ای خدای مهربان، نمی دانم چه حكمتی داشته است اینكه تو با آن همه عظمت و بزرگی ات كه در مخیله هیچ كس نمی گنجد اجازه داده ای كه بنده ای ناچیز این چنین بی واسطه با تو سخن بگوید. مقام كبریایی تو كجا و بنده حقیر كجا؟ عرش اعلی كجا و زمین خاكی كجا؟ حی لایموت كجا و عبد فانی كجا؟ ذات پاك و مقدس كجا و موجود سراسر تقصیر كجا؟
اما می دانم هر چه هست تو فراتر از آنی كه عظمت لطف تو را تجسم كنم. خدایا، اگر تو اجازه نمی دادی این چنین صمیمانه و خودمانی با تو گفتگو كنم، آنگاه باید در گفتگو با چه كسی دلم را تسكین می دادم؟ به كدام رحمت بی انتها متوصل می شدم تا در مشكلات و گرفتاری های دنیا احساس نومیدی و شكست در وجودم رخنه نكند؟ كدام محرم راز را پیدا می كردم كه تمام آشكار و نهانم را بداند و آنها را به هیچ كس نگوید؟ چه پناهگاهی را می یافتم كه هرگاه مرتكب اشتباه و لغزشی می شدم، به درگاه او پناه می بردم و با خلوص دل نزد او اعتراف می كردم و طلب عفو و رحمت؟
برای مشاهده مجله شبانه اینجا کلیک کنید