به گزارش مجله شبانه باشگاه خبرنگاران، در سالهای اخیر تلاشهای گستردهای برای مصادره قیام شیخ محمد خیابانی صورت گرفته تا این حرکت ایرانی اسلامی را به عنوان یک حرکت ضد ایرانی و تجزیه طلب و در راستای الحاق آذربایجان به عثمانی معرفی کنند، در حالی که به اعتراف نزدیکان خیابانی و حتی دشمنان او نهضت شیخ محمد خیابانی در سمت و سوی احیای استقلال ایران بوده است. شیخ محمد خیابانی از مخالفان سرسخت مداخلات بیگانگان در ایران اعم از روسیه تزاری،انگلیس وبویژه عثمانی بود. اش.ام.علی اف از ایرانشناسان شوروی سابق چنین معترف است:
«در پایان جنگ [جهانی اول] همزمان با آغاز شورشهای نظامی و مبارزات غیر نظامی که عمدتاً مناطق سکونت قبایل نیمه چادرنشین را در گیلان، آذربایجان، تهران و خراسان در برگرفت مراکز فعالیتهای سیاسی و ملی تشکیل شد و رهبرانی چون شیخ محمد خیابانی، محمد تقیخان پسیان و غیره که جهت دموکراتیک داشتند آنها را رهبری میکردند. مهمترین تقاضای جنبشهای مردمی که در استانهای شمالی ایجاد شده بود آزادی ایران از سلطه خارجیان و احیای استقلال آن به عنوان یک کشور بود.»(16)
آرمانهای اسلامی قیام شیخ محمد و نهضت جنگلاز آنجایی که شیخ محمد خیابانی از روحانیون پیشگام نهضت و از نزدیک در تحولات مشروطه در ایران بود با توجه به درکی که از موقعیت آذربایجان و سایر نواحی داشت با آگاهی از نهضت میرزا کوچک خان جنگلی بر آن شد با نهضت جنگل ارتباط برقرار کند.(17) ضمن اینکه نهضت جنگل توسط میرزا کوچک خان به راه افتاده بود که او هم سابقه طلبگی داشت. به همین منظور نمایندهای مخصوص به نام «حاجی آخوند» را که از نامش مشخص بود روحانی بوده، برای مذاکره با میرزا کوچک خان به گیلان اعزام کرد.
«حاجی آخوند نماینده مخصوص شیخ محمد خیابانی به جنگل رسید و پیام آن روحانی انقلابی را ابلاغ کرد. پیام این روحانی روشنفکر، برقراری ارتباط فیمابین آذربایجان و گیلان و پیشروی به سوی هدف مشترک بود. فعالیت شیخ محمد خیابانی نیز در جهت ایجاد یک تحول اساسی در سیستم حکومتی ایران و موانع آزادی دور میزد و حصول چنین آرزویی را از طریق نزاکت بیثمر میدانست. و چون به عمق مسأله و افکار حکومتهای وقت پی برده لذا نیل به هدف را جز از طریق انقلاب نمیجست. نامبرده یکی از مخالفان سرسخت قرارداد وثوق الدوله و یکی از مردان با شهامت و لیدر حزب دموکرات بود،که به علت محبوبیتی که در تمام خطه آذربایجان داشت، افراد پاکبازی بدو پیوسته و واحدهایی از ارتش دولت را نیز خلع سلاح کرده و مأمورین حکومت مرکزی را اخراج و آذربایجان را آزادیستان نام نهاده، برای هماهنگ شدن با پیشوای نهضت جنگل و تلاش مشترکشان در تغییر وضع و پیشروی به سوی تهران نمایندهای به جنگل فرستاده بود.حاجی آخوند بعد از ابلاغ رسالت خود، در « زیده» به مرض اسهال خونی مبتلا شد و به همان مرض هم درگذشت و به علت گرفتاری جنگلیها بعد از واقعه ملاسرا امکان برقراری ارتباط مقدور نگشت.»(18)
گرچه امکان ایجاد ارتباط و پیریزی وحدت بین نهضت خیابانی و نهضت جنگل فراهم نشد با این حال این دو نهضت با مقتضیات زمانی و مکانی خود هدفی جز استقلال و آزادی ایران دنبال نمیکردند.
استقلال ایران در کلام خیابانیتوسعه سلطه استعماری روسیه و انگلیس در همه ارکان جامعه ایران حساسیت و عکسالعمل علمای آگاه را در پی داشت. در گفتار و کردار علمای عصر مشروطه در نواحی مختلف ایران میتوان شاهد تلاشهای گوناگون برای احیای سیاسی،اقتصادی و فرهنگی ایران بود. به عبارتی دیگرتلاش برای احیای استقلال به نوعی مقابله و مبارزه با استعمار خارجی تلقی میشود. در مقطعی که خیابانی نهضت خود را شروع کرد استقلال و تمامیت ارضی ایران از سوی انگلیس با قرارداد 1919 مورد تعرض واقع شده بود.
در ایام نهضت، شیخ محمد خیابانی سلسله سخنرانیهای روشنگرانهای در جمع هواداران خود ایراد میکرد. در این سلسله سخنرانیها میتوان گفتمان استقلال ایرانخواهی شیخ محمد که مقابله با سلطه اجنبی (انگلیسی) بود را به روشنی مشاهده کرد:
1)مقصود ما تأسیس حکومت دموکراتیک و بقای آزادی مملکت است
«مقصود یگانه ما تأسیس و ایجاد یک حکومت دموکراتیک و تأمین دوام و بقای آزادی این مملکت است. مخالفین این مرام دشمنان ما هستند و دستورالعمل یگانه عبارت از کوتاه کردن دست این دشمنان از اموری است که با آزادی مناسبت و رابطه دارد. به صدای رسا و بلند میگوییم: ای مستبد! ای مرتجع! همه بدانید که ناموس، مال و جان شما امان است، لیکن بعد از این دیگر مقدرات دموکراسی را در دستهای ملوث خود نخواهید داشت این حرفها را زبان یک شخص،یک فرد واحد یک ناطق معین زبان خیابانی نمیگوید؛ یک روح، آری روح دموکراسی است که این حرفها را میزند. ای آزادیخواهان امیدوار باشید زیرا با یک عزم و اراده معین دانسته و فهمیده قیام کرده اید و بدانید موفقیت و پیروزی با شما است.» (نطق هفتم-روز جمعه 3 ثور 1299)
2)آذربایجان آزادی ایران را تأمین خواهد کرد
ما چرا قیام کردیم؟ اگر وضعیت مقدم بر قیام را از نظر مطالعه بگذرانیم حالت اسفآمیز مملکت و اختلاسات بیحد و حصر مالیه و اقدامها بیناموسانه و جانیانه نظمیه را در نظر بگیریم، لزوم فوری قیام را احساس مینماییم در ظرف دوره اخیر یک سلسله عملیات نظامی در صفحات مختلفه ایالت آذربایجان شروع شد نه فقط منجر به افتضاح و رسوایی گشت، این عملیات که نه طرز شروع و جریان آنها از روی فکر بود و نه توقیف و تعطیل معین داشت. مالیه فقیر ملت را مستأصل ساخت عده مأمورین که با حقوق غیر متناسب از تهران میآمدند بدون جهت و لزوم بر عده مأموران موجودی افزوده میشد. یک هنگامه غارتگری که مشهورترین اقوام و دستههای غارتگر نیز در تولید مانند آن عاجز بودند در مملکت برپا شد عملیات سری نظمیه از حوصله تقریر و تحریر خارج است.
این قیام خواست بر یک چنین دوره عدم مسئولیت خاتمه دهد دست خائنین و دزدان و راهزنان را از مالیه مملکت دور کند مقصرین را تنبیه و مجازات نماید. آری این قیام عرصه را بر خائنین تنگ خواهد کرد. دزدانی که از تبریز رانده میشوند نباید در تهران صدر نشین امانت بشوند.
جانیها که از مرکز آذربایجان فرار مینمایند نباید زمام حکومت ایالت و ولایت دیگر را در دست بگیرند، زیرا که تمام خاک ایران مقدس و مجموع کل دموکراسی ایران صاحب حقوق است.
ما آذربایجانیان فقط آسایش و آزادی خودمان را طالب نیستیم ما در حدود این ایالت آزادیستان محصور نباید باشیم، منتها برای اجرای مقاصد خودمان نقشه طرح کرده و برنامه اندیشیدهایم این نقشه و این پروگرام از قوه به فعل آورده خواهد شد»(نطق پانزدهم – روز یکشنبه 12 ثور 1299)
3)اجرای قانون اساسی
«ما هرگز خسته نخواهیم شد در اجرای قانون اساسی و از قوه به فعل آوردن رژیم مشروطی با نهایت صبر و ثبات پافشاری خواهیم کرد و از پای نخواهیم نشست. ایران را با قوانین و اصول مطابق با عقاید و نظریات عصر حاضر اداره خواهیم نمود، مرام ما یک مرام معین و معلوم است در تعقیب خط حرکتی که برای خود رسم کردهایم با کمال ثبات و متانت مجاهدت نموده دخول اغراض شخصی را ابداً اجازه نخواهیم داد...» (نطق نوزدهم- روز پنجشنبه 16 ثور 1299)
4)آزادی، استقلال و سعادت ایران
«آزادی،استقلال و سعادت ایرانیان مقصود مشترک کلیه آزادیخواهان است و این وحدت مقصود سرمایه اتحاد و اتفاق آنان است. در آلام و شادیهای این مملکت آزادیخواهان شریکند و این شرکت نیز در میان آنان تولید علاقه و محبت میکند...» (نطق بیستم – روز جمعه 17 ثور 1299)