آدمی
همیشه کمالگرا بوده و آرزوهایش ـ نقاط آرمانی ـ را در ذهن و قلبش
میآفریند. آنگاه تصمیمهایش را واسطه رسیدن به آن آرزوها میکند، اما
تصمیمها چاقوی دو لبه است؛ به همان اندازه که میتواند ما را به آرزوها و
آرمانهایمان نزدیک کند به همان اندازه هم از درون ما را دچار بحران،
تنگنا و ناکامی میکند. زخم خوردن اعتماد به نفس، افت توانایی و خدشهدار
شدن عزت نفس میتواند در پی یک تصمیم نادرست و شکستهای مترتب بر آن،
گریبان آدمها را بگیرد.
گاهی این تصمیمات چنان حاشیههای پررنگ و لعابی دارد که به راحتی نمیشود مرهمی بر زخم روانی آنها گذاشت. پس مهم است مهارت تصمیمگیری درست را یاد بگیریم، چون به واقع هیچ کس نیست که به این مهارت در زندگی نیاز نداشته باشد. ما در هر لحظه تصمیم میگیریم و گاهی حواسمان به تصمیمهایی که میگیریم، نیست؛ چون دیگر رنگ عادت و روزمرگی به خود گرفتهاند، بنابراین غفلت نکردن از ماهیت و درونمایه تصمیمهای کوچک و بزرگ گامی به سمت آرامش زندگی است.
شرایط جدید، تصمیمهای جدید میزاید
دکتر مریم امینزاده، روانشناس شخصیت در گفتوگو با جامجم میگوید: معمول این است که با تغییر شرایط اجتماعی، محیطی، طبیعی و آموزشی افراد به تکاپوی تغییرات ذهنی ـ روانی برمیآیند. گرفتن یک تصمیم بزرگ و مهم در زندگی میتواند به دنبال آغاز سال تحصیلی جدید، مبتنی بر پیشرفت تحصیلی یا افزایش مهارت در یک واحد درسی بخصوص باشد یا زمانی که سال نو از راه میرسد، کسب درآمد بیشتر، بهبود شرایط زندگی، تغییر عادتهای منفی و نظایر آن بهعنوان یک هدف ویژه در نظر گرفته شود. درواقع به دنبال هر پیچ و تغییر مهم در شاکله تفکرات و تصمیمهای ما هم تحولات اساسی به وجود میآید، اما تصمیماتی که افراد مختلف در شرایط متفاوت اتخاذ میکنند، عموما با ناکامیهایی همراه میشود. گاه هیچ رکنی از ارکان تصمیم به سرانجامی روشن نمیرسد، گاهی بخش اندکی از آن محقق میشود. اینگونه تصمیمها معمولا در ابتدای امر با قدرت و هیجان زیاد روی کاغذ یا ذهن نقش میبندد، اما مثل فوارهای که سرنگون میشود به چند ساعت، روز یا هفته نمیرسد که برای همیشه به تاریخ میپیوندد.
اما هر تصمیم توأم با چالش یا چالشهایی است. چالشی که افراد را ملزم میکند برای رسیدن به اهدافشان نحوه مقابله با مشکلات را بدانند. به دنبال هر تصمیمی که گرفته میشود، باید مهارتهای مقابلهای با عوامل بازدارنده را بشناسیم و به شکل درست با آنها برخورد کنیم. در این صورت فرد میتواند با یک برنامهریزی صحیح و معقول از عهده چالشهای پیشرو برآید و به مهار موقعیتهایی که به نظر بازدارنده است، دست پیدا کند.
شناخت اولویتها تصمیمها را آبدیده میکند
هر فرد با در نظر گرفتن فهرستی از موارد و نکتههای مهم میتواند در اتخاذ یک تصمیم درست و واقعبینانه کمک بزرگی به خود کند. اهمیت دادن به این نکتهها باعث میشود افراد در دام هدفها و تصمیمهای سطحی و نادرست نیفتاده و بهترین مسیر را انتخاب کنند. هیچ کس تصمیمی نمیگیرد، مگر آن که کارش به اولویتها بیفتد. بهطور مثال، فردی که به مصرف ماده مخدر اعتیاد دارد در ابتدا باید برای رفع اعتیاد خود چارهای بیندیشد و در این زمینه برنامهریزی جدی کند تا اینکه مثلا ادامه تحصیل بدهد، چون شرط ادامه تحصیل، داشتن قدرت ذهنی و سلامت جسمی است. دانشآموزی که نمره پایینی در درس ریاضی میگیرد، ابتدا باید برای تقویت این درس، هدف و برنامهریزی مشخصی داشته باشد و بعد به بقیه کمبودها و نواقص زندگی خود توجه نشان دهد. متاسفانه بسیاری از افراد بدون توجه به این نکته، تصمیمهای پشت سر هم گرفته و آنها را در ذهن خود انبار میکنند، اما به این موضوع توجه ندارند که آیا رسیدن به فلان خواسته و کسب فلان درجه در اولویتهای مهم و اولیه زندگی من جا دارد یا خیر؟ بسیاری از افراد برای رسیدن به تصمیمهای خود در رویا سیر میکنند و این رویاپردازی به ضرر آنها تمام میشود.
واقعبینی؛ ستون فقرات تصمیم
اما توجه به شرایط فعلی زندگی و امکانات در دسترس در انتخاب صحیح یک تصمیم مهم است. اینکه آیا تصمیم به شکل واقعبینانه گرفته شده یا نه مسیر رسیدن به اهداف را آسانتر میکند.
دکتر مریم امینزاده اینگونه مثال میزند: زن متاهلی که میخواهد هر روز یک کتاب را از اول تا به آخر مطالعه کند، باید به این موضوع هم بیندیشد که او علاوه بر کتاب خواندن باید به امور مدرسه فرزندش، خانه، خرید، آشپزی، رفتن به سرکار و مواردی از این دست هم برسد. بنابراین ممکن است عملا وقت لازم برای خواندن کتاب را نداشته باشد. پس با در نظر گرفتن تمام شرایط و موقعیت زندگی میتوان از یک برنامهریزی صحیح بهره برد. غیرممکن است بدون در نظر گرفتن واقعیتهای زندگی و تنها از روی یک بلندپروازی آنی دست به یک تصمیم بزنیم. این نوع ذهنیات معمولا بعد از چند روز کسلکننده کنار گذاشته میشود. کسی که قصد خواندن کتاب را دارد، میتواند با خود بگوید اگر روزی 40 صفحه مطالعه داشته باشم، میتوانم هم تصمیم خود را عملی کنم و هم به بقیه زندگی خود برسم. هنگامی که یک تصمیم مهم برای موضوع مورد نظرتان میگیرید، حتما برای آن برنامهریزی دقیقی داشته باشید.
مثلا اگر قرار است سال آینده خواندن یک زبان خارجه را آغاز کنید، بهتر است از هماکنون به طور دقیق مشخص کنید آیا برای یادگیری نیازمند کلاس هستید یا خیر؟ اگر قرار است در منزل این زبان را یاد بگیرم، روزی چند ساعت باید برای آن وقت کنار بگذارید؟ با توجه به شرایط فعلی، از چه منابعی برای یادگیری زبان استفاده کنید؟ اگر به هر دلیلی نتوانستید چند روزی زبان تمرین کنید، آیا برنامه جایگزین برای آن دارید یا خیر؟
محتوای تصمیم باید شفاف باشد، نه مبهم
وقتی کسی تصمیمی میگیرد، تصمیم او باید روشن و مشخص باشد. تصمیمهای مبهم و کلی، رنگ دوام را به خود نخواهد دید. مثلا افزایش ارتباط کلامی و عاطفی با خانواده یک هدف کلی است که باید آن را به گامهای کوچک تقسیم کرد. ارتباط از نظر شما به چه معناست؛ خوردن یک شام در کنار خانواده؟ گوش دادن مداوم به صحبتهای همسرتان؟ یا خواندن قصههای پندآموز برای کودکتان؟ وقتی تصمیمها را از حالت مبهم به شکل روشن درآورده و آنها را به گامهای کوچک تبدیل میکنیم، میتوانیم به شکل عملیتری روی موضوعات متمرکز شویم.
چطور از یک سوراخ، دو بار گزیده نشویم؟
نگاه و رویکرد فعال به خود داشتن، یکی از مهمترین عواملی است که ناخودآگاه بسیاری افراد از آن غافلند. گاهی برای عملی شدن یک تصمیم متکی به دیگران میشویم؛ مثلا میگوییم اگر فلانی این کار را برای ما انجام دهد، من به فلان چیز خواهم رسید یا اگر فلان معلم به من آموزش دهد، من این درس را یاد خواهم گرفت.
این باور مهم است که اگر من از خودم تلاش و ارادهای نشان دهم و برای رسیدن به آنها اقدامهای فعالانهای را در نظر بگیرم، حتما به آن خواهم رسید. تصمیمهایی را که قبلا با روشهای خاصی انجام شده و با شکست روبهرو شده دوباره از همان طریق در پیش نگیریم. برنامهریزی جدیدی برای آنها داشته باشیم.
تکرار مکررات، اعتماد به نفس را پایین میآورد و وقت و هزینه زیادی را تلف میکند. در پیش گرفتن یک روش درست با هیجان مثبتی همراه است که به تقویت روحیه افراد و عملکرد بهتر آنها کمک میکند.
سرچشمهتصمیمهایدرستونادرستکجاست؟
در چالشهای پیشرو برای رسیدن به اهداف مورد نظر باید از چه مهارتهایی آگاهی داشته باشیم؟
دکتر امینزاده، روانشناس شخصیت در این رابطه چند راهکار عملی را توصیه میکند: اگر دوستانی را میشناسیم که علم و آگاهی لازم در زمینه و تخصص مورد نظر را داشته و از طرفی دوستدار و خیرخواه ما هستند، از کمک و راهنماییهای آنها استفاده کنیم. دوم آنکه از بیان احساساتمان درباره مشکلات نترسیم.
اگر نسبت به چالشهای پیشرو ترس داریم یا احساس دلهرهای در ما به وجود میآید، آنها را با افراد قابل اطمینانی در میان بگذاریم. سوم آنکه از ناملایمات و شکستهایی که قبلا با آن روبهرو شدهایم، درس بگیریم. بپذیریم کجاها خطا کردهایم.
در نهایت، شوخطبعی، حفظ ایمان و اعتماد به نفس، احساس کنترل موقعیت و اقدامات منطقی، ما را در گرفتن یک تصمیم درست راهنمایی میکند، اما از ناکارآمدترین پاسخهایی که افراد در روبهرو شدن با مشکلات و حل آن اتخاذ میکنند، میتوان به خصومت، دودلی، سرزنش کردن خود، تلاش برای فرار یا کنارهگیری از موقعیت اشاره کرد.