«با همه اعضای خانواده اش مشکل داشت. اصلا همه از شاکی من شکایت داشتند ولی حالا باید به خاطر او که حکم اعدام گرفته، در زندان بمانم.»

به گزارش مجله شبانه باشگاه خبرنگاران،  ابراهیم 40 ساله حرفهایش را با این جملات شروع می کند و دنبال جواب است. این فروردین هم که بیاید، او وارد سومین سالی می‌شود که حبسش تمام شده و به خاطر دیه در زندان مانده است. از همه جا رانده شده، از خانواده اش که می گفتند این دختر را نگیر و بعد می گفتند حالا که با او ازدواج کرده ای، زیر سقف خانه اجاره ای خودت زندگی کن! و از خانواده زنش هم رانده شده، چون معتقد است از خجالت برادرزن شرورش درآمده است.

چرا زندانی هستی؟

به خاطر دعوا با برادرزنم به دیه محکوم شدم و از آذر 89 تا حالا زندانی هستم. البته فروردین 90 حبسم تمام شده و به خاطر دیه ای که نتوانسته ام پرداخت کنم، زندانی هستم.
 
چرا دعوا کردی؟

برادرزنم آدم شرور و تمام سرو گردنش پر از خط و رد چاقو و قمه است. همیشه به خاطر شرارتش با دیگران و خانواده اش دعوا می کرد. یک روز برادرخانمم به من گفت پول پیش خانه ات را که 10میلیون تومان است، به من بده و خودت با زن و بچه هایت بیا و طبقه پایین خانه ما زندگی کن. طبقه پایین یک آپارتمان مستقل کوچک در پارکینگ بود که تازه درست کرده و می خواست اجاره بدهد. آن قدر همسرم اصرار کرد تا بالاخره با جمع کردن اثاث و اسباب به خانه برادرخانمم رفتم و آن جا زندگیمان را ادامه دادیم.

یک سال و نیم از اجاره خانه اش می گذشت ولی جانمان را به لبمان رسانده بود. از دستش آسایش نداشتیم. دائم مشروب می خورد و چند بار هم شیشه های خانه ما را شکست. یک روز باز با حالا مست به در خانه ما آمد. شیشه خانه را شکست و برایم چاقو کشید. در حالی که سعی داشتم چاقو را از دستش بیرون بکشم، سه ضربه به دستم خورد، اما بالاخره چاقو را گرفتم و چون می دانستم حالت عادی ندارد، فقط از خودم دفاع می کردم ولی در همین گیر و دار، دستش آسیب دید و پزشکی قانونی اعلام کرده حرکت انگشتانش محدود شده است.

مبلغ دیه چه قدر است؟

تا سال قبل، 20میلیون تومان بود ولی امسال 24میلیون تومان شده و هر چه این پول را ندهم، سال به سال بیشتر می شود. سه بار تقاضا اعسار و تقسیط داده ام ولی رد شده، پرونده ام در بومهن بود، امسال به دادگاه رسالت فرستاده‌اند. امیدوارم این دادگاه قبول کند.
 
همسر و فرزندانت هنوز در آن خانه زندگی می کنند؟

نمی دانم، همسرم با آن که مرا خیلی دوست داشت، با فشارهای مادر و برادرش و این که آواره نشوند، مجبور شد به‌رغم 12سال زندگی، یک سال بعد از حبسم طلاق بگیرد. پسر و دخترم که کلاس ششم و هفتم هستند، با مادرشان زندگی می کنند. همسرم حتی مهریه اش را هم بخشید. حالا فقط تلفنی صحبت می کنیم و خیلی به خاطر من ناراحت است. وقتی به زندان آمدم، فقط همان ده میلیون پول پیش و مقداری پس اندازم مانده بود که زنم مجبور شد برای بچه ها خرج کند.
 
خانواده خودت کجا هستند؟

در این چند سال که زندانی هستم، یک بار هم کسی به ملاقاتم نیامده، همسرم که طلاق گرفته و خانواده خودم می گویند ما از ابتدا گفتیم با این خانواده وصلت نکن، وقتی اصرار کردی، حرفی نزدیم ولی زمانی که می خواستی به خانه برادرزنت بروی، گفتیم نرو، زندگی آرام خودت را کنار زن و بچه هایت داشته باش! کسی دنبال پرونده من نیست. خانواده زنم، افرادی نیستند که بتوان با آنان صحبت کرد. فقط دیه می خواهند.
 
برادر زنت کجاست؟

هفت ماه بعد از زندانی شدن من، به خاطر همراه داشتن 380گرم شیشه دستگیر شد و حالا در زندان قزوین به سر می برد. شنیده ام حکم اعدام گرفته است.
 
صحبت دیگری نداری؟

من که نمی توانم از برادرزنم بخواهم دیه را ببخشد. خودش می داند من بی گناهم ولی رضایت هم نمی دهد. فقط از دادگاه می خواهم با تقسط دیه موافقت کند تا من آزاد شوم و دوباره با همسر سابقم ازدواج کنم و کنار بچه هایم باشم. البته خانواده اش اجازه نمی دهند ولی من همسر سابقم را دوست دارم و می خواهم بچه هایم کنار پدر و مادر بزرگ شوند. درخواست از آدمهای خیر برای خودم درخواست بزرگی است. خیلی ها از من نیازمندتر هستند. البته شاید یک نفر هم به حال من رحم کند و به خاطر بچه هایم کمک کند.

اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.
آخرین اخبار