شب که می‌شود حوصله‌ها مانند سایه ماه کوتاه است و کمرنگ. داستانک، قلقلکی کوتاه برای فکر و روحمان است تا در ساعات پایانی شب، لحظات کوتاه امروز را با خواندن جملاتی کوتاه بهتر و بیشتر قدر بدانیم.

مجله شبانه باشگاه خبرنگاران؛
اربابی به نوکر خود گفت: برو بیرون ببین هنوز باران می آید. نوکر که تنبل بود گفت: قربان این گربه تازه از بیرون آمده دستی به پشتش بکشید اگر خیس باشد معلوم می شود هنوز باران می بارد. ساعتی بعد ارباب به نوکر گفت: برو سنگ نیم من را بیاور می خواهم برنج وزن کنم. نوکر گفت: آقا این گربه را بارها من وزن کرده ام وزنش بی کم و کاست نیم من است. ارباب خشمگین شد و گفت: تشنه هستم برو قدری آب بیاور. نوکر گفت: قربان آن دو کار را من انجام دادم این یکی را دیگر خودتان انجام دهید.
برای مشاهده مجله شبانه اینجا کلیک کنید
اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.
آخرین اخبار