روزی سلطان محمود غزنوی تاج خود را به غلام خود «ایاز» داد و گفت: تو به جای من شاهی کن. ایاز شروع به گریه کردن کرد. یکی از نزدیکان شاه او را گفت: سلطان به تو تاج مرحمت کرد، چه جای گریه کردن است؟ ایاز گفت: او با این کار مرا از خودش دور کرد. او مرا مشغول تاج و لشکر کرد در حالی که من محضر سلطان را می خواهم. سلطنت من دیدار شاه است.
«منطق الطیر»
برای مشاهده مجله شبانه اینجا کلیک کنید