وزیر امور خارجه کشورمان در مقاله‌ای که در نشریه روابط خارجی آمریکا منتشر شد نوشت: دکتر روحانی برای شکستن بن ‏بست و ورود در مذاکره با گروه ۱+۵ و یافتن زمینه مشترک و رسیدن به توافقی که عدم اشاعه را تضمین کند، دستآوردهای علمی ایران را حفظ و حقوق غیرقابل انفکاک ایران براساس معاهده عدم اشاعه هسته‌ای را محترم بشمارد و تحریم‏‌های ناعادلانه را پایان دهد، بدون فوت وقت اقدام کرد.

به گزارش حوزه سیاست خارجی باشگاه خبرنگاران؛ "محمدجواد ظریف" وزیر امور خارجه کشورمان در مقاله‌ای در نشریه روابط خارجی آمریکا به تشریح سیاست خارجی ایران در دوره ریاست جمهوری دکتر حسن روحانی پرداخت.  
 
ترجمه متن کامل مقاله ظریف به شرح زیر است:  
 
سیاست خارجی بخشی خطیر در زندگی، رفتار و زمامداری تمام دولت-ملت‌ها بشمار می‌‏رود. اما در سالهای اخیر به موازات پیچیده‏‌تر شدن روابط بین دولت‌ها، اهمیّت آن حتی بیشتر نیز شده است. افزایش اجتناب ناپذیر در تعداد بازیگران بین المللی شامل سازمانهای چندجانبه، بازیگران غیردولتی و حتی اشخاص، سیاست‏گزاری را پیچیده‏‌تر ساخته است. در عین حال استمرار فرآیند جهانی شدن - هرگونه که تصور و تعریف شود و چه ستایش شود و چه تقبیح - تأثیر گریز ناپذیر خود بر سیاست خارجی دولت‌ها، اعم از بزرگ و کوچک، توسعه یافته و یا در حال توسعه، را بر جای نهاده است.  
 
جمهوری اسلامی ایران از زمان تاسیس خود توسط یک انقلاب مردمی در سال ۱۹۷۹ با این چالش‏‌ها دست به گریبان بوده است. سیاست خارجی ایران در دوره بعد از انقلاب بر شماری از آرمان‌ها و اهداف محبوب مندرج در قانون اساسی کشور شامل حفظ استقلال ایران، تمامیت ارضی، امنیت ملی و نیل به توسعه ملی پایدار بلند مدت مبتنی بوده است. فراسوی مرزهای خود، ایران خواهان تقویت جایگاه منطقه‏ای و جهانی خود، پیشبرد آرمانهایشاز جمله دمکراسی اسلامی، بسط روابط دوجانبه و چند جانبه، به ویژه با همسایگان مسلمان و کشورهای غیرمتعهد، کاهش تنش‏‌ها و مدیریت کردن اختلافات با دیگر دولت‌ها، پیشبرد صلح و امنیت در هر دو سطح منطقه‏ای و بین‏المللی از طریق کنشگری مثبت، و ترغیب و پیشبرد تفاهم بین‏المللی از طریق گفتگو و تعامل فرهنگی می‌‏باشد.  
 
ایران در جهان چند جانبه
 
از زمان پایان جنگ سرد و دنیای دو قطبی در اوایل دهه ۱۹۹۰، نظم جهانی دچار تغییر ساختاری عمده‌ای شده است. اما نظم جدید جا افتاده‏ای نیز هنوز به منصه ظهور نپیوسته است. همچون دیگر دوران‌های انتقالی در گذشته، وضعیت گذرا، پیچیده و نامطمئن امور بین ‏المللی در حال حاضر به شدت مخاطره آمیز و چالشی است. پیچیدگی دورانهای انتقالی پیشین معمولاًناشی از رقابت ‏های نظامی و حتی بروز جنگ علنی بین قدرتهای عمده زمان بود. رقابت‏های کنونی نیز به طور مشابهی کاملاً شدیدند، با این حال به چندین دلیل همچون تغییر شدید در فضای جهانی، تحول در ماهیت قدرت، و نیز تنوع و تکثر بازیگران دولتی و غیردولتی، رقابت این روز‌ها عمدتاً شکلی غیرنظامی بخود گرفته است.  
 
مفهوم قدرت، که به طور سنتی با قدرت نظامی اندازه‏ گیری می‌‏شد، به میزان قابل توجهی متحول شده است. اشکال جدیدی از نفوذ -- اقتصادی، تکنولوژیک و فرهنگی -- به منصه ظهور رسیده‌اند. به طور همزمان، تحولات در سطح مفهومی، مؤلفه‌های فرهنگی، هنجاری و معنایی قدرت را به صحنه آورده‌اند که موجب دسترسی تعداد بیشتری از بازیگران به منابع قدرت شده است. به علاوه نضج تدریجی چند جانبه‏گرایی در دوره بعد از جنگ دوم جهانی، بر اهمیت هنجار‌ها و اجماع بین‏المللی افزوده است.  
 
علیرغم چنین تغییرات عمده‏ای در ساختار نظم جهانی، بازماندگان و بهره‏مندان از نظم پیشین تلاش کرده‏اند تا ویرانه گذشته را هم چنان حفظ کنند. ظهور نظریه‏های آخرالزمانی در ایالات متحده در اواخر دهه ۱۹۸۰ و اوایل دهه ۱۹۹۰ ناظر به «پایان تاریخ» یا «برخورد تمدن‌ها» واکنشی شتابزده به خلاء «بی‏دشمنی» ناشی از پایان جنگ سرد و برآمدن جایگاه مسلمانان در صحنه جهانی بود. از طریق رشته‏ای از تلاشهای اسلام هراسانه بعدی - که گاهی به مثابه سیاست رسمی دولتی مطرح می‌‏شد و به شیوه‌ها و اشکال مختلف به گونه‌ای سامان یافته تعقیب می‌شد – برخی در غرب کوشیدند تا جهان اسلام را به عنوان دشمن ایدئولوژیک جدید در سطح جهانی القا کنند.  
 
امّا اکنون دنیا نه به سمت دوری و گریز، بلکه در مسیر بهم پیوستگی متقابل حرکت می‌کند. برخلاف وضعیت در گذشته، تعقیب سیاست‌های یک جانبه توسط قدرتهای فائقه پیشین و یا قدرتهای جدید به وضعیت بن‏بست و فلج منجر شده است. امروزه، اکثر دولت-ملت‌ها، فارغ از وسعت خاک، قدرت، نفوذ یا دیگر ویژگی‌ها، به این درک رسیده‏اند که انزوا‏گرایی، چه ارادی و داوطلبانه باشد و چه تحمیلی، امتیازی محسوب نمی‌شود. عمل جمعی و همکاری مشخصه‏های برجسته این دوران شده‌اند.  
 
چندجانبه ‏گرایی به معنای جستجوی جمعی برای یافتن راه حل ‏های مشترک برای مشکلات مشترک، مطلوبیت و اثر بخشی عملی خود را در هر دو سطح منطقه ‏ای و بین ‏المللی به اثبات رسانده است. حتی قدرت‌های عمده جهانی نیز، هر چند با اکراه، فرا گرفته ‏اند که آن‌ها نیز دیگر نمی‌‏توانند منافع خود را بطور یک جانبه تعقیب کنند، یا به اهداف خاص خود نایل شوند. روند تدریجی اما فزاینده ائتلاف سازی، در هر دو سطح منطقه ‏ای و جهانی، چه برای مقاصد کوتاه مدت و یا تلاشهای ماندگار‌تر، شاهد گریز ناپذیری اقدام جمعی است. همکاری ارادی به عنوان الگوی کاری جدیدی از تعامل بین دولت‌ها به تدریج ظهور یافته است و جایگزین الگوی رویاروئی، تسلیم بی‌قید و شرط و یارقابت دائم شده است، که زمانی در گذشته غالبیت داشت و اکنون بی‏ اعتبار شده است.  
 
انگاره تعقیب یا تحمیل بازی با حاصل جمع صفر اکنون فروغ گذشته خود را از دست داده است، که این را می‌توان نتیجه گریز ناپذیر جهانی شدن و بر آمدن متعاقب اقدام جمعی و رویکردهای مبتنی بر همکاری دانست. با این همه هنوز برخی از بازیگران به عادتهای گذشته خود چسبیده‌اند و منافع خود را بنا به عادت به زیان دیگران دنبال می‌کنند. اصرار برخی قدرتهای بزرگ به بازیهای با حاصل صفر و نتیجه برد یا باخت معمولا به حاصل باخت - باخت برای تمامی بازیگران ذیمدخل منجر شده است.  
 
موضع شدیداً چالش شده ایالات متحده در دنیای کنونی، برغم قدرت نظامی مسلط، نمونه بارز این وضعیت است. وضعیت عملی در نقاط مختلف دنیا که ایالات متحده به طور مستقیم درگیر است، بطور مشخص در خاورمیانه بزرگ و در همسایگی بلافصل ایران، حکایت از چرخش آشکار اگر چه سست دلانه واشنگتن بسوی مسیر ائتلاف سازی با دیگر قدرتهای جهانی و حتی بازیگران منطقه‌ای دارد. چین، هند و روسیه در تلاشی منسجم برای دستیابی به نقش جهانی عمده‌تر درگیر رقابت شدید، اساساً با بلوک غرب، می‌باشند. با اینحال، اکنون قدرتهای بزرگ و قدرتهای در حال ظهور به گونه‏ای مشابه تمایلی به استفاده از ابزار نظامی برای حل و فصل رقابت‌ها، تفاوت‏‌ها و یا حتی منازعاتشان ندارند.  
 
این امر موجب برآمدن تدریجی رویکردی تجدید نظرطلبانه به سیاست خارجی شده است. دولت – ملت‌ها بدون توجه به موقعیت و یا قدرت کنونی ‏شان، اکنون می‌‏کوشند تا جایگاه خود را تقویت کرده و اهدافشان را از طریق ترکیبی به دقت متوازن از همکاری و رقابت برآورند. رقابت‌های مرگبار گذشته که تابعی از زور سخت و قدرت سخت بود، جای خود را به تدریج به اشکال فرهنگی، هنجاری و معنایی داده‏اند. بی‏اطمینانی ناشی از دوره کنونی انتقالی در هنجار‌ها و رفتار جهانی تبعات منفی نیز به همراه دارد. اگر دولت‌ها در محاسبه قدرت خود و یا در درک توانائی‌ها و نیات دیگران دچار اشتباه شوند، این می‌تواند برای تمامی اطراف ذیمدخل بسیار گران تمام شود. مخاطره آمیز بودن ذاتی وضعیت امور در شرایط کنونی اقتضا می‌کند که حکومت‌ها بر تحلیل عینی‏‌تر اتکاء کنند و ارزیابی‌های دقیقی از موقعیت و توانایی‏های خود و نیز از نیات و رفتار محتمل دیگران به عمل آورند.  
تمام دولت‌ها می‌‏توانند از این مرحله انتقالی برای پیشبرد مواضع خود بهره‏برداری کنند و منافع خود را بیشتر کنند. حکومت‌ها می‌‏باید محاسبات واقع بینانه‏ای در مورد مزایای نسبی و ضربه‏پذیری‌های خود به عمل آورند، و مهم‏‌تر از آن، مجموعه‌ای روشن از اهداف و برنامه‌های خود تدوین کنند. در خلال چند دهه گذشته، به ویژه از زمان پایان جنگ سرد، دولتهایی که سیاست خارجی حساب شده و دقیقی را دنبال کرده‏اند، از بیشترین توفیق در ارتقای موقعیت منطقه‏ای و جهانی خود بهره برده‌اند؛ آنهایی که فاقد درک از فضای جهانی بوده و سیاستهای مبتنی بر محاسبات و قضاوتهای نادرست را تعقیب کرده‏اند، یا موقعیت پیشین خود را از دست داده‏اند و یا به حاشیه رانده شده ‏اند.  
 
تحقق ظرفیت بالقوه ایران
 
ایران، به مثابه یک قدرت استوار منطقه‌ای در این دوره از انتقال پرتنش در سیاست جهانی، از موقعیتی ویژه برخوردار است. با داشتن وسعت خاک و موقعیت منحصر به فرد جغرافیایی در مسیر خط ترانزیت شرق - غرب، ایران از عهد قدیم تاکنون همواره از موضعی مسلط در منطقه خود و ماوراء آن برخوردار بوده است. اگر چه تمدن و میراث فرهنگی ایران برجا مانده‏اند، اما بخت سیاسی و اقتصادی آن از دوره‌ای به دوره دیگر در نوسان بوده است، که منجمله ناشی از وضعیت زمامداری در داخل و روابطش با دنیای خارج بوده است. پیروزی انقلاب مردمی، فراگیر و ضد سلطنتی ۱۹۷۹ با ترکیبی از ویژگیهای جمهوریخواهانه و اسلامی به ایجاد یک نظم انقلابی جدید در کشور انجامید. آثار و نتایج آن بسیار شدید و عمیق بود؛ انقلاب نه تنها در همسایگی بلافصل کشور، بلکه در سرتاسر خاورمیانه بزرگ و در بقیه جهان، روابط خارجی کشور را عمیقاً تحت تأثیر قرار داد.  
 
هرگونه تحلیل عینی از ویژگیهای ممتاز ایران بر زمینه منطقه متلاطم اطراف آن، ظرفیت بالای کشور برای ایفای یک نقش برجسته منطقه‏ای و جهانی را می‌نمایاند. جمهوری اسلامی می‌تواند فعالانه به ایجاد صلح، امنیت و ثبات منطقه ‏ای کمک کند و نقش برجسته‌ای در مرحله انتقالی جاری در روابط بین ‏المللی ایفا کند. در پرتو اهمیت فزاینده عوامل هنجاری و معنایی در سیاست جهانی، میراث چند هزار ساله جامعه و فرهنگ ایرانی و میراث قابل توجه انقلاب اسلامی، به ویژه الگوی زمامداری بومی و مشارکتی آن، جمهوری اسلامی را در موقعیت ممتازی قرار داده است. ایران می‌‏تواند از چنین نقاط قوتی برای کمک به تحقق آرزوهای عمیق ملی مردم ایران، منجمله دستیابی به پیشرفت بلند مدّت و اقتدارمنطقه‏ای متناسب با ظرفیت‏‌ها و جایگاه ذاتی کشور بهره‏برداری کند.  
 
ایران همچنین از شماری از خصوصیات تاریخی بهره‏مند است که می‌‏تواند منابعی منحصر به فرد از فرصت قلمداد گردد، که بسیاری از آن‌ها به طور مناسب یا کامل در گذشته مورد بهره ‏برداری قرار نگرفته ‏اند. به عنوان مثال، ایران مستقل از قدرتهای خارجی باقی مانده و عدم تعهد واقعی را در عمل رعایت کرده است، که آزادی عمل ویژه‏ای در چارچوب نظم سیال جهانی موجود به کشور داده است. ایران همچنین می‌‏تواند از سنت‏های سیاسی خود بهره بجوید. ایران یک الگوی زمامداری بومی دموکراتیک مبتنی بر پیشرفت و استقرار یک دموکراسی دینی نادر در دنیای مدرن را با موفقیّت تجربه کرده است. ایران واجد یک هویت فرهنگی بی‌‏نظیر است که برآمده از ترکیب پویای فرهنگ ایرانی و اسلامی آن است و می‌‏ تواند از آن برای پیشبرد رسالت و پیام خود در سرتاسر دنیای اسلامی بهره ‏برداری کند. ایران به مثابه جامعه‏‌ای دیرین با تنوعی از اقلیت‏های قومی، مذهبی و زبانی، الگوئی از شمول و فراگیری سیاسی ارائه می‌‏کند. کشور ایران توانسته است در قلب یک منطقه حیاتی و ژئواستراتژیک که شاهد تاریخ طولانی رقابت‌های عمده، انواع و اقسام دخالت‌ها و درگیری‏های نظامی طولانی بوده است، به این توفیقات دست یابد. نهایتاً، ایران همچنین توانایی‏های نیرومند معنایی و رساندن صدای خود به جهان را از طریق ابتکارهایی همچون «گفتگوی بین تمدن‌ها» ی رئیس جمهور محمد خاتمی و پیشنهاد اخیر رئیس جمهور حسن روحانی ناظر به «جهان علیه خشونت و افراط‏گرایی» که در ماه دسامبر سال گذشته به صورت قطعنامه ‏ای توسط مجمع عمومی ملل متحد به تصویب رسید، را نشان داده است.  
 
زمامداری در دنیای جدید برای همه دولت‌ها، فارغ از وسعت خاک، جمعیت، شکل حکومت، موقعیّت جغرافیائی، سطح توسعه و یا روابط با دنیا، چالش آمیز است. ایران از عهد قدیم تاکنون و برغم برخی دوره‌های گسست دولتی سامان یافته بوده است. روابط گسترده‏ای در طول تاریخ، در جنگ و در صلح، با همسایگان پرشمارش و دیگر قدرتهای منازع داشته است، و حافظهٔ جمعی چند لایه و غنی و گنجینه‏ای عمیق از تجربیات اندوخته است، ایران با هفت کشور مرز زمینی دارد و از طریق دریای خزر و خلیج فارس - که این دو پهنه آبی مورد توجه کشورهای ساحلی و گستره‏ای از قدرتهای خارجی هستند - به یازده کشور دسترسی دارد. بنابر این، از منظر امنیّت ملی و روابط خارجی، ایران بنا گزیر مسائل و موضوعات فراوانی پیش رو دارد. ایران در منطقه‎ای که بطور بنیادی بحران خیز است قرار دارد. وضعیت اشغال فلسطین از چند دهه پیش تاکنون و درگیری جاری در آن آثار مخربی برای رفاه و توسعه کل خاورمیانه به همراه داشته است. آشوب مزمن، بی‌‏ثباتی و خشونت در این منطقه در سال‏های اخیر به واسطة رشته‏ای از دخالت‌های نظامی طولانی خارجی، به طور مشخص در افغانستان و عراق، بد‌تر شده است. خیزش‏های سیاسی در دنیای عرب از اوائل سال ۲۰۱۱ و وضعیت‏های عموماً خونبار بعد از آن -- که در مراحل ابتدائی توسط برخی «بهار عربی» خوانده شد و دیگران آنرا «بیداری اسلامی» خوانده‏اند -- عنصر بی‏ ثبات کننده دیگری را به منطقه افزوده است. چنین بنظر می‌‏رسد که این روند برای مدتی به طول خواهد انجامید، اگر چه مسیر فرآیند بغایت نامطمئن می‌‏نماید.  
 
با عنایت به این تصویر کلی از منطقه و پویائی کنش و واکنش جاری بین بازیگران محلی و بیرونی – و به طور مشخص ایالات متحده – ایران اکنون می‌‏باید با شماری از چالش‌های عمده در روابط خارجی خود دست و پنجه نرم کند. بی‏نیاز از توضیح است که سایة بلند تنش چند دهه‏ای و در حال استمرار بین ایران و ایالات متحده، که در نتیجه موضوع دشوار هسته‌ای وخیم‏‌تر شده است، وضعیت روابط بین ایران و شماری از همسایگانش را پیچیده‏‌تر کرده است. به طور همزمان، فعالیت‏های بازیگران غیرحکومتی افراطی و خشن در کشورهایی چون افغانستان، عراق، لبنان و سوریه، با وجهة مشخص آشکار و بارز ضد ایرانی و ضد شیعی، اخیراً شدیداً افزایش یافته است. یک جریان هماهنگ شده، اسلام هراسی، ایران هراسی و شیعه هراسی را براه انداخته و ایران را به مثابه تهدیدی علیه صلح و امنیّت منطقه‏ای معرفی کرده، از ادعاهای ضد ایرانی در منطقه حمایت کرده، وجهه جهانی ایران را مخدوش و جایگاه منطقه‏ای‌اش را تضعیت کرده، رقبای منطقه‏ای ایران را تسلیح کرده، به طور فعاّل از نیروهای ضد ایرانی – شامل طالبان و دیگر گروههای افراطی – حمایت کرده، و به اختلاف نظر بین ایران و همسایگانش دامن زده است.  
 
اعتدال و امید
 
بر زمینه چنین فضای بین ‏المللی بود که روحانی در انتخابات شدیداً رقابتی ریاست جمهوری در ایران در خرداد ۹۲ به پیروزی قاطعی دست یافت. او در دور اوّل ۵۱ درصد کل آراء ریخته شده به صندوق را در مقابل پنج رقیب محافظه کار بدست آورد. پلاتفرم سیاسی او مبتنی بر اعتدال و امید نقطه عطف مهمی در سیاست در ایران به شمار می‌آمد. این واقعیت که ۷۳ درصد از واجدین رأی در انتخابات شرکت کردند، بیانگر این است که مردم و جامعه سیاسی ایران، از اختلافات بازمانده از انتخابات ۸۸ عبور کرده است.  
 
مواضع عملگرایانه روحانی در مورد موضوعات خارجی و داخلی برای رأی دهندگان ایرانی اطمینان بخش بود. مبارزه انتخاباتی روحانی در چند زمینه کلیدی از پلاتفرم رقبایش متمایز بود: تحلیل روشن او از وضعیت جاری در ایران؛ تبیین روشن و بی‌ابهام او از چالش‌های عمده فراروی جامعه و حکومت؛ و رویکرد صادقانه و صریح او در قبال مشکلات و راه حل‏های ممکن. بدین ترتیب روحانی توانست بخش‏های سرخورده جمعیت کشور را در خلال روزهای پایانی مبارزات انتخاباتی در راستای علاقه جدّی به انتخابات و نهایتاً مشارکت در یک رأی گیری ملّی بسیج نماید.  
 
پلاتفرم سیاست خارجی روحانی مبتنی بر نقدی اصولی، متین و خردمندانه از هدایت روابط خارجی در هشت سال پیش در دورة دولت قبلی بود. روحانی قول داد تا وضعیت غیرقابل قبول امور را از طریق اصلاح اساسی سیاست خارجی کشور درمان کند. تغییراتی که او مطرح کرد نمایانگر درک واقع بینانه از نظم بین‏المللی معاصر و چالش‏های بیرونی جاری در برابر جمهوری اسلامی بود، و نیز آنچه که لازم است تا روابط ایران با دنیای خارج را به وضعیت به هنجار برگرداند. روحانی همچنین خواستار گفتمان اعتدال شد. این رویکرد می‌‏خواهد تا ضمن عنایت به حفظ امنیّت ملّی، ارتقای جایگاه کشور و نیل به پیشرفت فراگیر بلندمدّت، ایران را از رویاروئی به سوی گفتگو، تعامل سازنده و تفاهم هدایت کند. اعتدال رویکردی مبتنی بر واقع گرایی، اعتماد به نفس، آرمانگرایی واقع‏بینانه و تعامل سازنده است. اقتضای واقع‏گرایی درک ماهیّت، ساختار، سازوکار‌ها و پویایی قدرت در نظام بین‏المللی و نیز ظرفیت بالقوه و محدودیت‏های نهادهای آن است. اعتدال در نگاه روحانی ترکیب باور عمیق به آرمانهای محبوب انقلاب اسلامی با ارزیابی عینی از ظرفیت‏های واقعی، توانایی‏‌ها و نیز محدودیت‏های ایران است. چنین نگاهی خواستار دوری عامدانه از اقدامات توهین آمیز، تحقیرکننده و یا خود بزرگ‏ انگارانه است. این نگاه همچنین مشوّق اعتماد به نفس مبتنی بر درک منابع مادی و معنوی ایران منجمله خرد جمعی شهروندان آن است. این نگاه به پاسخگویی، شفافیت و صداقت در برخورد با مردم ارزش می‌‏نهد و متضمن آمادگی برای اصلاح و بهبود سیاست‏های موجود است. رویکرد روحانی مستلزم تلاشی ظریف برای نیل به توازن است: بین نیازهای ملی، منطقه‏ای و جهانی از یکسو و امکانات، ابزار و سیاست‏های موجود از سوی دیگر؛ بین تداوم و انعطاف در سیاست خارجی؛ بین اهداف و امکانات؛ و بین اسباب و ابزار مختلف قدرت در جهانی دائماً در حال تغییر. نهایتاً، تعهد روحانی به تعامل سازنده مستلزم گفتگو و کنش و واکنش با دیگر کشور‌ها براساس جایگاه برابر، احترام متقابل و در خدمت منافع مشترک است. این رویکرد مستلزم آن است که سایر کنشگران نیز تلاشهای جدّی به منظور کاهش تنش، ایجاد اعتماد و دستیابی به تنش زدایی به عمل آورند.  
 
مسیر پیش رو
 
براساس چارچوب مفهومی فوق، سیاست خارجی جمهوری اسلامی در دولت کنونی معطوف نیل به تفاهم و اجماع در سطح ملی و تعامل سازنده و همکاری مؤثر با دنیای خارج خواهد بود. اصول عزّت، حکمت و مصلحت سیاست ایران را هدایت خواهند کرد. هدف این راهبرد کلی حفظ و تقویت امنیّت ملّی ایران، خنثی سازی یا حذف تهدیدات بیرونی، مبارزه با اسلام هراسی و ایران هراسی، ارتقای جایگاه کشور، و نیل به پیشرفت فراگیر خواهد بود.  
 
بر زمینه این واقعیت که وزارت امور خارجه، از طریق همکاری نزدیک با دیگر نهادهای حکومتی، به عنوان نهاد مرکزی برنامه ‏ریزی و اجرای سیاست خارجی عمل می‌‏کند، جمهوری اسلامی در حرکت رو به جلوی خود چند هدف کلیدی را تعقیب خواهد کرد. نخست، ایران روابط دوجانبه و چندجانبه خود را از طریق تعامل معنادار با گستره وسیعی از دولت‌ها و سازمان‌ها، منجمله نهادهای اقتصادی بین ‏المللی، بسط داده و تعمیق خواهد کرد. چندجانبه ‏گرایی نقشی محوری در روابط خارجی ایران ایفاء خواهد کرد، که این مستلزم کمک فعال به هنجارسازی جهانی و مشارکت اثباتی در ائتلاف دولتهای هم سو در جهت پیشبرد صلح و ثبات است. اولویت دوم دفاع از حقوق فردی و جمعی اتباع ایرانی -- در هر کجا که هستند -- و پیشبرد و تقویت فرهنگ ایرانی - اسلامی، زبان فارسی، ارزش‌های اسلامی و دموکراسی اسلامی به مثابه یک شیوه زمامداری خواهد بود. سوم، ایران به حمایت از مردم تحت ستم در سراسر جهان، به ویژه در فلسطین، و نیز به مخالفت اصولی خود با دست اندازی‌های صهیونیست‏‌ها در دنیای اسلام ادامه خواهد داد.  
 
در پرتو چالش‏های فوری کنونی، ایران همچنین توجه خود را معطوف شماری از اهداف عاجل خود خواهد کرد. اولویت اوّل خنثی کردن و در ‌‌نهایت شکست دادن جریان ضد ایرانی بین ‏المللی است، که توسط اسرائیل و حامیان آمریکایی ‏اش براه افتاده است؛ که هدف آن‌ها «امنیتی کردن» ایران است، یعنی مشروعیت زدائی جمهوری اسلامی از طریق ترسیم وجهة ایران به مثابه تهدیدی علیه نظم جهانی. ابزار و وسیله اصلی برای این جریان، بحران بر سر برنامه هسته ‏ای صلح آمیز ایران است؛ بحرانی که از نگاه ایران یکسره ساختگی و در نتیجه قابل برگشت است. درست به این دلیل است که روحانی برای شکستن بن ‏بست و ورود در مذاکره با گروه ۱+۵ (چین، فرانسه، روسیه، بریتانیا، ایالات متحده و آلمان) برای یافتن زمینه مشترک و رسیدن به توافقی که عدم اشاعه را تضمین کند، دستآوردهای علمی ایران را حفظ کند، حقوق غیرقابل انفکاک ایران براساس معاهده عدم اشاعه هسته ‏ای را محترم بشمارد و تحریم‏‌های ناعادلانه را که توسط قدرتهای خارجی تحمیل شده‏‌اند پایان دهد، بدون فوت وقت اقدام کرد.  
 
ایران علاقه ‏ای به سلاح‌های هسته ‏ای ندارد و متقاعد است که چنین سلاح هائی موجب تقویت امنیّت ‏اش نخواهد شد. ایران امکانات لازم فرضی برای ورود به بازدارندگی هسته‏‌ای علیه دشمنانش، چه مستقیم و چه بطور نیابتی، را در اختیار ندارد. به علاوه، حکومت ایران معتقد است که حتی این برداشت که ایران به دنبال سلاح‌های هسته ‏ای است برای امنیّت کشور و نقش منطقه ‏ائی ‏اش مضر است، چرا که تلاش ایران برای دستیابی به برتری راهبردی در خلیج فارس بطور اجتناب‏ ناپذیر موجب تحریک واکنش‏هایی خواهد شد که برتری نظامی متعارف ایران در این منطقه را کاهش خواهد داد.  
 
بنابر این، مذاکرات جاری بر سر موضوع هسته ‏ای با موانع غلبه ناپذیر روبرو نیست. الزامات لازم برای توفیق صرفاً منوط به اراده سیاسی و حسن نیت مذاکره ‏کنندگان برای رسیدن به توافق و نیل به هدف تعیین شده در «طرح عمل مشترک» مصوب در ژنو در نوامبر سال گذشته است – که در آن آمده است: «هدف این مذاکرات رسیدن به یک راه حل جامع مورد توافق و بلند مدت است به نحوی که تضمین کند برنامه هسته‌ای ایران کاملاً صلح آمیز باقی خواهد ماند.» سرعت غیرمنتظره پیشرفت در روند مذاکرات مرحله اول، نشانه مثبتی برای حل و فصل سریع این بحران غیرضروری و گشودن افق‏های دیپلماتیک جدید است.  
 
ایران همچنین تلاش خواهد کرد تا تهدیدات خارجی را از طریق حل و فصل موضوعات معوقه با بقیه دنیا، به ویژه با همسایگان بلافصل‌اش، مرتفع سازد. اعتمادسازی و همکاری مبنای اصلی سیاست منطقه‌ای ایران را تشکیل خواهد داد. به همین دلیل، سال گذشته ایران ایجاد ترتیبات امنیت و همکاری در منطقه خلیج فارس را پیشنهاد کرد. ایران، به مثابه یک بازیگر منطقه ‏ای مسئول، از طریق همکاری دو جانبه، منطقه‏ای و چندجانبه باکشورهای منطقه و فرا‌تر از آن در مبارزه علیه افراطی‏گری و خشونت و تحدید آن فعالانه مشارکت خواهد کرد.  
 
مضافاً، ایران روابط خود با ایالات متحده را از طریق تحدید اختلاف نظرهای موجود و جلوگیری از بروز تنش بیشتر غیر ضروری را حکیمانه مدیریت خواهد کرد، و بدین ترتیب به تدریج از تنش‏‌ها خواهد کاست. ایران همچنین با کشورهای اروپائی و دیگر کشورهای غربی با هدف احیای روابط پیشین و گسترش بیشتر روابط وارد تعامل خواهد شد. این فرآیند عادی سازی می‌‏باید براصول احترام و منافع متقابل مبتنی باشد و می‌‏باید به موضوعات واجد علاقه مشروع طرفین بپردازد. ایران همچنین مناسبات دوستانه خود با دیگر قدرتهای عمده همچون چین، هند و روسیه را تحکیم بخشیده و گسترش خواهد داد. ایران که تا سال ۲۰۱۵ ریاست جنبش‏ عدم تعهد را برعهده دارد دست خود را به سوی قدرتهای نوظهور در دنیای در حال توسعه دراز کرده و تلاش خواهد کرد تا به گونه‏ای مسئولانه ظرفیت‌های بالقوهی عظیم آن‌ها برای کمک به صلح و رفاه جهانی را بسیج کند.  
 
مردم ایران از طریق حضور عظیم خود در انتخابات ریاست جمهوری سال گذشته و رأی قاطع به تعامل سازنده، فرصتی استثنایی برای دولت جدید در ایران و برای دنیا فراهم کرده‏اند، تا مسیری متفاوت و بسیار امیدوارکننده‏‌تر در روابط دوجانبه و چندجانبه ما ترسیم کنند. جمهوری اسلامی ایران مصمم است تا با جدیّت به گزینه شهروندان خود احترام گذارد، که بی‌شک تأثیری بزرگ بر امور جهان خواهد داشت.  
 
برای اینکه این تلاش ایران قرین موفقیّت شود، لازم است تا دیگر دولت‌ها واقعیت نقش برجسته ایران در خاورمیانه و فرا‌تر از آن را بپذیرند و حقوق ملّی، منافع و علایق امنیّتی مشروع ایران را به رسمیت شناخته و محترم شمارند. همچنین بسیار مهم است که دیگر دولت‌ها حساسیت‏های ملت ایران، به ویژه در ارتباط با عزّت ملی، استقلال و دستآورد‌هایش را با دقت و جدیت رعایت کنند. غربی‌ها، بویژه آمریکائیان، نیاز دارند تا فهم خود از ایران و خاورمیانه را اصلاح کنند و به درک بهتری از واقعیات منطقه دست یابند تا از اشتباهات تحلیلی و عملی گذشته اجتناب شود. ضروری است با مدیریت شجاعانه از این فرصت تاریخی – که ممکن است دوباره فراهم نشود –بهره برداری شود. این فرصت نباید از دست برود.

انتهای پیام/
برچسب ها: مقاله ، ظریف ، نشریه ، روابط ، خارجی
اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.
نظرات کاربران
انتشار یافته: ۱
در انتظار بررسی: ۰
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۲۲:۰۲ ۳۰ مرداد ۱۳۹۷
باید پیش از هر کاری به مشکلات مردم رسیدگی شود
آخرین اخبار