به گزارش سرويس بين الملل باشگاه خبرنگاران؛ یک پایگاه اینترنتی روسی نوشت عربستان به منظور سرکوب اعتراضات شیعیان در بحرین و یمن و ایجاد کانون تشنج در مرز ایران و دامن زدن به اختلافات سنی و شیعه برگ برنده ای به نام پاکستان در اختیار دارد.
پایگاه ایران با اشاره به این موضوع که کمتر کسی به سخنان چند سال پیش اشرف کیانی رئیس وقت ستاد نیروی زمینی پاکستان توجه کرد که عربستان را مهمترین کشور برای اسلام آباد نامیده بود، نوشت: امروز مقامات اسلام آباد گفت و گوهای فعالی با ریاض انجام می دهند که به کشور به اصطلاح برادر وعده داده کمک مالی بلاعوض یک و نیم میلیارد دلاری در اختیار آن قرار دهد. این وعده به طور تصادفی با شروع بررسی امکان اعزام نیرو به منظور کمک به رژیمهای بحرین و یمن مصادف شده است.
باید گفت بدون هیچ بزرگنمایی "نواز شریف" نخست وزیر فعلی پاکستان جانش را مدیون عربستان است چون مداخله این کشور در سال دو هزار و یک باعث شد حکم مرگی که به خاطر خیانت دولتی توسط دادگاه عالی پاکستان برای نواز شریف صادر شده بود، لغو شود و بعد ریاض به فرد بخشوده شده پناهندگی سیاسی داد. ضمنا همکاریهای سری پاکستان و عربستان در دوران حکومت نواز شریف برقرار نشده و به وی هم ختم نخواهد شد چون مطمئن ترین سنگ بنای ممکن یعنی خون، قدرت و پول اساس این همکاری را تشکیل می دهد. تماسهای نظامی و سیاسی اسلام آباد و ریاض در دهه 60 قرن گذشته شروع شد و در دهه 70 به لطف نظامیان پاکستانی که عربستان حقوقشان را پرداخت می کرد، پادشاه اردن توانست سازمان آزادیبخش فلسطین را که تحت کنترل یاسرعرفات قرار داشت ازکشور اخراج کند. این سازمان برای سرنگونی پادشاه و ایجاد کشور فلسطینی در خاک اردن تلاش می کرد. طی همان حوادث سنگ بنای استفاده از مزدوران پاکستانی برای تامین نیاز های خاندان سلطنتی عربستان بنا نهاده شد. در سال 60و 70 برنامه دو جانبه همکاری بین نیروهای مسلح دو کشور به اجرا گذاشته و در دسامبر 82 سازمان نیروهای مسلح پاکستان و عربستان ایجاد شدکه مقر آن در ریاض قرار دارد. ولی تماسهای دو کشور هنگام رویارویی با اتحاد شوروی در افغانستان به اوج خود رسیدند یعنی زمانی که اسلام آباد به پشتیبان مطمئنی برای مجاهدین افغانی تبدیل شد و در ازای هر یک دلاری که به دشمنان اختصاص می یافت، سه تا پنج دلار توسط عربستان و بنیادهای تحت کنترل آن در اختیار مجاهدین قرار می گرفت و تبه کاران کشورهای حوزه خلیج فارس به جای اعدام، به پاکستان اعزام می شدند و درپایگاههای «مبارزین راه دین» آموزش می دیدند.
بدون شک طالبان دست پرورده سازمانهای امنیتی آمریکا و پاکستان است ولی باید گفت سعودیها با تامین سلاح و پول و حمایت از اقدامات ضد ایرانی و ضد شیعه نقش کاملا مستقیمی درپدیدار شدن آن داشته اند. وقتی ژنرال پرویز مشرف به ائتلاف ضد طالبان آمریکا پیوست ریاض اقدامش را به منزله خیانت به آرمانهای مبارزه مشترک تلقی کرد و روابط دو کشور سرد شد.
روحیه خصمانه خاندان سلطنتی عربستان که ما هر روز در بحرین، یمن، چچن، سوریه وکل جهان اسلام شاهد آن هستیم یک توضیح خیلی ساده دارد. درخاورمیانه بزرگ که منطقه وسیعی را از قاهره تا اسلام آباد شامل می شود خلایی ایجاد شده که نابودی سیستم قدیمی کنترل و توازن، نفرت متقابل و منافع متقابل را درپی داشته و در این شرایط ریاض خواهان رهبری منطقه ای و به بیان دقیقتر توسعه طلبی است چون در غیر این صورت کارش ساخته است.
خاندان سعود طی تمام تاریخ موجودیت خود به قدری موج تنفر در داخل کشور و خارج از آن برانگیخته که اگر امروز کمی بلرزد هم از نظر سیاسی و هم از نظر فیزیکی نابود خواهد شد.
35 سال پیش خاندان سلطنتی در وضع مشابهی قرار داشت و به نظرمی رسید درآستانه فروپاشی قرار دارد. در آن زمان این آمریکاییها، فرانسویها و انگلیسیها بودند که سعودیها را نجات دادند و بعد به اصطلاح حماسه افغانستان شروع شد و همه نیروهای جهاد به اصطلاح فرا ملیتی علیه اتحاد شوروی جهت گیری شدند. امروز مقامات عربستان متوجه هستند که خودشان به تنهایی باید به فکر امنیتشان باشند ولی سوال این است که چگونه باید آن را تامین کرد؟ باید گفت ریاض با هدر دادن یک دهم تولید ناخالص ملی برای خرید مقادیرسرسام آور سلاح به سطحی رسیده که ذخایر تسلیحات و مهماتش از حد نیاز معقولانه فراتر رفته است. تعداد تانکهای عربستان از تعداد خدمه آموزش دیده آنها بیشتر است. این اوضاع یک توضیح خیلی ساده دارد: نخست این که این تسلیحات به منزله ذخیره ای برای زمانی است که واشنگتن تصمیم به اعزام نیروهای جدید به عربستان بگیرد و دوم این که آنها برای خود سعودیها در نظر گرفته نشده اند بلکه در اختیار نیروهای سایرکشورها قرار می گیرند که توسط ریاض اجیر می شوند. مشخص است که منظور متحدان و رقبای عربستان در شورای همکاری خلیج فارس، مصریها یا اردنیها نیستند.
سعودیها در زمینه دفاع به پاکستان تکیه دارند. اشتراکات دینی و یکی بودن چالشهای خارجی یعنی داشتن دو دشمن به نامهای هند و ایران و وجود یک و نیم میلیون کارگر پاکستانی در عربستان این دو کشور را به متحدان الزامی تبدیل کرده و به منظور تقویت این اتحاد 70 درصد نفت عربستان را اسلام آباد وارد می کند. همکاریهای نظامی در دهه شصت، کار مشترک روی بمب اتمی پاکستان، عملیات مشترک از جمله در اردن، افغانستان و نیز در رابطه با طالبان موجب نزدیکی سران نظامی پاکستان و خاندان سلطنتی عربستان و ایجاد اتحاد خطرناکی شده که یکی از اعضای آنها منابع مالی نامحدود و دیگری نیروی نظامی دارد. لازم به یادآوری نیست که این پیمان از حمایت کامل واشنگتن برخوردار است چون سران نظامی پاکستان و ریاض همیشه مجری منافع آمریکا بوده اند و سرمایه سیاسی و مالی خود را از محل همکاری با واشنگتن کسب کرده اند.
دوران سردی روابط دو کشور به خاطر موضع پرویز مشرف در رابطه با حمله نیروهای بین المللی به رهبری آمریکا به افغانستان که پیشتر به آن اشاره شد در همان دوران حکومت مشرف پایان یافت.
در سال 2014 برای نخستین بار مانور مشترک ارتشهای دو کشور با نام «شمشیرتیز» برگزار و در سال 2011 گفت و گوهایی در خصوص اعزام افسران بازنشسته پاکستانی به بحرین و ماموریت کارشناسان اطلاعاتی این کشور برای تقویت نیروهای امنیتی عربستان بین اسلام آباد و ریاض شد. آن سال گفت وگوها متوقف شدند و مساله استقرار نیروهای امنیتی و نظامیان سابق پاکستان به طور خصوصی حل و فصل شد. سعودیها سه مرکز اجیرکردن نیرو در پیشاور، اسلام آباد و کراچی ایجاد کردند که از طریق آنها تعداد محدودی نیرو استخدام می شد. ولی امسال همه چیز به ویژه در زمینه تماسهای فعال مقامات دو طرف تغییرکرده است. ششم ژانویه وزیرخارجه عربستان به اسلام آباد رفت و چهارم فوریه ژنرال راحیل شریف رئیس ستاد نیروهای زمینی پاکستان به ریاض سفر و موضوع هماهنگی تلاشها در زمینه امنیت و سازماندهی و برگزاری مانور «شمشیر تیز- 2014» را بررسی کرد. ده روز بعد یعنی ازپانزدهم تا هفدهم فوریه شاهزاده سلمان وزیر دفاع عربستان به اسلام آباد سفرکرد که بر اساس گزارشهای رسمی توافقنامه مربوط به صنایع نظامی ازجمله قراردادهای خرید سلاح و تجهیزات نظامی را از پاکستان مطرح کرد. درآن زمان خبر انعقاد این قرارداد هیچ واکنشی غیر از لبخند توام با بدبینی به همراه نداشت چون هرکارشناسی می داند عربستان با برخورداری از وام نامحدود صنایع نظامی آمریکا، فرانسه و انگلیس هیچ نیازی به خرید سلاح از پاکستان ندارد. ولی خیلی زود مشخص شد موضوع اصلی مذاکرات شاهزاده سلمان با مقامات نظامی این کشور هیچ ارتباطی با قرارداد تسلیحاتی نداشته بلکه موضوع اصلی اوضاع سوریه بوده است! بیانیه دو طرف در مورد نتایج سفر شاهزاده سلمان دقیقا با سخنانی در مورد مناقشه سوریه شروع و دراین بخش به چند ضرورت اشاره شده است که عبارتند از: لغو محاصره شهرها و روستاها و توقف حملات هوایی و توپخانه ای، ایجاد مناطق وکریدورهای امن به منظور تحویل مواد خوراکی و کمکهای انساندوستانه به اهالی مناطق محاصره شده تحت کنترل نیروهای بین المللی و ایجاد نهاد انتقالی با اختیارات اجرایی گسترده به منظور به عهده گرفتن مسولیت اوضاع کشور.
به این ترتیب تطابق کامل مواضع اسلام آباد با یکی از اعضای ائتلاف ضد سوری کاملا عیان است. روشن است که اظهارات شاهزاده سلمان در اسلام آباد در مورد آمادگی عربستان برای مشارکت مالی در چند طرح نظامی پاکستان از جمله مدرنیزه کردن جنگنده های جی.اف-هفده تاندر که محصول مشترک چین و پاکستان هستند در واقع به منزله تاکتیک ویژه ریاض برای تطمیع شرکای راهبردی اش است. کمک یک و نیم میلیارد دلاری به اسلام آباد هم جزئی از تاکتیکی است که براساس آن سه میلیارد دلار به مدرنیزه کردن نیروهای مسلح لبنان اختصاص یافت. در ازای آن بیروت باید خدمت کوچکی به ریاض بکند که همان خلع سلاح حزب الله است. همین مساله در مورد پاکستان هم مصداق دارد. به فاصله یک ماه پس از سفر شاهزاده سلمان مشخص شد موضوع اصلی گفت و گو های وی توافقنامه مشارکت نیروهای پاکستانی در عملیات به اصطلاح حفظ نظم در بحرین و عملیات به اصطلاح ضد تروریستی در یمن بوده است.
این توافقها در مقایسه با شایعات مربوط به تحویل سلاح هسته ای توسط اسلام آباد به ریاض به مراتب برای ثبات منطقه خطرناکترند. با توجه به حوادث جاری این شایعات در واقع حکم پرده دودی را دارند که هدفشان پنهان کردن توافقهای واقعی بین نظامیان پاکستانی و عربستان است. اتحاد جدید ژنرالهای پاکستانی و خاندان آل سعود خطرهای جدی برای امنیت کل منطقه و مسلما ایران به همراه دارد. به تازگی مجلس این کشور توافقنامه ای در خصوص همکاری های امنیتی با پاکستان امضا کرده که باید تلاشهای دو طرف را در زمینه مبارزه با تروریسم بین المللی و قاچاق مواد مخدر یکی کند. این تروریسم فراملیتی که گروهک رادیکال سنی جیش العدل یعنی وارث سازمان جندالله مجری آن است، گفت و گوی اسلام آباد و تهران و توسعه همکاریهای دو جانبه را دشوار می کند. ولی نکته جالب توجه این است که جیش العدل روابط تنگاتنگی با گروههای سنی رادیکال پاکستان از جمله جنبش طالبان دارد که سازمانهای تحت حمایت مالی کشورهای حوزه خلیج فارس و به ویژه عربستان ترکیب آن را تشکیل می دهند.
ریاض با به بازی گرفتن نظامیان پاکستانی مایل است با یک تیر دو نشان بزند. نخست: مشارکت این کشور در سرکوب اعتراضات شیعیان در بحرین و یمن و دوم: استفاده از امکانات ژنرالها و سازمانهای امنیتی آن برای ایجاد کانون تشنج هم در مرز ایران، هم در خود پاکستان و دامن زدن به اختلافات سنی و شیعه.
ضمنا مستشاران پاکستانی در میان شورشیان سوری هم مشاهده شده اند. این نقشه بازی سیاسی یک جانبه ای است که برگ برنده پاکستان برای مدتی در آن به کارگرفته شده تا به قیمت خون و خشونت، تخت سلطنتی خاندان سعودی را حفظ کند.