سرمقاله روزنامه های کیهان،خراسان،رسالت،وطن امروز و ...را در این قسمت میخوانید.


مطلبی را نوشته شده توسط حسین شریعتمداری با عنوان«یارانه نقدی دریافت یا انصراف؟»چاپ شده در ستون یادداشت روز،روزنامه کیهان میخوانید:


این روزها، دریافت و یا انصراف از دریافت یارانه نقدی به یکی از پردامنه‌ترین مسائل روز تبدیل شده و بخش قابل توجهی از اخبار و گزارش‌ها و دغدغه مسئولان به ویژه دولتمردان را به خود اختصاص داده است. دولت از چند ماه قبل، تبلیغات گسترده‌ای را با تاکید بر ضرورت اختصاص یارانه به اقشار محروم و کم درآمد و تشویق خانوارهای بی‌نیاز به انصراف از ثبت‌نام آغاز کرده بود. این تبلیغات طی چند روز گذشته و با آغاز مهلت ده روزه ثبت‌نام اینترنتی سرپرست خانوارها، حجم و شتاب بیشتری گرفته است. دیروز وزیر اقتصاد و دارایی با حضور در مجلس شورای اسلامی اعلام کرد نزدیک به 10میلیون نفر از صاحبان ثروت و بی‌نیاز از دریافت یارانه را شناسایی کرده‌ایم که در صورت ثبت نام از لیست یارانه‌بگیران حذف خواهند شد و یک خبر اعلام نشده دیگر حکایت از آن دارد که تاکنون تعداد انصراف‌دهندگان، کمتر از رقمی است که انتظار می‌رفت. هرچند اعلام رسمی این رقم به بعد از پایان ثبت نام‌ها موکول شده است.

و اما، در این باره اشاره به نکاتی ضروری تلقی می‌شود؛

1- طرح هدفمندی یارانه‌ها، نیاز مبرم و گره‌گشایی بود که دستکم طی 25سال گذشته هیچیک از مسئولان برجسته نظام و صاحبنظران در ضرورت اجرا و عملیاتی شدن آن کمترین تردیدی نداشتند ولی دولت‌های مدعی‌اصلاحات و سازندگی علی‌رغم این احساس نیاز، حاضر به اجرای طرح یادشده نبودند و پی‌آمدهای اولیه اجرای این طرح یعنی، افزایش قیمت حامل‌های انرژی و به تبع آن افزایش بهای سایر کالا و خدمات را با منافع حزبی و گروهی و سازمان رأی خود ناسازگار می‌دانستند.

 این طرح نهایتا در دولت احمدی‌نژاد و با جسارت قابل تقدیر ایشان به عرصه عمل وارد شد که هرچند برخی از دستاوردهای حاصل از اجرای آن را نمی‌توان نادیده گرفت ولی متاسفانه به دلایلی در ادامه راه از مسیر اصلی و پیش‌بینی شده خارج شد و به نتیجه‌ای که انتظار می‌رفت نرسید. درباره علت ناتمام ماندن طرح هدفمندی یارانه‌ها در دولت قبلی می‌توان به چند عامل اشاره کرد. بعد از آغاز مرحله اجرایی طرح، دو جریان اصلاحات و سازندگی که از یکسو، جرأت و جسارت اجرای آن را در دوران حاکمیت خود نداشتند و از سوی دیگر، دستاوردهای طرح یادشده را کسب یک پیروزی چشمگیر برای دولتی می‌دانستند که چشم دیدن آن را نداشتند، به سنگ‌اندازی در مسیر اجرای طرح روی آوردند و بی‌اعتناء به منافع ملی و نیاز حیاتی کشور، تبلیغات سنگین و پرحجمی  را علیه آن سامان داده و به میدان آوردند. بعد از اجرای طرح هدفمندی یارانه‌ها همانگونه که از قبل انتظار می‌رفت و پیش‌بینی شده بود، بهای حامل‌های انرژی افزایش یافت که دولت با سهمیه‌بندی سوخت موفق به مهار آن شد و در همان حال پروژه جمع‌آوری اطلاعات برای خوشه‌بندی و توزیع عادلانه یارانه‌ها متناسب با توان و بضاعت مالی مردم را در دست اجرا داشت که در صورت عملی شدن می‌توانست نقش تعیین‌کننده‌ای در سامان‌بخشی به اقتصاد کشور و پیشگیری از هرز رفتن منابع مالی در پرداخت بی‌رویه یارانه‌ها را در پی داشته باشد.

اما همزمان با افزایش بهای حامل‌های انرژی قیمت بسیاری از کالا و خدمات مورد نیاز مردم نیز به گونه‌ای غیرطبیعی و در مواردی به صورت جهشی افزایش یافت و عرصه را بر مردم، مخصوصا اقشار محروم و کم‌درآمد تنگ کرد. در این هنگام، متأسفانه دولت دهم به آفت ویرانگر حلقه انحرافی مبتلا شده بود و بیشترین وقت و ظرفیت خود را به جای آن که صرف ادامه طرح هدفمندی یارانه‌ها و چاره‌اندیشی برای مقابله با سختی معیشت مردم کند، به امور حاشیه‌ای و نه فقط غیر ضروری بلکه بازدارنده و خسارت‌آفرین اختصاص داده بود. هجوم تبلیغاتی سنگین شرکت سهامی اصلاحات و کارگزاران که از سوی رسانه‌های بیگانه و مافیای اقتصادی نیز به شدت پشتیبانی می‌شد، با وادادگی دولت و حاشیه‌سازی‌های مشکوک حلقه انحرافی در هم آمیخت و دولت دهم را از ادامه اجرای طرح هدفمندی‌ یارانه‌ها دور کرد و در مقابل هجوم تبلیغاتی مجموعه مورد اشاره که سمت و سوی تبلیغات انتخاباتی نیز داشت، به مقابله به مثل تبلیغاتی روی آورد، تا آنجا که شعار افزایش مبلغ یارانه‌ها از 45 هزار تومان به 250 هزار تومان را پیش کشید و...

2- امروزه اما، برخی از سردمداران همان جریانی که هجوم تبلیغاتی سنگین علیه طرح هدفمندی یارانه‌ها را در دولت احمدی‌نژاد سامان داده بودند، در یک چرخش یکصد و هشتاد درجه‌ای- شاید به دلیل قانونی بودن طرح و الزام به اجرای آن- از ضرورت اجرای طرح سخن می‌گویند و با فراموش کردن عمدی سنگ‌اندازی‌ها و تخطئه‌های قبلی خود علیه همین طرح، از جمله این که حذف یارانه برخی از اقشار - حتی پردرآمد- را پایمال کردن حق آنها می‌دانستند! مردم را به انصراف از دریافت یارانه تشویق می‌کنند. این چرخش یکصد و هشتاد درجه‌ای و برخورد متناقض اگر چه درخور ملامت است ولی طرح هدفمندی یارانه‌ها یک طرح ملی است که اجرای آن می‌تواند نقش تعیین‌کننده‌ای در سامان‌دهی اقتصاد کشور و حمایت نهایی از اقشار محروم و کم‌درآمد داشته باشد، از این روی باید همراهی با دولت در پیشبرد و اجرای این طرح را یک وظیفه دینی و ملی تلقی کرد.

3- دولت برای تشویق به انصراف از دریافت یارانه، دست به تبلیغات بسیار گسترده و کم‌سابقه‌ای زده است که بیشترین حجم این تبلیغات را رسانه ملی و ده‌ها شبکه رادیویی و تلویزیونی آن بر عهده دارد ولی در تنظیم و ارائه این تبلیغات کاستی‌ها و کج‌سلیقگی‌هایی دیده می‌شود که در پاره‌ای از موارد تبلیغات یاد شده را به ضدتبلیغ تبدیل می‌‌کند. از جمله آن که؛

الف: حجم انبوه تبلیغات آنهم با سوژه‌های تکراری در بسیاری از موارد، نقش‌کاهنده‌ای در پذیرش و اقناع مخاطب دارد و علاوه بر دلزدگی، تردیدآفرین نیز هست. به بیان دیگر، دو، دو تا فقط در ریاضیات است که چهار تا می‌شود.

ب: در کلیپ‌های تبلیغاتی صداوسیما- مخصوصا سیما- برخی از کسانی جلوی دوربین آمده و ضمن اعلام انصراف از دریافت یارانه دیگران را هم به انصراف تشویق می‌کنند که اساسا یارانه گرفتن آنها عجیب و غریب است. مثلا؛ فلان فوتبالیست یا هنرپیشه، یا کارخانه‌دار و بوتیک‌دار و  در یک مورد، مدیر فلان بانک و... که معمولا از درآمدهای کلان برخوردارند و اعلام انصراف آنها نمی‌تواند برای دیگران الگو و قابل استناد باشد.

ج: در برنامه‌های تبلیغاتی سفارش شده به صدا و سیما و نیز مصاحبه‌های دولتمردان بر ضرورت انصراف خانوارهای بی‌نیاز تاکید می‌‌شود که اقدام شایسته‌ای است ولی کمتر به نتیجه و دستاورد این انصراف اشاره می‌کنند و حال آن که آنچه انگیزه‌آفرین است، اطلاع مخاطب از نتیجه‌ای است که انصراف وی و امثال او در پی دارد. به عنوان مثال، قرار است درآمد حاصل از هدفمندی یارانه‌ها، صرف ساماندهی بهداشت و درمان و تدارک امکانات مورد نیاز مراکز درمانی باشد. از این روی، اشاره به مشکلات درمانی مردم و مثلا تهیه فیلم از دشواری‌های یک بیمار مستضعف می‌تواند بسیاری از افراد را در مقیاس گسترده‌ای به انصراف از دریافت یارانه تشویق کند.

د: برخی از مفاسد کلان اقتصادی، وجود دهها هزار میلیارد تومان بدهی معوقه بانکی، پرداخت دستمزدهای کلان به شماری از افراد، نظیر تعدادی از فوتبالیست‌ها، ریخت و پاش‌های غیرضروری و... باعث شده که طیفی از مردم نسبت به محل هزینه درآمد حاصل از هدفمندی یارانه‌ها دچار تردید شوند. در همین زمینه باید به برخی از هنجارشکنی‌های فرهنگی، اقتصادی و سیاسی دولت و بی‌توجهی به باورهای دینی و ملی مردم نیز اشاره کرد که امروزه، اعتماد ملت به دولت را با آسیب جدی روبرو کرده است.

مجموعه این موارد اعتمادسوز می‌تواند در بی‌رغبتی مردم به همکاری با دولت موثر باشد و هست و جا دارد که دولت محترم، مثلا رئیس‌جمهور و یا سخنگوی دولت، ضمن محکوم کردن ناهنجاری‌های یاد شده قول مقابله جدی با آن را بدهند و یا به مردم اطمینان بدهند که قصد مبارزه با مفاسد اقتصادی، پیشگیری از ریخت و پاش‌ها و اجتناب از هزینه بیت‌المال در موارد غیرضروری و... را دارند.

4- بی‌اعتمادی مورد اشاره به دولت باعث شده است که طیفی از مردم، ضمن اعلام بی‌نیازی از دریافت یارانه و یا به دلیل مناعت طبع- و علی‌رغم نیاز- تصمیم بگیرند یارانه را دریافت کرده و سپس مبلغ آن را به نفع نیازمندان هزینه کنند! این طیف باید توجه داشته باشند- و برای آنان توضیح داده شود - که اولا؛ کمک به دولت در اجرای طرح هدفمندی یارانه‌‌ها، یک وظیفه دینی و ملی است که انصراف بی‌نیازان از دریافت یارانه نقش موثری در اجرای موفق آن خواهد داشت و نتیجه این موفقیت مستقیما به سبد منافع ملی - مخصوصا اقشار نیازمند - ریخته می‌شود و از اتلاف بیت‌المال پیشگیری می‌کند و ثانیا؛ خزانه دولت، با کشوی دخل فلان مغازه بقالی متفاوت است و برداشت از آن در یک چرخه قانونی و تحت نظارت مراکز نظارتی، از جمله مجلس شورای اسلامی صورت می‌پذیرد . البته گفتنی است بخشی از هزینه‌های غیرضروری از حساب‌ در اختیار و یا ردیف بودجه‌ای که به برخی مراکز اختصاص داده شده پرداخت می‌شود که دولت محترم می‌تواند از آن جلوگیری کند.

5- اساس و مبنای طرح هدفمندی یارانه‌ها، همانگونه که از نام آن پیداست، پرداخت یارانه به کسانی است که نیازمند آن هستند و به طور طبیعی و منطقی افراد بی‌نیاز نمی‌توانند و نباید در آن سهمی داشته باشند. به عنوان مثال چرا باید خانواری  که در تنگی معیشت به سر می‌برد، سهم خود از بیت‌المال را برای تأمین بنزین و آب و برق و سایر امکانات عمومی خانوارهای بی‌نیاز هزینه کند و خود از این مواهب که متعلق به همگان و عموم مردم است، غیر از پی‌آمدهای ناگوار و خسارت‌بار آن، نظیر هوای آلوده، ترافیک سنگین، تحمل کم‌آبی و... سهمی نداشته باشد؟!
 
مهدی حسن زاده در مطلبی با عنوان«مسئولان براي تحقق اقتصاد مقاومتي شاخص هاي کمّي ارائه کنند»نوشته در ستون یادداشت روز،روزنامه خراسان اینطور نوشت:

مروري بر بيانات رهبر انقلاب از سياست هاي اقتصاد مقاومتي که اواخر سال گذشته در جمع مسئولان نظام عنوان شد، نشان مي دهد که ايشان فراتر از توصيف ويژگي ها و مولفه هاي اقتصاد مقاومتي الزامات ۸ گانه اي را براي تحقق اين سياست ها مشخص کرده اند. بر اين اساس مروري بر اظهارنظرها و حرف هاي بعضاً کلي مسئولان درباره اجراي سياست هاي اقتصاد مقاومتي نشان مي دهد که ضروري است طرح ها و اقدامات مسئولان با ملاک و معيار اين الزامات ۸ گانه سنجيده شود تا سياست هاي کلي اقتصاد مقاومتي صرفاً در حيطه توصيه باقي نماند. به ويژه اين که هنر برخي مسئولان و حتي نخبگان اين است که چنين رويکردهاي راهگشا براي اقتصاد را به سرعت شعاري مي کنند!

در اين ميان مجلس از ابتداي سال هر جلسه ميزبان يکي از مسئولان اقتصادي دولت بوده است تا برنامه هاي بخشي از دولت براي تحقق سياست هاي اقتصاد مقاومتي اعلام شود.روز گذشته وزير امور اقتصادي و دارايي با حضور در صحن علني مجلس ضمن اعلام ۷ اولويت اين وزارتخانه براي اجراي سياست هاي اقتصاد مقاومتي برخي اهداف کمّي اين وزارتخانه براي تحقق اين سياست ها را اعلام کرد.آن چه در ابتداي اين يادداشت درباره الزامات ۸ گانه اجراي اقتصاد مقاومتي عنوان شد ناظر به اعلام همين اهداف کمّي است چرا که رهبر انقلاب در جلسه تبيين سياست هاي کلي اقتصاد مقاومتي، تدوين برنامه هاي زمان بندي شده را جزو الزامات اجراي اين سياست ها برشمردند.

به نظر نگارنده نيز آن چه که بيش از هر چيز ديگري مي تواند اقتصاد مقاومتي را از نزول به ورطه شعار خارج و آن را به برنامه راهبردي اقتصاد کشور تبديل کند، تعيين اهداف کمّي براي تحقق اين سياست هاست چرا که سياست هاي کلي اقتصاد مقاومتي به ريز در عرصه هاي مختلف از جمله صادرات غيرنفتي، کاهش سهم نفت از درآمدهاي دولت، ارتقاي درآمدهاي مالياتي، افزايش بهره وري، افزايش خودکفايي در توليد محصولات استراتژيک، اقتصاد دانش بنيان و بسياري از موارد ديگر توصيه هاي مشخصي دارد که ضروري است در هر يک از اين موارد براي ارتقاي کشور از وضعيت فعلي به وضعيت بهتر يک برنامه زمان بندي با اهداف کمّي مشخص شود تا بتوان با صراحت مسئولان مربوطه را در قبال عملکردشان در راستاي مقاوم سازي اقتصاد پاسخگو کرد.

بر اين اساس ضروري است مسئولان ۳ قوه تمهيداتي بينديشند تا بخش هاي مختلف به صورت شفاف برنامه کمّي و هدفگذاري شده خود را براي تحقق سياست هاي کلي اقتصاد مقاومتي اعلام کنند و اين اهداف به صورت منظم رصد و پيگيري شود تا پس از گذشت مدت زماني مشخص کارنامه قابل نقد مسئولان درباره اجراي سياست هاي کلي اقتصاد مقاومتي در برابر ديدگاه ملت، رهبري و کارشناسان باشد.

سید باقر پیشنمازی ستون سرمقاله روزنامه رسالت را به مطلبی با عنوان«نماز جمعه و نوسازي روش‌ها»اختصاص داد که در ادامه میخوانید:

يكي از ظرفيت‌هاي ممتاز فرهنگي كشور، نماز جمعه است(1) و در سالي كه پرچم فرهنگ را به عنوان شعار خود بر افراشته‌ايم در اين حوزه نيز بايد چند گام اساسي به جلو برداريم.دست خدا با جماعت است و اجتماع مسلمانان از عناصر مهم اقتدار و پيشرفت آنان است.جلوه‌هاي باشكوه عظمت و معنويت در مسجد الحرام (2)، عرفات، مشعر و سرانجام توانمندي براي طرد شيطان در منا و نمازهاي جمعه و جماعت و اجتماع در زيارتگاه‌هاي معصومين عليهم‌السلام و اعتكاف و اجتماعات محرم و صفر و رمضان و روز جهاني قدس و... از جمله مواردي است كه به مسلمانان اقتدار و عظمت بخشيده و در دل دشمنان آنان نيز رعب ايجاد كرده است.

قرآن كريم، مسلمانان را مامور به ساماندهي عناصر قدرت كرده است. (3) قدرت در نگرش اسلام، خاستگاه فرهنگي دارد (4) و براي دفاع و مقاومت در برابر سپاه باطل به كار گرفته مي‌شود تا پرچم دين حق در اهتزاز بماند. (5)شناخت و بهره‌گيري صحيح و جامع از ظرفيت‌هاي فرهنگي از جمله زمينه‌هاي پرورش و حفاظت انسان‌هاي مومن، آگاه و متعهد است (6) و همين انسان‌هاي پرورش يافته نظام تربيتي و فرهنگي اسلام هستند كه عناصر اصلي قدرت را به وجود مي‌آورند. هشت سال دفاع مقدس در برابر همه قدرت‌هاي دنيا و سربلند بيرون آمدن از آن فقط به دليل انسان‌هاي بصيري بود كه هم جبهه حق و امام آن را خوب مي‌شناختند و هم جبهه باطل و امام كفر را.

هنر بزرگ انسان‌شناسي امام خميني (ره) از تهديد، يك فرصت ساخت و عرصه‌هاي دفاع مقدس به عرصه رشد و شكوفايي استعدادها و پرورش رزمندگان و سرداراني تبديل گرديد كه همچنان نام و جهادشان به عنوان نشان افتخار بر سينه ملت بزرگ ايران مي‌درخشد. نماز جمعه از ظرفيت‌هاي ارزشمندي براي تحصيل دستاوردهاي فرهنگي بزرگ برخوردار است و نبايد به حداقل بهره‌وري آن بسنده كرد. (7)
آنچه كه در سيماي نماز جمعه امروز ما قابل مشاهده است (صرف نظر از برخي كلانشهرها) جمعيت غالب (از همان تعداد محدود شركت كننده) جمعيت سالمندان و ميانسالان هستند. در صورتي كه نسل آينده‌ساز و مورد تهاجم دشمن به بهره‌گيري از فضاهاي فرهنگي سالم و موثر كه بتواند آنها را در تدبر و تفكر و توانمندي تشخيص حق و انتخاب صحيح، ورزيده سازد (8) نيازمندترند چرا كه در آينده نزديك مديريت كشور به آنها سپرده مي‌شود و بايد بتوانند در اقيانوس پرتلاطم و پرخطر فعلي، كشور و ميراث انقلاب را به ساحل آن برسانند.

اگر نماز جمعه و نحوه برگزاري آن از جاذبه‌هاي لازم برخوردار باشد (9) شاهد غالب شدن جمعيت جوان و حضور خودجوش و داوطلبانه آنان خواهيم بود.مخاطب شناسي، اعتمادسازي، نيازسنجي، نظرسنجي و اثرسنجي از جمله عوامل زمينه‌ساز شناخت صحيح نسبت به نيازها، دغدغه‌ها، پرسش‌ها و مسائل جوانان است و در صورت به دست آمدن اين شناخت و بهره‌گيري از آن براي مهندسي نحوه برگزاري نماز جمعه و نحوه انتخاب موضوع و اولويت‌هاي خطبه‌ها، مي‌توان به بازگشت جوانان به نماز جمعه شهرشان اميدوار شد.اگر چه در سال‌هاي گذشته اقدامات خوبي در شوراي مركزي سياست‌گذاري در جهت جوانگرايي در انتخاب ائمه جمعه و ساماندهي ستادها آغاز شده اما به دليل پيچيدگي‌ها و برخي ملاحظات هنوز به شتاب و شمول مورد انتظار نرسيده است و لذا نماز جمعه‌اي كه بايد حقايق را براي جوانان بيان كند (10) و راه‌هاي عملي رسيدن به تقوا و پرهيزكاري را ترسيم نمايد (11) و با ايجاد اميد به موتور محرك فرهنگي جامعه (12) تبديل شود به دليل عدم اهتمام كافي به مطالبات و اقتضائات حضور نسل جوان و ساز و كارهاي جلب اعتماد آنان، با نقطه مطلوب فاصله جدي دارد.

اكنون شوراي مركزي سياست‌گذاري ائمه جمعه با توجه به عزم ملي براي تحقق شعار سال، مي‌تواند در امر تحول و نوسازي روش‌ها پيشقدم شده و با آسيب‌شناسي وضع موجود و بهره‌گيري از صاحب‌نظران و خصوصا جوانان نخبه و تعميم تجربه‌هاي موفق بعضي از استان‌ها، گام‌هاي بلندي را براي افزايش جاذبه نحوه برگزاري نماز جمعه بردارد و ستادهاي نماز جمعه در سراسر كشور را به جهت كيفي براي تحول پيش رو متناسب‌سازي نمايد.

براي برداشتن اولين گام چند پيشنهاد ديگر ارائه مي‌شود:

1- اتخاذ تدابير مناسب براي افزايش محبوبيت و جاذبه رفتاري امام جمعه محترم از طريق ارتباط گسترده‌تر با جوانان و حضور در اجتماعات آنان و تشكيل جلسات مشورتي و فرصت‌سازي براي ارتباط آسان جوانان با ايشان قبل از شروع مراسم نماز جمعه و در همان محل.
برخي از ائمه جمعه محترم هم اكنون و در اجراي رهنمود مقام معظم رهبري مبادرت به ورزش از جمله كوهپيمايي مي‌كنند و اين يك نمونه فرصت‌سازي براي ارتباط صميمي‌تر نمازگزاران و خصوصا جوانان با ايشان است و مي‌تواند توسط شوراي سياست‌گذاري مورد تقدير واقع شده و تعميم يابد.اولين امام جمعه و نماينده ولي امر مسلمين كه از سوي پيامبر اكرم (ص) به شهر مدينه اعزام شد مصعب بن عمير 17 يا 18 ساله بود. قبل از مراجعه ميانسالان و سالمندان، جوانان مدينه به او روي آوردند چون زبان يكديگر را بهتر مي‌فهميدند. گرايش جوانان به مصعب زمينه گرايش خانواده‌هاي آنان را نيز فراهم كرد و مصعب خيلي زود اختلافات ريشه‌دار يثرب را از ميان برداشت و با برپايي اولين نماز جمعه به دستور نبي مكرم (ص) وحدت و همبستگي و همگرايي را به وجود آورد. مصعب اضافه بر جاذبه رفتاري و اشراف به قرآن و معارف اسلامي از قامتي بلند و چهره‌اي زيبا بهره‌مند بود و در عين حال از ساده‌پوشي برخوردار بود به گونه‌اي كه اين ساده‌پوشي و لباس‌هاي كهنه او كه در پي ترك خانواده ثروتمند به خاطر اسلام اتفاق افتاد، موجب تاثر نبي اكرم اسلام (ص) و جاري شدن اشك در چشمان مباركشان گرديد.

2- انتخاب موضوع خطبه‌ها براساس نيازهاي اساسي و اصلي جوانان صورت گيرد. پرسش‌هاي جوانان و نوجوانان و موضوع‌ها و دغدغه‌ها و نيازهايشان از طريق اعلام شماره پيامك يا پست الكترونيكي و يا حداقل صندوقي كه در محل نماز جمعه يا محل اجتماعات جوانان در محيط‌هاي آموزشي يا ورزشي نصب مي‌شود قابل استعلام است.

3- مراسم اصلي نماز جمعه در حداقل زمان ممكن برنامه‌ريزي و اعلام و رعايت گردد. كليه فوق برنامه‌ها به قبل از شروع مراسم منتقل شود تا در صورت برخورداري از جاذبه لازم علاقه‌مندان خود را به صورت داوطلبانه جذب كند.برنامه‌هاي اقماري و جانبي قبل از نماز و بين نماز جمعه و عصر و بعد از نماز عصر، مراسم را براي نمازگزاران و خصوصا جوانان،  طولاني، خسته كننده و ملال‌آور نسازد.در احاديث ما بر كوتاه بودن زمان خطبه‌ها تاكيد شده و در قرآن كريم نيز به خاتمه مراسم بلافاصله بعد از اتمام نماز جمعه تصريح گرديده است. (13)در صورتي كه اكنون بعد از نماز جمعه اطلاعيه‌هاي متعدد قرائت مي‌شود، اعانه جمع‌آوري مي‌گردد و گاهي ميهمانان ويژه سخنراني مي‌كنند و بعد، نماز عصر خوانده مي‌شود!

4- خطبه‌ها كاملا به زبان مخاطب ارائه شوند و لذا امام جمعه محترمي كه عبارات عربي در آغاز خطبه‌ها و دعاهاي عربي پايان خطبه‌ها را بدون ترجمه به فارسي بيان مي‌كند و در ميان خطبه‌ها گاهي تكيه‌ كلام‌ها، ضرب‌المثل‌ها و نقل قول‌هاي بدون ترجمه بيان مي‌كند نمي‌تواند با مخاطب جوان خود ارتباط برقرار كند و او را اقناع نمايد.

5- زيبايي، نظافت، نظم و تهويه مناسب محل برگزاري نماز جمعه و نحوه رفتار با جوانان و نوجوانان و حتي كودكان و تكريم آنان در نگرش نسبت به نماز جمعه و دل بستن به آن بسيار موثر است.

6- بهره‌گيري از مشورت جوانان در مورد احياي ظرفيت‌هاي گوناگون فرهنگي اجتماعي نماز جمعه و نقش سپاري جدي و متناسب با كرامت و همت و توان آنان در اداره نماز جمعه و انجام حمايت‌هاي لازم، و شناور بودن اين فرصت براي ساير جوانان و نوجوانان، زمينه اقبال بيشتر به نماز جمعه را فراهم مي‌سازد.

7- زمان و مكان برگزاري نماز جمعه به عنوان ستاد پشتيبان جواناني كه به صورت خودجوش در طول هفته در سطح شهر اقدام به فعاليت فرهنگي مي‌كنند، ايفاي نقش كند و زمينه همبستگي و همگرايي و هم‌افزايي بين آنان را فراهم نمايد.البته ائمه جمعه و ستادهايي كه از قبل زمينه‌هاي لازم براي حضور خودجوش و داوطلبانه جوانان را فراهم كرده‌اند شايسته تقدير هستند و چقدر مناسب است كه شوراي مركزي سياستگذاري هر سال طي مراسمي از ستادهاي موفق تقدير به عمل آورده و اطلاع‌رساني نمايد.


روزنامه وطن امروز مطلبی را با عنوان«همه مظاهر قدرت ایرانی»به قلم دکتر مجتبی اصغری در ستون سرمقاله خود به چاپ رساند:

براساس قانون اساسی، دولت موظف است در فضای بین‌المللی از عزت و قدرت و منافع ملت دفاع کند. حق مسلم ما «انرژی هسته‌ای» است اما همین حق نیز در سایه حاکمیت مردم و عزت و خودباوری ملی به دست آمده است. وزارت امور خارجه در جریان مذاکره با غرب تن به امضای توافقنامه‌ای داده که عطف به همه نقدهای منتشر شده دلسوزان و متخصصان، «چارچوبی مخدوش» را به عنوان مسیر دستیابی به حقوق هسته‌ای ایرانیان به رسمیت شناخته است. به نظر می‌رسد وزارت امور خارجه به سبب جدی گرفتن شعارهای نظام سرمایه‌داری تصویر یک وزارتخانه غیرملی و به عبارت خود ظریف در کتاب آقای سفیر، یک «دیپلمات مدرن جهانی شده» را در فضای بین‌الملل به نمایش گذاشته است. وزیری که بنا بود حافظ منافع ملی باشد به واسطه عقب‌نشینی پیاپی در برابر غرب، رشته کار را داوطلبانه از دست داده و اکنون نیز صحبت از امضای توافق نهایی براساس همان مدالیته کذایی می‌کند!

 پیش‌بینی‌ ما این است که بازی وزیر امور خارجه با اعتبار و آبروی رئیس‌جمهور در فضای بین‌الملل بزودی منجر به دوئل وزیر و رئیس خواهد شد اما آنچه در این میان از اهمیت بیشتری برخوردار است، حفظ روحیه خودباوری و وحدت ملی است که تا اینجای کار غرب را در تضعیف قدرت درونی ایرانیان ناکام گذاشته است.

  مظاهر قدرت ایرانیا


یک کشور برای پذیرفته شدن در باشگاه قدرت جهان نیازمند ملزومات توأمان سخت و نرم در فرهنگ بین‌الملل است. قدرت سخت برآمده از زور نظامی یک کشور است پس شامل پیشرفت‌های تکنولوژیک، اندازه و تعداد ناوها و کشتی‌های جنگی، نیروی نظامی آماده به خدمت و مسائلی از این دست است اما قدرت نرم را می‌توان به گلوله درون این ادوات نظامی تشبیه کرد. وحدت ملی، ایدئولوژی فکری، میزان محبوبیت و مشروعیت حاکمیت، فرهنگ خودباوری و استقلال‌طلبی و رهبر مقتدر و ملی است که تعیین می‌کند یک کشور در مقابله فرضی فرهنگی، سیاسی، اقتصادی یا حتی نظامی با دیگران چه میزان دوام خواهد آورد. پس اندازه قدرت نرم دیگر کشورها را نمی‌توان به سادگی و از راه دور محاسبه کرد.

 اینگونه می‌شود که رژیم غاصب صهیونیستی در حالی که خود را صاحب «سومین ارتش پرقدرت جهان» معرفی می‌کند در تقابل با یک حزب مسلمان لبنانی دست‌کم در 3جنگ رسمی و جدی شکست می‌خورد! یا به طور مثال جمهوری اسلامی ایران 8 سال با دیکتاتوری وحشی که مستقیما از جانب قدرت‌های هژمونیک غرب و شرق تجهیز و حمایت می‌شد، جنگید و دست آخر به اذعان دوست و دشمن با پیروزی از معرکه سخت و طاقت‌فرسای نبرد همه‌جانبه بیرون آمد. اینها همه تنها در صورتی توجیه‌پذیر خواهد بود که به جز ادوات نظامی، عامل مهم «قدرت نرم» را نیز در تداخلات بین‌المللی به حساب بیاوریم اما «انرژی هسته‌ای» را در کدام دسته باید قرار دهیم؟

  قدرت نرم هسته‌ای!

قدرت هسته‌ای را اگر مثل آمریکا، روسیه و هند، پاکستان و رژیم صهیونیستی خلاصه در «جنگ افزار هسته‌ای» یا همان «بمب» ببینیم قطعا مصداقی بی‌مصرف از قدرت سخت در دنیای کنونی خواهد بود. جهان دوران تهدیدات هسته‌ای جنگ سرد میان قدرت‌های قدیمی را سال‌هاست پشت سر گذاشته اما آیا دیگر «هسته‌ای شدن» اهمیتی ندارد؟ قدرت نرم هسته‌ای در مجوزش برای ورود به باشگاه قدرت جهان است. البته منظور این نیست که هر که سر تراشد قلندری داند... می‌شود در این بازی بزرگ پاکستان، ژاپن یا هند بود اما تفاوت ایران هسته‌ای با چنین کشورهایی بسیار زیاد است چرا که مثال‌های بیان شده در باشگاه هسته‌ای‌های جهان از مولفه‌های «قدرت نرم» جمهوری اسلامی ایران بی‌بهره هستند. قدرت نرم ایران علاوه بر مسائلی مثل عزت و دیسیپلین ملی، وحدت‌کلمه، استقلال‌طلبی و فرهنگ خودباوری، در توانایی ایران به عنوان الگویی فراملی نیز موج می‌زند.

 در خبرها داشتیم که دکتر فیصل القاسم در روزنامه القدس العربی مقاله‌ای با این تیتر تکان‌دهنده خطاب به کشورهای عربی منطقه نوشته است: «ایرانی‌ها اورانیوم غنی‌سازی می‌کنند و ما تنباکوی قلیان!» ذیل همین خبر، جوانان و پیران عرب منطقه برای قدرتمند باقی ماندن ایران به عنوان الگویی استکبارستیز دعا کرده بودند. برخی به مقایسه شیوخ حاکم در کشورهای عربی و رهبران ایران پرداخته بودند و عده‌ای دیگر پیروزی ایران بر صهیونیسم جهانی را پیش‌بینی کرده بودند.

   فروپاشی نظم نوین جهانی؟!


همین است که موجب می‌شود نتانیاهو خطاب به دولت آمریکا بگوید: «ایران هسته‌ای را متوقف کنید تا با دولت فلسطینی موافقت کنیم!» توجه دارید؟ کلید صلح خاورمیانه حقیقتا در دست قدرتمند ایران است. دستی که هم مجهز به قدرت سخت است و هم از مولفه‌های متنوع قدرت نرم بهره می‌برد.پس الان خوب می‌دانیم که چرا برای تجهیز دولت پاکستان به بمب هسته‌ای جنجال جهانی نشد اما «انرژی هسته‌ای صلح آمیز ایران اسلامی» برای نظام سرمایه‌داری تا این اندازه مخاطره‌آمیز است. مسیر هسته‌ای شدن ایرانیان یکطرفه و بی‌بازگشت است پس غرب چاره‌ای جز به رسمیت شناختن حقوق مسلم ما ندارد چرا که مسدود ساختن عمدی «مسیر قانونی» ارتقای  هسته‌ای ایران در مقابل چشم ملت‌های جهان برابری می‌کند با سوق دادن عمدی دیگران به سمت تغییر ساز و کارهای بین‌المللی و این یعنی کمک به فروپاشی سریع‌تر نظم نوین تعیین‌کننده منافع و مصالح جهان سرمایه‌داری!  آنچه از اصل ماجرا هم شاید مهم‌تر می‌نماید «ریل‌گذاری» ایران برای آینده جهانی نوین است.

جهانی که ناظم بین‌المللی آن چند کشور از پاافتاده در معرض فروپاشی نیستند. همه این مطالب را خطاب به ملت شریف ایران نوشتیم تا از صحیح بودن مسیر مذاکره با غرب برای رسمی شدن و قطعی شدن حق قطعی ایران در پذیرفته شدن در باشگاه قدرت جهان اطمینان حاصل کنند. اما چند جمله خطاب به دولت محترم!

   تصویر یک رئیس در تاریخ


به واسطه امضای بدون تعقل و مشورت و دوراندیشی یک سند رسمی، تا اینجای کار در فضای بین‌الملل متضرر شده‌ایم. این وظیفه رئیس دولت است که دقت کند مبادا به واسطه امضای توافق نهایی بر همین منوال عقبگرد کنیم و به کل خدای ناکرده «استقلال و عزت‌ملی» را به صورت مقطعی هم که شده به فنا بدهیم. محمدجواد ظریف را همین امروز- بدون امضای توافق نهایی- به عنوان «ظریف الممالک» می‌خوانند و تصویر می‌کنند. مباد که رئیس‌جمهور روحانی اوقات تلخ و روزگار سرد تعلیق در سعدآباد را این بار در کسوت «ریاست بر جمهور» تجربه کنند. دوران 4 ساله قدرت به سرعت سپری می‌شود کما اینکه امروز تنها پس از چند ماه از امضای توافقنامه ژنو هیچ کسی پیدا نمی‌شود که از «پیروزی دیپلماسی» ایران صحبت کند و به مناسبت فرضا سالگشت پذیرفتن این مدالیته ضعیف و غیرحقوقی از شادی گریبان چاک دهد یا حتی یک لبخند کوچک بر لب آورد.

 آبروی رئیس‌جمهور ایرانیان را به ظریف‌الممالک نسپارید قربان! وزرا می‌آیند و می‌روند اما شأنیت رئیس‌جمهور باید صدها برابر بیش از خبط‌های آنها ارزشگذاری شود. رئیس‌جمهور روحانی می‌تواند ناظم جهان جدیدی باشد که ایران در آن بیش از امروز سروری می‌کند. فرصتی که می‌تواند از رئیس‌جمهور امروز شخصیتی ماندگار در تاریخ هزار سال آینده ایرانیان باقی بگذارد. روحانی سعدآباد را بایگانی خواهیم کرد اگر رئیس‌جمهور امروز آنگونه عمل نکند.

«سوريه، عبور از بحران»عنوانی است که روزنامه جمهوری اسلامی به مطلبی چاپ شده در ستون سرمقاله اش اختصاص داد:

جفري وايت، افسر سابق سازمان اطلاعات آمريكا در گزارشي كه "مركز سياست شرق" آن را منتشر كرده، تأكيد نموده ارتش سوريه، سه چهارم از مراحل پيروزي بر شورشيان را طي كرده است.پيشروي‌هاي ارتش سوريه عليه مواضع تكفيري‌ها كه اين روزها باقوت ادامه دارد، درحالي صورت مي‌گيرد كه شورشيان مسلح و تروريستهاي تكفيري با برخورداري از حمايت‌هاي گسترده مالي و تسليحاتي غرب و ارتجاع عرب، كه روياي ساقط كردن حكومت سوريه را در سر داشتند. به ضدانساني‌ترين شيوه‌ها متوسل شدند و دست به بدترين جنايتها زدند تا بلكه بتوانند مناطقي را در اختيار بگيرند و از آن طريق به تحقق اهداف اربابان خود كمك كنند ولي در نهايت ناكام ماندند.

همانگونه كه سيد حسن نصرالله، دبيركل حزب‌الله لبنان نيز به درستي بر اين نكته مهم و تعيين كننده تاكيد كرد خطر سقوط نظام سوريه و تجزيه اين كشور به پايان رسيده و گزينه نظامي كاملاً شكست خورده است.پس از گذشت سه سال از جنگ ويرانگري كه با تباني غرب و شيوخ عرب به سوريه تحميل شد، نشانه‌هاي شكست جنگ‌افروزان كاملاً پديدار گشته است و شاخص‌ترين نشانه آن نيز بروز بحران‌هاي داخلي در كشورهاي مخالف نظام سوريه همچون تركيه، قطر و عربستان و بحران در روابط ميان اين كشورهاست.همانگونه كه از ابتدا مشخص بود، اكنون حتي براي عامي‌ترين افراد نيز ثابت شده كه هدف ايجاد جنگ در سوريه، برخلاف ادعاهاي تبليغاتي، ايجاد دموكراسي يا مقوله‌هايي مانند برقراري عدالت و مبارزه با فساد نبوده بلكه هدف اصلي ساقط كردن حكومت سوريه و خارج ساختن اين كشور از محور مقاومت ضد صهيونيستي بوده است. طرح جنگ افروزان و توطئه گران اين بود كه با بهره‌برداري از موج قيام‌هاي جاري در منطقه و سوار شدن بر اين موج، حكومت سوريه را فرو بپاشند و يا دست كم، آنرا وادار به پذيرش شروط مورد نظر خود،‌ از جمله دست برداشتن از دشمني با رژيم صهيونيستي و همچنين قطع رابطه با جمهوري اسلامي ايران سازند.

شكست‌هاي پي در پي شورشيان، حاميان آنها را نيز به شدت دچار يأس و سرخوردگي كرده است.روزنامه آمريكايي "لس آنجلس تايمز" در تازه‌ترين گزارش خود از اوضاع سوريه، ضمن اشاره به شكست به اصطلاح انقلابيون سوري در مقابل اسد، اعتراف مي‌كند ارتش سوريه در صحنه ميداني پيروزي‌هاي پي در پي كسب مي‌كند."ورلد تريبون"، ديگر روزنامه آمريكايي، تاكيد مي‌كند نبرد "حلب" پس از پاكسازي 80 درصد اين شهر مهم از وجود گروههاي تروريستي به كنترل ارتش سوريه درآمده و ارتش درحال يكسره كردن جنگ است. در شرايط كنوني، آمريكا، رژيم صهيونيستي و دولتهاي مرتجع عرب چاره‌اي غير از پذيرش شكست در سوريه ندارند. نكته مهم اينست كه جبهه ضد سوري، به سبب حمايت از تكفيري‌ها و تروريست‌هايي كه بدترين جنايات دوران معاصر را در سوريه مرتكب شدند و به ضدانساني‌ترين اقدامات دست زدند، لكه بزرگي از ننگ و رسوايي را بر پيشاني دارند و اين، بر عمق سرخوردگي و رسوايي آنها مي‌افزايد.

دولت سوريه با تكيه بر مواضع مستقل و ايستادگي مردم و ارتش و همچنين حمايتهاي محور مقاومت و كشورهاي مخالف دخالت‌هاي سلطه‌گران جهاني، در مسير اعلام پيروزي بزرگ بر اين توطئه پليد قرار گرفته است و ناظران پيش‌بيني مي‌كنند مردم سوريه به زودي پايان روزهاي سخت و پررنج كشور خود را مشاهده كنند. جالب اينكه دولت سوريه اعلام كرده است انتخابات را در موعد مقرر يعني خرداد ماه برگزار خواهد كرد و هيچ مانعي نمي‌تواند بشار اسد، رئيس جمهوري سوريه را از نامزد شدن در انتخابات باز دارد به اذعان منابع عربي، در صورت برگزاري انتخابات و شركت بشار اسد، وي بدون ترديد پيروز انتخابات خواهد بود.چشم انداز روشن براي حكومت سوريه درحالي است كه جبهه مقابل و دولتهايي كه عليه حكومت سوريه متحد شده و دست به توطئه زدند، همانند مزدورانشان در وضعيت به شدت آشفته‌اي قرار دارند و همانگونه كه يك رسانه عربي نوشته است نزاع ميان اين دولتها، به ويژه قطر و عربستان سعودي، كشتي آنها را به تونل تاريكي كشانده است.

رضا بخشیانی ستون سرمقاله روزنامه دنیای اقتصاد را به مطلبی با عنوان«نگرانی از افزایش دخالت دولت در بازار کالا پس از هدفمندی»اختصاص داد:

یکی از نقاط ضعف عمده فاز اول هدفمندسازی یارانه‌ها در دولت دهم، افزایش حجم مداخلات دولت در بازار محصول – به ویژه مداخلات قیمتی- بود؛ گرچه این حجم مداخلات به بهانه کنترل قیمت‌ها در دوره اجرای طرح هدفمندی و به‌عنوان سیاستی کوتاه‌مدت اعلام شده بود، اما به دلیل ناتوانی دولت در کنترل نرخ تورم، افزایش تحریم‌ها و افزایش ناگهانی نرخ ارز، عملا مداخلات دولت در بازار کالا از حالت کوتاه‌مدت خارج شد. این‌گونه مداخلات سبب شد تا صرفه اقتصادی بنگاه‌های تولیدی که از یک طرف با افزایش غیرمترقبه هزینه‌های تولید مواجه شده و از طرف دیگر اجازه اتخاذ سیاست‌های لازم جهت پوشش این هزینه‌ها را نداشتند، کاهش محسوسی یابد. در مقابل بنگاه‌های تولیدی به منظور پوشش این هزینه‌های رو به افزایش، متوسل به اتخاذ رویه‌هایی مانند کاهش کیفیت، کاهش حجم محصول و... شدند که خود سبب نارضایتی مصرف‌کنندگان و مردم را فراهم ساخت.

حال با آغاز مرحله جدید طرح هدفمندی یارانه‌ها توسط دولت محترم، این نگرانی وجود دارد که سیر مداخلات دولت در بازار کالا مجددا روندی صعودی به خود بگیرد و به‌رغم مزایایی که اجرای این طرح می‌تواند برای بخش تولیدی داشته باشد، به دلیل فقدان برنامه مشخص برای نحوه مداخلات قیمتی دولت در بازار، زیان اجرای این سیاست همچون گذشته متوجه بخش تولیدی شود.چه در گذشته و چه در زمان کنونی از سوی کارشناسان خبره کشور بارها این موضوع مورد تاکید قرار گرفت که عمده تورم دو رقمی که کشور طی سال‌های گذشته با آن مواجه بوده، ریشه پولی داشته و مداخله قیمتی دولت – از طریق ابزارهای نظارتی و پلیسی– نمی‌تواند کنترل‌کننده چنین تورمی باشد. روند نزولی نرخ تورم طی ماه‌های گذشته که در نتیجه اتخاذ سیاست‌های صحیح پولی از سوی بانک مرکزی بوده، این نظر کارشناسان را مورد تایید قرار داده است. بنابراین انتظار آن است که سیاست‌گذاران اقتصادی دولت برنامه روشن و شفافی برای کاهش مداخلات دولت در بازار کالا تهیه و اجرایی سازند؛ به‌گونه‌ای که بنگاه‌های تولیدی کشور– چه در بخش صنعت و چه در بخش کشاورزی– بتوانند بر اساس سازوکارهای طبیعی و منطقی اقتصاد، تصمیمات لازم را برای ارتقای سطح فعالیت خود اتخاذ کنند.

ستون سرمقاله روزنامه ابتکار را میخوانید که به مطلبی با عنوان««شبه مردمي»ها و دهان بسته گفت‌وگو»اختصاص یافت:

اساسنامه‌ها، مرام‌نامه‌ها و الگوهاي وجودي بيشتر احزاب و گروه‌هاي سياسي در ايران تفاوت قابل توجهي با يکديگر ندارد، با اين وصف تعدد اين احزاب و گروه‌هاي سياسي چه علتي مي‌تواند داشته باشد؟به نظر مي‌رسد بيراه نباشد اگر پاسخ اين پرسش را حول يک مقوله محوري به نام «منفعت گروهي» جستجو کنيم.در ساده‌ترين کلام ممکن، افرادي که منافع مشترک دارند يا اينکه مي‌توانند براي خود منافع مشترکي دست‌وپا کنند، گرد هم مي‌آيند و ضمن اشتراک نظر بنيادين با تمام احزاب و گروه‌هاي سياسي ديگر که در متن مانيفست‌هاي‌شان به آن اشاره کرده‌اند، از فرصت‌ها، لابي‌ها و نفوذ اعضاي خود در ساختار سياسي براي تأمين منافع جمعي يا گروهي خود تلاش مي‌کنند، سپس اين سير ادامه مي‌يابد و در نهايت حزب سياسي از دل اين مناسبات متولد مي‌شود.

حال با فرض وجود تعداد پرشماري از اين دسته احزاب سياسي، آيا مي‌توان قائل به گفت‌وگو در سپهر سياسي کشور و در ميان احزاب و گروه‌هاي سياسي بود و يا حتي دست‌کم به شکل‌گيري فضاي گفت‌وگو محور در اين فضا اميد داشت؟بديهي است در ميان مجادله‌هاي سياسي احزاب آنجا که سخن منافع گروهي به زبان مي‌آيد، گفت‌وگوها – اگر شکل بگيرند- سوگيرانه و ديگري‌ناپذير مي‌شوند زيرا آنچه واقعا در معرض گفت‌وگو و نظريه‌پردازي چنين احزابي است نه منفعت عام و يا حتي منافع ملي که بيشتر منافع درون گروهي و خاص است.به نظر، ايجاد و رشد برخي گروه‌هاي سياسي قارچي - به ويژه در يک دهه اخير- بيشتر با هدف اعمال فشار در مناسبات سياسي و اقتصادي و به منظور تأمين منافع خاص گروه‌ها است اما آنچه بيش از هرچيز ديگري جالب توجه است تلاش هرچه بيشتر اين گروه‌ها براي مردمي نشان دادن پايگاه خود و يا مهندسي رفتارهاي مردم در جهت منافع ذکر شده است.

شايد پر بيراه نباشد اگر در کنار اصطلاح جالب «شبه دولتي» - که همه مباحث خصوصي‌سازي را در دولت‌هاي نهم و دهم دستخوش شبهه و ايراد کرد- از اصطلاح ديگري با عنوان «شبه مردمي» پرده‌برداري کرد که گويا تحليل مراودات و رفتارهاي سياسي برخي گروه‌هاي سياسي بدون توجه به اين کليدواژه چندان قابل اتکا نيست.موضوع جالب توجه ديگر هم اين است که دم زدن از خطوط رنگي –قرمز، صورتي، نارنجي، زرد و بنفش- براي محدود کردن فضاي بحث‌ها و گفت‌وگوها به ويژه در ميان جامعه مدني و رسانه‌ها، بيش از آن که منشأ قانوني يا عرفي داشته باشد، دست‌ساز همين گروه‌هاي سياسي «شبه مردمي» است و اين تناقض ميان مردمي جلوه دادن و محدود کردن فضاي رسانه‌ها و جامعه مدني خود نمايانگر چهره و نقاب اين گروه‌ها است.اين در حالي است که چه در دوره اصلاحات و چه در زمان حاضر که فضاي باز فرهنگي و سياسي در سياست‌ها و برنامه‌هاي دولت پررنگ‌تر شده است و امکان بروز تضارب آراي موجود در بدنه جامعه و انعکاس آن در رسانه‌ها و محافل سياسي و فرهنگي وجود دارد، چيزي که در خطر ناديده‌ گرفته شدن و تأمين نشدن است، منافع خاص گروه‌هاست.

طبيعتا اين گروه‌ها همزمان با ايجاد چنين فضاي باز در کشور سعي دارند تا آن را با توسل به منشأ شبه مردمي خود، تغيير داده و با توسل به اين نقاب، منافع گروهي خود را شبه مردمي و شبه ملي جلوه بدهند و آن را جايگزين منافع ملي کنند.به هر حال ترديدي نيست که در فضاي سياسي کنوني، تحقق اهداف توسعه‌محور- از سياسي و اقتصادي تا فرهنگي و اجتماعي- نياز به همدلي و گفت‌وگو‌هاي واقعي به دور از سهم‌خواهي‌هاي گروهي دارد.آنچه در يک، دوماه اخير بيشترين هجمه انتقادي و شانتاژ خبري مخالفان دولت را به خود اختصاص داده يکي بحث اجراي فاز دوم هدفمندي‌ها و ديگري موضوع مذاکرات هسته‌اي است؛ چيزي که مستقيم و بي‌واسطه تماميت دولت و جامعه مدني را نشانه مي‌رود.

نبايد اشتباه کنيم که منظور از نقد مذاکرات در اين نوشته صرفا نقدهاي حاشيه‌اي و سوگيرانه‌ است نه نقدهايي که محتوا و دستاوردهاي سياسي مذاکرات يا اجراي قانون هدفمندي يارانه‌ها در فاز دوم را مورد توجه قرار مي‌دهد.سخن آخر اين که مردم بي‌ترديد گروه‌ها و احزاب برخاسته از نهاد مدني خود را بيش از آنچه رهبران گروه‌هاي «شبه مردمي» فکر کنند، مي‌شناسند و تشخيص سره از ناسره در اين‌باره براي جامعه، کار دشواري نيست.براين اساس نبايد نگران محدوديت‌هاي احتمالي بود که ممکن است در آينده از سوي اين گروه‌ها براي جامعه مدني ايجاد شود.

مطلبی که روزنامه حمایت در ستون یادداشت روز خود با عنوان«پرونده‌سازی در شورای امنیت»به قلم قاسم غفوری به چاپ رساند به شرح زیر است:

 شورای سازمان ملل بار دیگر شاهد برگزاری جلسه‌ای درباره سوریه بود. این نشست در حالی برگزار شد که کشورهای غربی با محوریت فرانسه تلاش کردند با پخش تصاویری ادعایی درباره شکنجه افراد در سوریه چنان وانمود کنند که این افراد توسط نظام سوریه شکنجه شده‌اند. آنها با این ادعا خواستار اقدام شورای امنیت برای دخالت در امور سوریه و البته با نسخه حذف نظام سوریه شده‌اند. با توجه به اینکه در طول سه سال اخیر غربی‌ها بارها چنین ادعایی را مطرح کرده و واهی بودن ادعاهای آنها نیز آشکار شده این سوال مطرح است که چرا غربی‌ها بار دیگر به اجرای سناریوهای سوخته‌ای روی آورده‌اند که در نهایت نیز به ناکامی و رسوایی دیگر برای آنها مبدل خواهد شد.
در پاسخ به این پرسش چند نکته قابل توجه است: گروه‌های تروریستی و حامیان خارجی آنها در هفته‌های اخیر با شکست‌های سنگینی مواجه شده‌اند که نبرد در قلمون از مهم‌ترین آنهاست.

 در این میان رسوایی استفاده دوباره گروه‌های تروریستی از سلاح‌های شیمیایی علیه زنان و کودکان به رسوایی برای حامیان خارجی آنها مبدل شده است بویژه اینکه اسناد و گزارش‌های جدید نشان می‌دهد آمریکا عامل تأمین گاز سارین برای تروریست‌ها بوده است. با توجه به این اوضاع می‌توان گفت که کشورهای غربی با وجود آنکه می‌دانند ادعای آنها مبنی بر شکنجه مردم توسط نظام سوریه امری واهی است، سعی دارند تا با برجسته سازی مسائل حاشیه‌ای نظیر انتشار عکس‌های شکنجه و کشتار مردم در شورای امنیت، از یک سو افکار عمومی را از پیروزهای ارتش سوریه منحرف کنند در حالی که از سوی دیگر شکست‌های گروه‌های تروریستی را نیز کم‌رنگ می‌کنند و حتی تلاش می‌کنند تا حمایت‌های تسلیحاتی از این گروه‌ها را توجیه کنند. آنها که در جدایی مردم از ارتش ناکام مانده‌اند با ایجاد فضای رعب و وحشت سعی دارند تا با تضعیف روحیه مردم و ارتش، به زعم خود، از ادامه حمایت آنها از نظام سوریه جلوگیری کنند تا شاید با این حربه از گسترده‌تر شدن شکست‌های خود پیشگیری‌کنند.

غربی‌ها در همین حال بر آنند تا با تخریب چهره حزب‌الله و مقاومت منطقه، سناریوی تکراری خود مبنی بر لزوم خروج حزب‌الله از سوریه را پیگیری کنند. آنها به دنبال رویارو قرار دادن مردم با حزب‌الله هستند تا شاید با این حربه از ادامه پیروزی‌های مقاومت جلوگیری کنند. نکته مهم آنکه غرب با فرافکنی در شورای امنیت سعی دارد تا پرونده جنایات غرب از جمله آمریکا در تسلیح تروریست‌ها به سلاح‌های شیمیایی را پنهان سازد. در جمع‌بندی کلی از آنچه ذکر شد می‌توان گفت که غرب با ایجاد فضای حاشیه‌ای به دنبال پنهان‌سازی جنایات خود و تروریست‌ها است حال آنکه تاکید ملت و ارتش سوریه بر همراهی با نظام این کشور در مبارزه با تروریسم و ترفندهای دشمنانشان، در نهایت این سناریو غرب را نیز با شکست همراه خواهد ساخت.

در آخر ستون سرمقاله روزنامه مردم سالاری را مرور میکتیم که به مطلبی با عنوان«بهانه براي هجمه به دولت»نوشته شده توسط نجفقلی حبیبی پرداخته است:

شايع شده بود که وزير نفت در يک سخنراني در جمعي محدود گفته بوده، آقاي روحاني رئيس‌جمهور به من گفت که «يکي از وزراي دولت پيشين نزد من آمد و گفت که من رفتم امارات و مقداري پول از آنها گرفتم و به ايران آوردم»، آقاي روحاني گفتند وقتي اين وزير رفت من نشستم گريه کردم که چرا وضع کشور بايد به گونه‌اي باشد که وزير ما برود از شيخ اماراتي خواهش کند 4 قران پول به ما بدهد.بيان اين موضوع از سوي وزير نفت موجب شد كه در جلسه علني مجلس تعدادي از نمايندگان منسوب به يک گروه خاص از بيژن زنگنه وزير نفت در اين خصوص سوال کنند‌. اين نمايندگان تهران از وزير نفت پرسيدند: دليل اظهارات خلاف واقع که سياه‌نمايي مطلق است، چيست؟

نگاهي به اين اتفاقات و طرح اين موضوع در صحن مجلس، جاي تامل بسيار دارد. مطرح كردن چنين سوالاتي از سوي تعداد محدودي از نمايندگان مجلس شوراي اسلامي، بيشتر بهانه‌گيري سياسي تلقي مي‌شود تا يک موضوع اساسي. زيرا بايد بپذيريم بيان وضعيت كشور سياه‌نمايي نيست زيرا همگان از جمله مسوولان كشور بايد از وضعيت كنوني كشور مطلع باشند تا تصميمات مناسبي از سوي مسوولان اتخاذ شود. از سويي وزير هم حق دارد تا مواضع خود را مطرح كند و درباره وضعيت كشور اطلاع‌رساني كند و نمايندگان نمي‌توانند از وزير بخواهند كه اظهار نظر نكند.البته تعدادي از نمايندگان مجلس با طرح چنين سوالي مخالف بودند و معتقد بودند بايد از وظايف وزير سوال کرد. زيرا اگر اينطور باشد انحرافي در رويه مجلس ايجاد مي‌شود . ضمن اينکه فراموش نشود با طرح اين موضوع در صحن مجلس، حال ميليون‌ها نفر اين اظهارات را شنيده‌اند و اگر نمايندگان سوال‌کننده معتقدند اين موضوع سياه نمايي است، که عملا با اين اقدامات، اين نظر گسترش پيدا کرده است. بهتر بود ابتدا اگر مطلبي براي گفتن دارند، در جلسات داخلي بررسي مي‌شد.

در واقع نمايندگاني كه اينگونه سوالات را مطرح مي‌كنند بايد شان نمايندگي خود را حفظ كنند. از سوي ديگر يکي از نمايندگان در مجلس مطرح كرده است كه «آقاي زنگنه گفتند که روزنامه‌ها در اين باره شيطنت کردند اين همان روزنامه‌هايي است که آقاي روحاني از آنها حمايت مي‌کند حرف ما اين است که چرا اجازه مي‌دهيد اين روزنامه‌ها شيطنت بکنند. ما در سال 90 و 91 صادر‌کننده نفت بوديم اما ما را وارد کننده نفت کردند. آيا اين کار گريه دارد اما به حراج گذاشتن دستاوردهاي خون شهدا گريه ندارد؟ آيا توزيع سبد کالا به شکلي که باعث سياه‌نمايي و اعتراض نمايندگان شد اعتراض ندارد؟»

اين کاملا درست است كه به حراج گذاشتن خون شهدا گريه دارد اما بايد ببينيم چه كسي خون شهدا را به حراج گذاشته است.اين نمايندگان همچنان از مذاكرات و توافقنامه ژنو ناراضي و ناراحت هستند. در حالي كه اين مذاكرات زير نظر مقام معظم رهبري انجام گرفت و اجماعي هم در بين مسولان براي انجام اين مذاكرات حاصل شد. در واقع مطرح كردن چنين مواضعي جاي بررسي دارد. البته يک نکته را فراموش نکنيم، نبايد دولت مانع مطرح شدن سوالات نمايندگان شود زيرا اين امر به استبداد مي‌انجامد. دولت بايد طبق قانون با مجلس شوراي اسلامي‌تعامل كند.زيرا اگر اجازه داده نشود نمايندگان سوالات خود را مطرح كنند خسارات زيادي به كشور وارد مي‌شود اما از سويي نمايندگان هم بايد متوجه باشند كه وظيفه نمايندگي آنها چيست.






اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.
آخرین اخبار