به گزارش حوزه سینما
باشگاه خبرنگاران؛ در نشست قصهها (رخشان بنی اعتماد) گروه پر و پیمان و پرستاره قصهها روی سن میآیند. اپیزودها آن قدر یکدست نبوده که بتوان نظر قاطعی دربارهی کل فیلم داد اما بیشتر سؤالها و نظرات مکتوبی که به دست کیوان کثیریان می رسد با تبریک حضور دوباره بنی اعتماد شروع می شود وبعضیها هم از آن ور بام افتادهاند:" آیا این اختتامیهی تمام فیلمهایی است که ساختهاید و به نوعی وصیت نامهی هنری شماست؟"
بنی اعتماد در جواب آنهایی که بخشهایی از کارش را کلیشه و شعار دیدهاند میگوید:" فکر نکنید من پیر و خرفت شدم! نه، میدونم باید جلوی دوربین به مستند ساز چطور آدمهای بیچاره ای رو نشون بدم که حرفها و دردهاشون رو تنها با پونصد کلمهی قابل پخش می تونن بگن."
او آگاهانه حرفهای بودار توی دهن کاراکترهایش گذاشته :" ایدهی این که به جای یه قصه چند قصه تعریف کنم، در واقع ترکیدن یه بعض چند ساله بود. دیگه نمیتونستم فیلم نسازم".
بخش عمدهی نشست به توضیحات بنی اعتماد دربارهی چگونگی ساخته شدن این فیلم و دورزدن محدودیتهاست.
این که بنی اعتماد در تمام مدت سرو شکل دادن به این فیلم عین یک جوان ترمز بریده حاضر شده به هر قیمتی کارش را جلو ببرد:" به شمقدری گفتم این هفت تا فیلم کوتاه و هیچ قانونی مبنی بر این که نمی شه فیلمهای کوتاه رو به هم چسبوند وجود نداره. اگر مشکل شما اینه می تونم جداشون کنم و تو هفت کمد جداگانه بذارم".
منبع: زهرا عزیزمحمدی/ مجله 24انتهای پیام/ اس