نمی توان اسنادی ارائه داد که نشان دهد "ولادیمیر پوتین"‌در حال استبدادگری و استعمارطلبی است .

به گزارش سرويس بين‌ الملل باشگاه خبرنگاران به نقل از پایگاه تحلیلی اوراسیا ریویو ؛‌ این پایگاه خبری در مقاله ای به قلم " ماتیو جانسون "‌نوشت : پوتین ،‌رییس جمهوری روسیه فردی قانونی و محبوب در روسیه است . وی در انتخابات آزادانه و دموکراتیک در این سمت منصوب شده و با این حال احزاب مخالفی نیز دارد و آنها روزنامه هایی اختصاصی فراوانی نیز دارند . این موارد را نمی توان به عنوان دلایلی برای استبداد برشمرد . 

استبداد در شرایطی تعریف می شود که احزاب مخالف حق اعتراض یا فعالیت نداشته باشند . این واژه تاحدودی مفهومی مبهم دارد  و می توان آن را درمورد حکام برخی کشورهای دموکراتیک نیز استفاده کرد . "وودرو ویلسون"‌ یکی از آنهاست که وی هرگونه انتقاد ضدحکومت را در جنگ جهانی اول ممنوع کرده بود . 

در ادامه این مقاله آمده است : آنچه پوتین انجام میدهد در حقیقت متمرکز کردن دوباره زیرشاخه های دولت روسیه است که در اوایل دهه 1990 از هم پاشیده شده بود . طی جنگ جهانی دوم دولت فدرال اقتصاد را بر اساس جنگ طراحی نمود . این مورد نیز مصداق استبداد به شمار نمی اید بلکه پاسخی به شرایط اضطرار محسوب می شود . 

آبراهام لینکولن ،‌ شانزدهمین رییس جمهور آمریکا طی چنگ داخلی مخالفان خود را سرکوب نمود و اکنون ، اقدام وی نیز به دلیل موقعیت حساس آن زمان از این سرکوب ها بعنوان استبدادگری یاد نمی شود . این حرکت در زمانی که شورش و اغتشاش در کشور رخ دهد لازم و ضروری می باشد . روسیه نیز از این قاعده مستثنی نیست . 

"مسکوتایمز " در سال 2012 نوشت : بر اساس تازه ترین نظرسنجی ها ،‌ رییس جمهور ولادیمیر پوتین همچنان محبوب ترین سیاستمدار در روسیه به شمار می رود و تعداد فزاینده ای از روسی ها اقدامات وی را در راس دولت می پذیرند. در ماه جولای 67 درصد پاسخ دهندگان از تصمیمات پوتین در سمت ریاست جمهوری حمایت کرده اند . بیش از 41 درصد نیز اعلام کرده اند که به وی اعتماد کامل دارند . 

جانسون در ادامه تاکید کرد : دور از واقعیت است که پوتین را یک مستبد و استعمارگر بدانیم .  وی در حال اطلاح اشتباهاتی است که "بوریس یلتسین" در دوره ریاست جمهوری خود مرتکب شده بود . خصوصی سازی سرمایه های شوروی در اوایل دهه 1990 منجر به فروپاشی اقتصاد روسیه گردید و در 1997 نیز بحران بدهی را در این کشور  را ایجادنمود . 

همین موضوع دلیل قاطعی است که پوتین در سال 2000 نیاز داشت که اقتصاد کشور را متمرکز نماید . روسیه تا حدود زیادی به اصلاحات نیاز داشت . تحت اقدامات وی برای متمرکزسازی دوباره دولت ،‌ اقتصاد روسیه احیا شد و کرملین بعنوان یکی از سریع ترین دولت ها در رشد اقتصادی در سال 2004 تعیین گردید . 

حال می توان بهتر دریافت که "استبداد یا تمرکز قدرت"‌ واژه ای به مراتب کوچکتر از "اصلاح سیاستی" است که پوتین در روسیه عملیاتی نمود . به محض فروپاشی اقتصاد روسیه در سال 1995 ، روسی ها اجرای اقدامی برای اصلاح آن را درخواست کردند . دولت باید علیه جنایات سازمان یافته دست بکار میشد ،‌ بار دیگر جمع آوری مالیات را آغاز میکرد و شاکله نیروهای مسلح را تصحیح می ساخت . تنها یک دولت توانمند و قوی قادر است چنین اقداماتی را عملی سازد . 

نویسنده در انتها خاطرنشان کرد : هنگامی که از دیدگاه های سیاسی پوتین سوال پرسیده می شود باید آن را نوعی " عمل گرایی " و اقدامات بر پایه سنت دانست . پوتین در سمت ریاست جمهوری  موفق شد به آرامی از دوره شوروی خارج شده و با استفاده از راهکارهای مناسب بحران ایجاد شده در کشور را احیا نماید . 

روسیه تحت حکومت ولادیمیر پوتین به خوبی توانسته است در مقایسه با آمریکا اقتصاد و قدرت متلاشی شده کشور را بازیابی کرده و به دوران برتری پیشین خود در سطح بین الملل بازگردد . برخی کارشناسان معتقدند مسکو و واشنگتن دو قطب قدرت در شرق  و غرب دنیا هستند در حالی که اکنون پوتین موفق شده است در میادین بسیاری اوباما را دچار سرشکستگی کرده و بار دیگر به قدرت نمایی در عرصه داخلی و جهانی بپردازد .


انتهای پیام /
اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.
آخرین اخبار