شب که می‌شود حوصله‌ها مانند سایه ماه کوتاه است و کمرنگ. داستانک، قلقلکی کوتاه برای فکر و روحمان است تا در ساعات پایانی شب، لحظات کوتاه امروز را با خواندن جملاتی کوتاه بهتر و بیشتر قدر بدانیم.

مجله شبانه باشگاه خبرنگاران؛
نرسیده به روستای سرا، محمود ایستاد و آهسته گفت: کمین! طولی نکشید که از سه طرف به ما تیراندازی کردند. در تمام عمرمان اولین باری بود که کمین می‌خوردیم. ظرف چند ثانیه، محمود گروه را آرایش نظامی داد. کاملاً خونسرد و مسلط بود. با اسلحه تخم مرغی‌اش، هر از چند گاهی تیراندازی می‌کرد تا ضد انقلاب جرات نکند جلو بیاید. باید تا آمدن نیروی کمکی مقاومت می‌کردیم. درآن اوضاع و احوال محمود تغییر موضع داد و آمد وسط بچه‌ها.
گفت: این جا جایی است که اگر چیزی از خدا بخواهید اجابت می‌شود، خدا به شما نظر دارد. صحبتش تأثیر عجیبی روی بچه‌ها گذاشت؛ طوری که احساس کردیم بدون نیروی کمکی می‌توانیم از پس دشمن بربیاییم. با هدایت دقیق و زیرکانه محمود، پخش شدیم توی منطقه تا دورشان بزنیم. در همین گیر و دار، نیروی کمکی هم رسید. از همه طرف روی سر دشمن آتش می‌ریختیم. دشمن که غافلگیر شده بود پا به فرار گذاشت.

خاطره ای از شهید محمود کاوه به نقل از حسن سیستانی
برای مشاهده مجله شبانه اینجا کلیک کنید
اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.
آخرین اخبار