصد قاتلان زنجیرهای در کل جمعیت جهان دارای نشانههایی از اختلال طیف اوتیسم بوده و همچنین درصد مشابهی از تجربه ضربه سر برخوردار بودند.
این ترکیب میتواند بطور بالقوه منجر به مستعد شدن فرد برای تبدیل شدن به یک قاتل جمعی شود.
اگرچه به ادعای دانشمندان، ابتلای فرد به یک اختلال عصبی تکاملی یا ضربه خوردن سر وی به تنهایی باعث تبدیل شدن وی به یک قاتل زنجیرهای نخواهد شد.
نتایج این پژوهش در مجله رفتار خشن و تهاجمی منتشر شده است.