اقتصاد مبتنی بر نفت
وجود منابع عظیم نفت و گاز، اقتصاد این
کشور را به سمت محوریت این کالای استراتژیک سوق داده است. بیشترین درآمد
قطر را امروزه، صادرات نفت تشکیل می دهد که این میزان معادل 85% صادرات کل
این کشور است. همچنین مهم ترین صنایع را درقطر، صنایع مرتبط با نفت از قبیل
پالایش و تولید فرآورده های نفت تشکیل داده است. حمایت گسترده ی کشورهای
غربی از این نوع اقتصاد در قطر، باعث شده تا این کشور عجله ایی برای کاهش
وابستگی خود به این کالا نداشته باشد. از جمله این حمایت ها می توان به
عملیات استخراج نفت از حوزه ی نفتی مشترک پارس جنوبی نام برد که میزان
برداشت قطر، به کمک غول های نفتی غرب چند برابر برداشت ایران است. یکی از
مهم ترین اهداف قطر در حوزه ی اقتصاد، قرار گرفتن در شمار اقتصادهای برتر
دنیا است. هم اکنون سرانه ی تولید ناخالص قطر 4/3 کشورهای اروپایی است که
بیانگر اتخاذ رویکردی صحیح در رسیدن به این سیاست است.
اولین قدم، اعتمادسازی
برای نیل به اهداف سیاسی و تبدیل شدن قطر
به عنوان کشور برتر جهان عرب و همچنین کشور مهم منطقه، اقتصاد قوی با اینکه
شرط لازم است ولی کافی نیست. مدتهاست قطر، اقداماتی را در جهت نمایش ظرفیت
خود در انجام ماموریت های سیاسی-بین المللی انجام می دهد. این کشور با
اجرای طرح های مختلف گام های موثری در جهت مدرنیزه کردن خود برداشته است.
اجرای این طرح ها در فضای خاص و بسته ی حاکم بر کشورهای عرب، مخصوصاً
عربستان به عنوان مهم ترین کشور جهان عرب، باعث ایجاد تمایز بین قطر و سایر
کشورها شده است. از جمله این طرح ها می توان به دولت الکترونیک، پذیرش
شرکت های مختلف در خاک خود، ایجاد شعبه ی دانشگاه های مطرح دنیا، برگزاری
مسابقات مختلف، ایجاد مناطق تفریحی، میدان دادن به زنان برای فعالیت در
جامعه و... اشاره کرد. هم چنین در جنگ 1991 خلیج فارس، موافقت قطر برای در
اختیار گذاشتن بخشی از خاک خود و اجازه ی استفاده از حریم هوایی این کشور
به نیروهای ائتلاف، بعد از جنگ منجر به افزایش همکاری های قطر با دولتهای
غربی شد و ایالات متحده را بر آن داشت تا به فکر ایجاد پایگاه در این کشور
بیفتد. البته این اعتمادسازی ها برخی مخاطرات را نیز برای این کشور بوجود
آورده است. با توجه به سیاست جذب توریسم، گردشگر و سرمایه گذار از سراسر
دنیا، بسیاری از سرویس ها اطلاعاتی در پوشش شرکت های تجاری در قطر مشغول به
فعالیت شدند. این امر شاید برای قطری که سیاست های معارض با کشوهای غربی
از جمله آمریکا ندارد، تهدید حادی به شمار نیاید ولی کشورهای منطقه را به
واکنش واداشته است.
طمع در رسیدن به قدرت
همکاری با همسایگان، عنصر اصلی سیاست
خارجی قطر قبل از اتخاذ رویکرد جدید بود. این همکاری ها ایران و سایر
کشورهای منطقه را دربر می گرفت. البته حتی در زمان همکاری ها هم باید
عربستان را از سایر کشورها جدا کرد چرا که رقابت نامحسوس بین این دو کشور
از دیرباز بر روابط دوحه-ریاض سایه افکنده است. حجم مبادلات بالا، مبادلات فرهنگی، سرمایه گذاری کشورهای منطقه در طرح های
قطر و ایفای نقش در عرصه ی بین المللی، قطر را به سمت تبدیل شدن به یکی از
کشورهای تاثیرگذار منطقه می برد. اما از چند سال گذشته شاهد تغییر سیاست
های این کشور بوده ایم. گویا حاکمان قطر از شیب کند تغییرات خسته شده و به
دنبال تندتر کردن روند این تغییرات بوده اند. در این میان برخی زمینه ها
برای ایجاد کاتالیزوری در این فرآیند مورد توجه قرار گرفتند. موضوع فلسطین،
حزب الله لبنان، انقلاب های منطقه و در نهایت سوریه عرصه ایی برای ظهور
قطر جدید بود.
مقاومت، حمایت یا خیانت؟
مساله ی فلسطین، از دیرباز مورد توجه
کشورهای اسلامی بوده است. یکی از اهدافی که قطر در فلسطین به دنبال آن بوده
است می توان به نمایش قدرت خود در عرصه ی جهان اسلام اشاره کرد. در ابتدا
حمایت این کشور از حماس، ظن برخی را به همسو شدن قطر با ایران در فلسطین
برد ولی بعد از گذشت چندی، مشخص شد که قطر به دنبال بدست گرفتن حرکت حماس و
تحت قیمومیت قرار دادن آن است. این روند بعد از انقلاب های منطقه شکل جدی
تری به خود گرفت و در نهایت در جریان ناآرامی های سوریه با انتقال دفتر
سیاسی حماس از سوریه به قطر، عده ایی چنان تلقی کردند که کار تمام شده است.
ولی از همان ابتدا، شاخه های نظامی و گروه های مقاومت با دید منفی به کمک
های قطر نگاه می کردند و در نهایت هم پیمان شدن با قطر را نپذیرفتند. شاید
در ابتدا عده ایی به این بدبینی ها اعتراض داشتند ولی با ترور الجعبری یکی
از فرماندهان گردانهای عزالدین قسام و وجود مدارک دست داشتن قطر در این
ترور و همکاری با رژیم صهیونیستی، انتقادها به گروه های مقاومت کمتر شد. در
جریان طرح صلح عربی، قطر علنا از موضع قدرت بر سر فلسطین وارد معامله با
غرب شد و عقب نشینی فلسطینیان از اراضی خود را ذیل این طرح خواستار شد.
گرچه این طرح با مخالفت گروه های فلسطینی و مردم فلسطین همراه بود ولی قطر
که خود را در فلسطین یکه تاز اوضاع می دید، بر طرح خود پافشاری می کرد.
از طرفی با شروع تحرکات در مصر، قطر به حمایت از اخوان المسلمین روی آورد. با بالا گرفتن اوضاع و سقوط دیکتاتور مصر، قطر تلاش خود برای به قدرت رسیدن اخوان در مصر را سرعت بخشید. حمایت از کاندیداتوری محمد مرسی به عنوان گزینه ی اخوان المسلمین با اینکه خشم برخی کشورهای منطقه را به دنبال داشت ولی بازهم پیگیری شد. با به قدرت رسیدن مرسی و در اصل اخوان المسلمین در مصر، قطر که با توجه به نفوذ گسترده در مصر و فلسطین خود را به اهدافش نزدیک می دید، شروع به دمیدن در آتش اعتراضات مردم سوریه کرد به امید آنکه زنجیره ی تسلط خود بر کشورهای منطقه را کامل کند. فشار بر ایران و عربستان به عنوان دو کشور تاثیرگذار در تحولات منطقه، یکی از اهداف این اعمال بود.