اگر شما از آن دسته افراد هستید که فکر میکنید باید در هر زمینه بخصوص اموال، با اطرافیان و همسایهتان رقابت کنید، پس این مشکلات را هم بعد از گذشت مدتی پذیرا باشید:
نداشتن رضایت و گرفتاردر دام افسردگی
شکی نیست یک کالای جدید، خانه و وسیله نقلیه شخصی تاحدی موجب رضایت صاحب آن میشود، اما وقتی هیجان داشتن آن از بین برود، آن وسیله فقط یک وسیله خواهد بود نه چیزی بیش از آن. اگر اجازه دهید وسایل زندگی، مقدار شادیتان را تامین کنند، مطمئن باشید هرگز شاد نخواهید بود. گاهی اوقات هم که فرد نمیتواند مانند دیگری خرید کند، دچار افسردگی عمیق شد و زندگی برایش بیمعنا میشود.
نداشتن آرامش
چشم و همچشمی موجب سلب آرامش است. تصور کنید شما پیوسته چشم به دیگران و نحوه زندگی آنها دارید. هرکاری که انجام دادند، شما هم بخواهید انجام دهید. با این کار پس از مدتی انرژی و منابع مالیتان را از دست میدهید و چیزی جز غذاب و خستگی برایتان باقی نمیماند و به طور کل روی آرامش را نخواهید دید. احساس و تفکرتان همیشه برمبنای «فلان چیز را میخواهم» و «فلان کار را باید انجام دهم» خواهد بود و پایانی بر این تفکر و خواستههایتان نمیبینید.
بدهکاری و نرسیدن به اهداف
نتیجه مسلم زندگی برای داشتن کالاهای مختلف و چشم و همچشمی چیزی جز به خاک سیاه نشستن و بدهکاری نیست. تا آنجا که برخی افراد به سبب بدهی به زندان نیز میافتند. فرد با چشم و همچشمی اهداف اصلی خود را فراموش کرده و گرفتار مشکلاتی میشود که بیدلیل برای خود تراشیده است.
از بین بردن روابط خوب
مسلما برای اینکه فرد بتواند از پس عواقب چشم و همچشمی برآید، باید بسیار کارکند و از آنجا که بیشتر وقتش را برای کار و کسب درآمد میگذراند، ارتباط خوب با خانواده یا دوستانش را ازدست میدهد، به مرور تنها شده و سرگرم وسایلی میشود که به خاطر رقابت با همسایه یا اقوام مجبور به خریدشان شده است. همچنین ریشه برخی از اختلافات میان زن و شوهرها نیز در چشم و همچشمی نهفته است.
گمکردن وجود خود
وقتی پیوسته بخواهید کسی یا چیزی باشید که نیستید و مدام به دنبال مواردی که دیگران میخواهند باشید، نمیتوانید پی به ارزش و استعدادهای خود برده و آنها را شکوفا کنید و تصمیمگیریهایتان در زندگی برمبنای عملکرد دیگران خواهد بود و سرانجام روزی میرسد که میبینید که هرگز لحظهای برای خود و خواستههای واقعی خود زندگی نکردهاید و تقریبا زندگی باارزشتان را از دست دادهاید.
رهایی
اگر به این نتیجه رسیدید که چشم و همچشمی برایتان مشکل ساز شده و میخواهید از شر این رفتار خلاص شوید پس چند روش را امتحان کنید:
1 ـ بررسی کنید چه عواملی باعث میشود به عملکرد دیگران واکنش نشان دهید.
فکر کنید چه چیزی شما را به رقابت با فرد یا افرادی ترغیب میکند. چند مورد بین بیشتر افراد رایج است:
نارضایتی شغلی: گاهی ممکن است احساس کنید درست مانند همستر روی چرخی در حال حرکت هستید و هرچه بیشتر میدوید کمتر به نتیجه میرسید. دراینگونه مواقع داراییهای دیگران برایتان عذابآور خواهد بود و تصور خواهید کرد آنها راحتتر از شما به هر چه میخواهند میرسند.
خود کمبینی: خود را آنقدر توانا نمیبینید که بتوانید با وجود خالی بودن کیف پولتان دوستهای خوب پیدا کنید و تصور میکنید با خرید بیشتر کالاهای مختلف میتوانید برای خود دوست نیز بخرید. تفکرتان نسبت به ارزش خود را تغییر دهید تا از وسوسه چشم و همچشمی نجات پیدا کنید.
مشکلات زندگی شخصی: گاهی مشکلات زندگی آنقدر زیاد است که به دنبال روشهایی هستید که خیلی سریع و آسان به شما احساس خوب و برتری نسبت به دیگران بدهد و معمولا این کار را با خرید بیشتر انجام میدهید.
کودکی سخت: افرادی که در کودکی فقر را تجربه کردهاند ممکن است در بزرگسالی بشدت به دنبال خرید خانه بزرگ و وسیله نقلیه شخصی باشند تا کمبودهای دوران کودکیشان را جبران کنند.
موارد ذکر شده معمولا با کمک مشاورهای زبده قابل حل هستند بنابراین با کمک به آنها خود را از عوارض چشم و همچشمی برهانید.
2 ـ بررسی کنید کدام جنبه از زندگی دیگران مورد توجهتان قرار گرفته است.
اگرچه بیشتر مواقع پول است، اما گاهی اوقات جنبههای دیگری نیز به میان میآید که میتواند برخی از افراد را حساس کند. مواردی چون ازدواج خوب، کودکان فوقالعاده و شغل تاثیرگذار. گاهی، دیدن مواردی که فرد مایل به داشتن آنهاست چنان روی او اثر میگذارد که سعی میکند زندگی اش را بر مبنای استاندارد فردی که آن موارد را دارد، قرار دهد و به طور کلی بخواهد به جای او باشد. برای اینکه خود را از این احساس رها کنید این جنبهها را به بخشهای کوچکتر واقعی تبدیل کرده و بررسی کنید. مثلا اگر فکر میکنید آن فرد خاص ازدواج بسیار موفقی دارد با خود بیندیشید که ممکن است آنها زندگی عالی وخوبی داشته باشند، اما آنچه جلوی دید شماست چیزی نیست که همیشگی باشد.
حتی خوشبختترین زن و شوهرها لحظات سخت و ناراحتکننده نیز در زندگی دارند و این بخش از دید شما پنهان میماند. یا اگر شغل تاثیرگذاری دارد مثلا مدیرعامل شرکتی بزرگ است به جای رقابت با او سعی کنید راز موفقیت او را یاد بگیرید و از موفقیت او به عنوان انگیزهای برای موفقیت در حرفه خود استفاده کنید.
3 ـ میزان چشم و همچشمیتان را بسنجید.
اندکی حسادت نسبت به دیگران میتواند انگیزه خوبی برای فرد باشد به طوری که همچون آتشی مسیر راهش را روشن میکند. مسیری که ممکن است حرفهای راکد یا ارتباطی کسل کننده در زندگی فرد را به سوی رشد تغییر دهد، اما اگر مدام در فکر این باشید که دیگری چه کرده و چه میخواهد انجام دهد تا شما نیز به دنبال آن کار بروید، دچار وسواس فکری مخربی شدهاید که باید به آن پایان دهید.
4 ـ روی اهداف و موفقیتهای شخصی خودتان متمرکز شوید.
به اهداف، امیدها و رویاهایتان بیندیشید. فرصتهایی که اصلا نمیتوانید با چشم و همچشمی به دست آورید.
5 ـ به بهترین حالت فکر کنید.
با خود بیندیشید اگر مثلا هرچیزی را که دیگری دارد شما هم داشتید چه میشد؟ مثلا اگر مرسدس بنز یا یک خانه بزرگ داشتید چه اتفاقی میافتاد؟ یا اگر مدیرعامل شرکتی بزرگ با مسئولیتهای سنگین بودید زندگیتان چگونه میشد؟ با طرح این سوالها میتوانید به پاسخهای مناسب و احساس بهتر نسبت به زندگی خود دست یابید.
6 ـ کارهایی انجام دهید که توجه بسیار زیاد شما را میطلبد.
این کارها میتواند کمکهای داوطلبانه در اجتماع یا فقط نوشتن خاطرات، وقت گذراندن با کودکتان و... باشد. این روش میتواند خلاقیتتان را بالا برده و کاری کند که لذت واقعی در زندگی را درک کنید.