از هنگام روی کار آمدن تلویزیون بسیاری از رسانه‌ها تاثیر خود را از دست داده‌اند. نه تنها سینما، بلکه نشریات ملی نیز از این رسانه جدید لطمه دیده‌اند. اگر اجازه دهید تلویزیون به خانه شما وارد شود، زندگی دیگر هیچ‌گاه شبیه آنچه بود نخواهد شد.

به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران،سال‌های زیادی است که تلویزیون سرگرمی غالب خانواده‌ها است. امروزه تلویزیون به رغم پیشرفت فناوری‌ها و ظهور کامپیوتر و اینترنت، نه تنها جایگاه خود را از دست نداده، بلکه هم‌چنان نقش پررنگی در زندگی افراد ایفا می‌کند.

 

در تاریخ رسانه و فناوری‌های ارتباطی، امروز را به نام « جان لوگی برد»، دانشمند انگلیسی و مخترع تلویزیون نام‌گذاری کرده اند. گرچه دانشمندان و مخترعان بسیار دیگری مانند پائول نیپکو، بوریس روزینگ، ولادیمیر زورکین و فیلو فارنزورث از اواخر سده ۱۹ میلادی تاکنون در توسعه و تکمیل فناوری تلویزیون نقش موثر داشته‌اند، اما جدای از این مباحث، «پدیده تلویزیون» مجال بزرگی برای بحث‌های مهمتری دارد. این فناوری مدرن، تاکنون کانون تحلیل‌های فلسفی و جامعه شناختی مختلفی قرار گرفته و با تاثیری که بر مردم دنیا در بیش از یک سده حضور خود در خانه های مردم گذاشته، منشا تحولات بزرگی بوده است.

 

* رشد و ترقی یک فناوری
1928: با اینکه تحولات تاریخی تلویزیون، مقاطعی پیش از این تاریخ را نشان می‌دهد، اما سال 1928 به نام «جان لوگی برد»، و به نام سالروز اختراع تلویزیون تعیین شده است. او در این سال تلویزیون رنگی مکانیکی خود را عرضه کرد. البته برد، در مقاطع مختلف، دستگاه‌های مختلفی را اختراع کرده است.

 

1933: نخستین برنامه تلویزیونی در شبکه بی بی سی پخش شد.

1935: در آوریل 1935م با قرار دادن «آنتن- فرستنده» بر بالای برج ایفل، پخش منظم برنامه‌‎های تلویزیونی آغاز شد. از زمان آغاز جنگ جهانی دوم زمان پخش برنامه های تلویزیونی در فرانسه تا پانزده ساعت در هفته افزایش یافت. نخستین دوره توسعه تلویزیونی در جهان سرمایه‌داری، که از واسط دهه 30م آغاز شده بود، با آغاز جنگ جهانی دوم متوقف شد. در وافع جنگ، پیشرفت تلویزیون را تقریبا به مدت ده سال به تاخیر انداخت.

 

1937: در سال 1937م نیز نخستین برنامه تلویزیونی خارج از استودیو -مراسم تاج‌گذاری جرج سوم- پخش شد، اما با آغاز جنگ دوم جهانی، تلویزیون بریتانیا پخش برنامه‌هایش را تا سال 1946م متوقف کرد.

 

1946: پس از پایان یافتن جنگ جهانی دوم، تلویزیون حرکت خود را عملا از صفر آغاز کرد و رشد و پیشرفت آن که فقط به جوامع صنعتی محدود می‌شد در هر کشوری تفاوت می‌کرد. پس از جنگ در اروپای غربی، فرانسه نخستین کشوری بود که پخش برنامه های تلویزیونی را از سر گرفت. تا اوایل سال 46م شش ایستگاه تلویزیونی در ایالات متحده دایر شد. در ژوئن 1946م بی بی سی نیز پخش برنامه‌هایش را بار دیگر آغاز کرد.

 

1948: تا پیش از سال 1948م فقط در کشورهای شوروی سابق، ایالات متحده آمریکا، انگلیس و فرانسه شبکه های تلویزیونی دایر و فعال بودند. در اوایل 1950م در ایالات متحده آمریکا و در اواسط همین دهه در بریتانیا، فرانسه، آلمان فدرال و ژاپن تلویزیون رنگی پا گرفت و توسعه یافت. در این سال، مجله بیزنس وسک، که در پی رونق دوران پس از جنگ منتشر می‌شد، تلویزیون را «آخرین و ارزشمندترین کالای تجملی انسان‌های تنگدست» نامید و آن سال را «سال تلویزیون» اعلام کرد.

 

1950: در «دوره رشد» (یعنی اواخر دهه 1940 و تمامی دهه 1950م) بود که تلویزیون، به مثابه سریع‌ترین و زنده‌ترین رسانه اطلاعاتی و موثرترین وسیله برای نفوذ ایدئولوژی، ویژگی‌های اساسی کنونی‌اش را به دست آورد. همچنین در دهه 1950 بود که انواع برنامه به طور زنده در خارج از استودیو و تفسیر اخبار ساخته و پخش شد.

 

1953: تاج‌گذاری ملکه الیزابت در 1953، تکان تازه‌ای به تمشای تلویزیون به معنای دقیق کلمه «از سوی مردم» داد. بنا به گفته‌ها حدود 20 میلیون نفر به تماشای این مراسم نشستند. گروه بزرگی از مخاطبان آمریکایی نیز فیلم این مراسم را که به وسیله هواپیما ارسال می‌شد تماشا کردند و این در حالی بود که تنها کمی بیش از دو میلیون مجوز استفاده از تلویزیون در بریتانیا صادر شده بود.

 

1960-1970: مردم در دهه 1960 و 1970م، پیشوایی تلویزیون را در میان دیگر رسانه‌ها شاهد بودند. این دوره به حق باید دوره طلایی تلویزیون نامیده شود. در این دوره، از سیستم تلویزیون رنگی در بیشتر کشورهای اروپایی و همچین در کشورهای در حال توسعه مانند لبنان، برزیل و فیلیپین بهره‌برداری شد. در دهه‌های 60 و 70، بین توسعه تلویزیون و اکتشاف فضا رابطه تنگاتنگی وجود داشت. مراسم استقبال شگفت‌انگیز از یوری گاگارین -نخستین مسافر فضا- نه تنها در شوروی از تلویزیون پخش شد، بلکه از طریق «اینترویژن سیستم» در تلویزیون کشورهای اروپای غربی و قاره‌های دیگر نیز به طور مستقیم به نمایش در آمد.

 

1980: در فاصله سال‌های 1946-1980م، تلویزیون در نتیجه پیشرفت و توسعه‌ای که نصیبش شد توانست نقاط دوردستی را پوشش دهد و همچنان با وجود رسانه‌های گوناگون و متنوعی مانند ابربزرگراه‌های اطلاعاتی و شبکه‌های چند منظوره ارتباطی و رایانه‌ای و به‌ویژه شبکه جهانی اینترنت، فاتح عرصه‌های رقابت رایانه‌ای جهانی است. افزایش تعداد شبکه‌های تلویزیون، بالارفتن سطح کیفی صدا و تصویر، سرعت در ارسال تصویر از طریق ماهواره پخش مستقیم، امکان پخش برنامه‌های متنوع متناسب با نیاز و سلیقه مخاطبان، چه در سطح ملی و چه در سطح جهانی و هزاران امکان دیگری که به کمک بهره‌مندی از فناوری‌های نوین ارتباطی و فنی فراهم شده است نشان می‌دهد که تلویزیون با برخورداری از ویژگی‌های خاص خود، هنوز هم در بین جهانیان از جایگاه بالا و ویژه‌ای برخوردار است.

 

1990: در یک جلسه در سال 1993 گروه تصویر متحرک (MPEG) تعریف ویدیو، صوت وسیستم-های MPEG-2 را کامل کردند. از تاریخ 1999 بیشتر رسانه‌های ارتباط به تکنولوژی دیجیتال تغییر پیدا کردند.

 

هزاره سوم: ژانویه 2013، ال‌جی الکترونیکس نخستین تلویزیون تجاری بر پایه دیود گسیل نور ارگانیک (OLED) را روانه بازار کرد. صفحه تلویزیونی این نسل از نمایش‌گرها به نسبت تلویزیون‌های ال‌سی‌دی متداول و نمایش‌گرهای پلاسما بسیار نازک تر، کارآمدتر، تواناتر و واضح‌تر هستند.

 

* تلویزیون؛ ابژه‌ای فلسفی یا رخدادی اجتماعی
تلویزیون بیش از هر رسانه دیگری در تاریخ، سبب طرح نظرها و در گرفتن بحث‌ها شده است. در این انبوه واکاوی‌ها و بررسی‌ها که طیف وسیعی از اندیشمندان را به خود سرگرم کرده، گاه تلویزیون «چشمی جهانی» است، اما گاهی دیگر آن را به مثابه یک «آدامس» چشم می‌دانند.  کسی دیگر آن را «زمینی وسیع، اما لم یزرع» می‌خواند و برای برخی هم تلویزیون حکم «چشم شور» را دارد که نه تنها برای کسانی که به آن خیره می‌شوند، که برای کل ساختار جامعه ویرانگر است.

 

 

تقریباً از زمان اختراع این وسیله ارتباط جمعی، چه بحث از ماهیت تلویزیون و چه بحث از کیفیت تاثیرگذاری انواع برنامه‌ها آن محل بحث و گفتگو بوده است. شهید سید مرتضی آوینی در توضیح اهمیت شناخت ماهیت تلویزیون نوشته است:

«سینما و تلویزیون پدیدارهایی تکنولوژیک هستند که پیش از آنکه اصلاً ما «آزادی در قبول یا عدم قبول آنها» پیدا کنیم خود را بر ما تحمیل کرده‌اند. دیگر سخن از قبول یا عدم قبول سینما و تلویزیون در میان آوردن همان همه مضحك‌ و شگفت‌آور است که اظهار تردید در لزوم یا عدم لزوم غذا برای زنده ماندن. بعضی‌ها حتی تحمل این پرسش را نیز ـ از ذات و ماهیت سینما و تلویزیون ـ ندارند و هر نوع عملی را اگر خلاف این پراگماتیسم حادی باشد که به تبع غرب‌زدگی اشاعه دارد، تعلل و فلسفه‌بافی می‌شمارند… اما در هنگام استفاده از این رسانه‌ها ـ و سایر ابزار تکنولوژیک باز هم خواه‌ناخواه با این حقیقت روبه‌رو می‌شویم که اگر یک معرفت عمیق حکیمانه نسبت به ماهیت این ابزار، چراغ راه کاربرد آنها نباشد، بلاتردید از عهده‌ی استخدام این وسایل برای صورت‌ها و معانی و پیام‌های منشأگرفته از تفکر مستقل خویش برنخواهیم آمد.»

 

مارشال مک‌لوهان واضع مفهوم «دهکده جهانی» هم به تلویزیون صفت «غول خجالتی»، و به رادیو صفت «طبل قبیله‌ای» را داد و آن را وسیله‌ای برای جهانی سازی و دهکده جهانی دانست. براساس نظریه امتداد مک‌لوهان رسانه های ارتباط جمعی در امتداد حواس به وجود آمده اند. چرخ در امتداد پا، لباس در امتداد پوست و لامسه، تلویزیون در امتداد حس بینایی و شنوایی. کتاب و خط در امتداد حس بینایی. مک لوهان در بخش دیگری از آراء خود رسانه ها را به دو گروه گرم و سرد تقسیم می کند. او رسانه های همه حسی را سرد و رسانه تک حسی را گرم می داند در نگاه او، تلویزیون رسانه سرد است چون همه چیز را به بیننده نشان می دهد و جای فعالیت چندانی برای وی نمی گذارد.

 

برنامه‌های تلویزیونی هم، گاه به خاطر ایفای نقش تاریخی خود و گاه به دلیل آنچه اثرات نامناسب، خطرناک و گمراه‌کننده بر مخاطبان دارد مورد بررسی قرار گرفته است. منتقدانی مانند جین کیلبورن ادعا کرده‌اند که تصاویر تلویزیون مانند وسایل ارتباط جمعی گسترده دیگر به دختران جوان صدمه و لطمه می‌زند. نکته پردازان دیگر مانند سات ژالی پرونده‌ای تهیه کرده‌اند دال بر اینکه آگهی‌های تلویزیونی در ایالات متحده آمریکا بر خوشحالی و شادی مردم تاثیر فزاینده‌ای دارد و آن‌ها را برای خرید کالاها و محصولات تشویق می‌کند. جرج گربنر نشان داده‌است که تصویرسازی از جنایات، به‌ویژه بزهکاری جوانان و افراد کم سن و سال، باعث ایجاد نوعی بیماری جهانی شده‌است. در بررسی در میان تماشاچیان تلویزیون، میزان این جنایات و خلاف‌ها خیلی بیشتر از دیگر افراد است.

 

* تلویزیون و مخاطب
روزی در نشریه‌ای انگلیسی نوشته شد که «اگر اجازه دهید تلویزیون به خانه شما وارد شود، زندگی دیگر هیچ‌گاه شبیه آنچه بود نخواهد شد.» این جمله با اینکه چیزی جز کشف بدیهیات نیست، اما شروع بحث از تاثیر جادویی و بی‌مانند تلویزیون بر مخاطبانش بود.

 

تحقیقی که در نشریه پژوهش‌های ازتباطات انسانی چاپ شده مدعی است، به محض دریافت اطلاعاتی چالش‌برانگیز از برنامه‌های تلویزیونی، نسبت به دنبال منبع چنین اظهارنظری می‌گردیم و لذا با نگاهی تردیدآمیز به خبر می‌نگریم. اما این شک‌گرایی بااهمیت، با گذشت زمان و با محو شدن آگاهی ما از منبع حقیقت یا اشتباه اطلاعاتی، به تدریج از بین می‌رود و یادمان می‌رود که آیا این خبر منبع موثقی دارد یا نه.

 

 

اگرچه تلویزیون جذابیت و تاثیرگذاری قاطع سینما را ندارد و بیننده می‌تواند هر وقت که خواست کاناپه روبروی تلویزیون را ترک کند، اما تلویزیون در قالب برنامه‌های گوناگونی که قاطبه آن‌ها هم از جنس سرگرمی و جاذبه‌های پرکشش غریزی است، ناخودآگاه مخاطبانش را به دست می‌گیرد و بر نگرش‌های او به شدت تاثیر می‌گذارد. بینندگانی که ساعات بیشتری را در روز به تماشای تلویزیون می نشینند در مقایسه با گروهی که ساعات کمتری را صرف تماشای تلویزیون می کنند بیشتر تحت تأثیر آن قرار داشته و لذا تلویزیون یکی از عوامل پرورش نگرش نو در مخاطبین است. زیرا با افزایش میزان تماشا، میزان نگرش نو افزایش می یابد.


 


فیلم سینمایی «مردن برای...» از فیلم‌هایی است که تاثیر پدیده
تلویزیون بر مخاطبان را از زاویه‌ای جدید نشان می‌دهد.

 

فیلم‌های سینمایی زیادی هم به مساله تلویزیون پرداختند. شبکه (1976)، پخش خبر(1987)، مردن برای ...(1995) از جمله مهمترین این فیلم‌ها به شمار می‌آیند. فیلم «مردن برای...»، ساخته گاس ون سانت، کارگردان صاحب سبک آمریکایی، به خوبی تاثیر آتشفشانی تلویزیون بر مخاطبان را نشان می‌دهد. تلویزیون نه تنها بر مخاطبان تاثیر بسیاری گذاشت تا پای آن بنشینند و در فضای جادویی آن مستغرق باشند، بسیاری را هم با هوس اشتهار به کارهای عجب و غریبی واداشت. نیکول کیدمن بازیگر اصلی «مردن برای...»، در نقش دختری ایفای نقش می‌کند که برای رسیدن به مجری‌گری تلویزیون از هیچ کاری دریغ نمی‌کند و همین امر مشکلات زیادی برای او و آسیب‌های جدی و جبران‌ناپذیری برای اطرافیان او به بار می‌آورد.


در جهان سوم تلویزیون ابتدا به شکل سیاه و سفید معرفی شد، اما هنوز دستگاه‌های فرستنده و گیرنده نصب و برقرار نشده، و هنوز ایستگاه‌های تلویزیونی برنامه‌های جاری خود را راه‌اندازی نکرده بودند. تا اواخر دهه 50 در سراسر جهان، تلویزیون تنها به پخش فیلم‌ها و برنامه‌های زنده استودیویی می‌پرداخت. فقط در اوایل دهه 60 بود که دستگاه ضبط نوار ویدیویی که در ابتدا به طور بی‌ضابطه‌ای گران بود در همه جا اشاعه یافت.

 

اما یکی از اصطلاحی که به شکل تفکیک‌ناپذیر با ورود و گسترش تلویزیون در جهان سوم ملازم شد، اصطلاح «امپریالیسم فرهنگی» بود. کاربرد این اصطلاح که در ضمن بحث و مناظره درباره نظم نوین اطلاع‌رسانی بین‌المللی در اوایل دهه 1960 در یونسکو آغاز شد، در اواسط دهه 70 به صورت بحث غالب جوامع جهان سوم درآمد و سپس با پایان جنگ سرد در دهه 80 عملا از دستور مناظرات در این باره محو شد. دانشمندان متعهد علوم ارتباطات، امپریالیسم فرهنگی از طریق ارتباطات را جلودار امپریالیسم آمریکا می دانستند. تلویزیون موظف بود که حفظ و ابقای سلطه اقتصادی و برتری طلبی سیاسی را تضمین کند. عناوینی از قبیل «ارتباطات همگانی و امپراتوری آمریکا»، «امپریالیسم لامپ تصویر» و «ارتباطات و سلطه فرهنگی» نشان‌دهنده نتیجه‌گیری‌هایی است که تعدادی از پژوهش‌های انجام شده در زمینه مذکور به آن رسیدند. براساس یکی از این نتیجه‌گیری‌ها، یکی از پیامدهای برنامه‌های تلویزیونی آمریکا این است که مردم را وادارند که هر وقت احساس تشنگی کردند بگویند: کوکاکولا.

 

نوآم چامسکی، منتقد فاشیسم رسانه‌ای جدید

 

نوآم چامسکی که رسانه‌ها را ابزار ایجاد یک فاشیسم نو می‌داند در گفتگویی گفت: «این بیچارگان می‌بایست تنها در خانه پای تلویزیونی بنشینند که مثل خوره به جان مغز آدم ها افتاده و صبح تا شب جار می‌زند که کمال و سعادت در هر چه بیشتر داشتن کالاست؛ و در داشتن یک زندگی شبیه زندگی طبقه متوسط پولدار که در حال تماشای آن هستید؛ و در داشتن ارزش‌های آمریکایی؛ و جز این سعادتی متصور نیست. شما ممکن است لحظه‌ای با خود بیندیشید در زندگی باید چیزهای بیشتری وجود داشته باشد؛ اما چون در رویای خود تنها هستید، با خود می گویید:" من باید دیوانه باشم!" چون هرچه می بینید و هر جا می روید، باز همین مزخرفات را می‌بینید که مدام تکرار می‌شوند و  هیچ راه فراری نیست! طبیعی است که گمان کنید دیوانه‌اید...»

 

* تاثیر تلویزیون بر دیگر رسانه‌ها
از هنگام روی کار آمدن تلویزیون بسیاری از رسانه‌ها تاثیر خود را از دست داده‌اند. نه تنها سینما، بلکه نشریات ملی نیز از این رسانه جدید لطمه دیده‌اند. حتی از تیراژ کتاب‌های مصور کودکان نیز به شدت کاسته شده است. قبل از روی کار آمدن تلویزیون، نگرانی بسیاری وجود داشت که چرا کودکان نمی توانند بخوانند. در عصر تلویزیون، کودکان یک رشته ادراک‌های تازه به دست آوردند.

 

رادیو به اندازه تلویزیون استفاده کنندگان را به مشارکت فعال فرا نمی‌خواند. در حالی که بر خلاف آن، تلویزیون به صورت پس‌زمینه عمل نم‌یکند، بلکه تماشاگر را درگیر می‌سازد. تماشاگر، ناگزیر است که با آن همراه باشد.

 

تصویر فیلم نسبت به تلویزیون، میلیون‌ها اطلاعات بیشتر را در ثانیه ارائه می‌دهد و تماشگر فیلم، ناگزیر نیست به اندازه تماشاگر تلویزیون از تعداد داده‌ها بکاهد تا تصویر مورد نظر خود را در ذهن خود تشکیل دهد. تماشاگر فیلم، تمامی تصویر را به منزله یک معامله یک جا می‌پذیرد. در مقابل، تماشاگر موزائیکِ تلویزیون (به تعبیر مک‌لوهان) ، با کنترل فنی بر تصویر، ناآگاهانه نقطه‌ها را از نو در یک طرح کلی به کار می‌برد و آن را به صورت یک اثر هنری آبستر (انتزاعی) تبدیل می‌کند. تفاوت میان تصویر تلویزیون و تصویر فیلم، شبیه تفاوت میان نسخه‌های قدیمی و نسخه‌های چاپی است. فن چاپ، شدت و دقتی یکسان و یکدست در انتشار کتاب پدید آورد، در حالی که پیش از آن، متن‌های نوشتار دچار پراکندگی و بی‌نظمی بود.

 

در رشد مخاطبان تلویزیون در دهه 40، ضعف سینمای این دوره
و خواب‌آور بودن فیلم‌های سینمایی آن بی‌دخیل نبود.

 

در دهه 40، رشد واقعی مخاطب توده ای تلویزیون به شکلی انفجاری آغاز شده بود. این رشد حتی هفتگی هم قابل مشاهده بود. در مقابل، تعداد تماشاچیان سینما، با وجود رواج اصطلاح «عصر سینما» و این ادعای هالیوود که «فیلم‌ها بهتر از همیشه هستند» رو به کاهش گذاشت. آیزنهاور، رئیس جمهور وقت آمریکا در خاطرات روزانه خود نوشت: «اگر قرار باشد حوصله یک شهروند تا حد مرگ سر برود، ارزان‌تر و راحت‌تر این است که در خانه بنشیند و تلویزیون تماشا کند تا اینکه بیرون برود و برای تهیه بلیط پول بپردازد.»

برچسب ها: ابزار ، سلطه ، غول
اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.