شب که می‌شود حوصله‌ها مانند سایه ماه کوتاه است و کمرنگ. داستانک، قلقلکی کوتاه برای فکر و روحمان است تا در ساعات پایانی شب، لحظات کوتاه امروز را با خواندن جملاتی کوتاه بهتر و بیشتر قدر بدانیم.

مجله شبانه باشگاه خبرنگاران؛
دو پيرمرد با هم قدم مي زدند و 20 قدم جلوتر همسرانشون کنار هم به آرومي در حال قدم زدن بودند. پيرمرد اول گفت: «من و خانمم ديروز به يک رستوران رفتيم که هم خيلي شيک و تر وتميز بود، هم کيفيت غذاش خيلي خوب بود و هم قيمت کمي داشت.» پيرمرد دوم گفت: «ا چه جالب. اسم رستوران چي بود؟» پيرمرد اول کلي فکر کرد و بعد پرسيد: «ببين، يه حشره اي هست، پرهاي بزرگ و خوشگلي داره، خشکش مي کنن تو خونه به عنوان تابلو نگه مي دارن، اسمش چيه؟» پيرمرد دوم جواب داد: «پروانه؟» پيرمرد اول با خوشحالي گفت: «آفرين درسته!» بعد با فرياد رو به پيرزن ها گفت: «پروانه! پروانه! اون رستوراني که ديروز رفتيم اسمش چي بود؟!»
برای مشاهده مجله شبانه اینجا کلیک کنید
اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.
آخرین اخبار