متن این گزارش که با نگاهی به مقالهای از نیویورک بوکز نوشته شده است، به شرح ذیل است.
یک روش برای بررسی رنج بیحد و حصر ناشی از جنگ خشونت بار و روز افزون سوریه، لمس تجربهٔ کودکان سوری است. بیشتر از یک میلیون کودک آواره هستند. دست کم 11500 کودک به دلیل این نبرد مسلحانه جان خود را از دست دادهاند و نیمی از اینها به دلیل بمباران مستقیم مدارس، خانهها و مراکز بهداشت بوده است و تقریبا 1500 نفر نیز اعدام شده یا توسط تیراندازان مورد شلیک قرار گرفتهاند و یا تحت شکنجه جان خود را از دست دادهاند. حداقل 128 نفر نیز در بمباران شیمیایی ماه آگوست کشته شدند.
در بحبوحهٔ چنان خشونتهایی، فاجعهٔ اتفاق افتاده دربارهٔ سلامت کودکان به راحتی از یاد میرود، کودکانی که باید از پس زخمهای جنگ، سوء تغذیه و رشد ناکافی که همراه است با از بین رفتن بهداشت و شرایط زندگی برآیند. سوریه به جایگاهی برای بیماریهای عفونی که زمانی نایاب بودند تبدیل شده است و هر ماه صدها مورد از بیماریهای سرخچه، حصبه، هپاتیت و اسهال خونی گزارش میشود. سل، دیفتری و تب سیاه سرفه (خروسک) نیز در حال افزایش هستند. بیش از صدهزار کودک علائمی از نوعی بیماری انگلی به نام (leishmaniasis) از خود نشان دادهاند که نوعی انگل خطرناک است که باعث ایجاد بیماری پوستی میشود و اغلب در دوران جنگ انتشار مییابد. بسیاری از این بیماریها در حال حاضراز طریق میلیونها آواره از مرزهای سوریه نیز فراتر رفتهاند. پنج میلیون کودک دیگر از خانههای خود بیرون رانده شدهاند اما هنوز در سوریه زندگی میکنند و در مقابل ازدواجهای زود هنگام، قاچاق انسان و استخدام به عنوان سربازان کودک بسیار آسیب پذیر هستند.
و اکنون فلج اطفال بازگشته است. از ماه میپزشکان سوری و شرکتهای بهداشت عمومی بین المللی بیش از 90 مورد از فلج اطفال را در چهارده منطقهٔ اجرایی دولت یا همان فرماندهی گزارش کردهاند که شامل این ایالات میشوند: دیر الزور، آلپو، ادلب، حماه، دمشق، حسکه و رقه. بیشتر قربانیان که به طور متوسط زیر دو سال سن دارند به معنای واقعی کلمه نوزاد هستند و یا بودند. برخی از آنها واکسینه شدهاند اما هیچ کدام برای پیشگیری از فلج دائمی تحت درمان قرار نگرفتهاند. همهٔ آنها از مناطقی هستند که برای مدت طولانی مخالف رژیم اسد بودهاند که همین نشانگر بعد سیاسی جنگ است. حتی یک مورد از این اتفاقات در جاهایی که تحت کنترل دولت هستند اتفاق نیافتاده است.
فلج اطفال که زمانی، ترس آورترین بیماری قرن بیستم محسوب میشد، مدتها بود که به تاریخ پیوسته بود. در سوریه نیز چنین بود یعنی در سال 1995 این بیماری به دنبال حکم ایمن سازی سال 1964 که در آن حزب بعث به قدرت رسید به طور کامل ریشه کن شده بود؛ اما وجود فلج اطفال نوع یک که وحشتناکترین شکل این بیماریست، اکنون در بسیاری از مناطق سوریه تائید شده است.
حدود 90 کودک بیمار آمار چندان زیادی به نظر نمیرسد، اما این تعداد تنها نشانهٔ کوچکی از حضور مشکلی بزرگ است زیرا در برابر هر کودک فلج نزدیک هزار کودک دیگر به طور خاموش مبتلا میشوند. این بیماری بسیار همه گیر است به طوری که حتی وجود یک مورد از آن نیز تهدیدی برای سلامت عمومی است. نود مورد به معنای 90 هزار انسان مبتلا است که هرکدام در هفتههای آتی به طور نامحسوس بیماری را به دیگران انتشار میدهند. هنگامی که جنگ آغاز شد میلیونها انسان را مجبور شدند تا در شرایط بسیار غیر بهداشتی، سرد و آلوده و پرجمعیت آواره شوند.
اولین کودک مبتلا به فلچ اطفال در سوریه به نام سافی (که البته نام واقعیاش نیست) اهل شهر اسپیقان است که شهر کوچکی در کنار رود فرات در محدودهٔ شهر دیرالزور است. این کودک سه ساله که در مقابل بیماری واکسینه نشده بود، نشانههای معمولی چون تب و سرماخوردگی داشت که به فلج عضلانی و از دست دادن ناگهانی حرکت ماهیچهای منجر شد که در نهایت سلولهای عصبی سافی را نابود کرد. او که تحت درمان قرار نگرفت، تبدیل شد به فردی فلج، تردشده و منزوی. ازآن زمان به بعد، کودکان بیشتری در دیرالزور تسلیم این بیماری شدهاند. در ماه آگوست، در بخشهای دیگری از کشور نیز مواردی مشاهده شد. ابتدا در آلپو، سپس در دسامبر در مناطق مخالف نشین دمشق، ادلب، حسکه و رقه.
دکتر محمد وجیه که رییس سابق بیمارستان آلپو بود، کنترل دولت بر روی برنامهٔ واکسینه کردن کودکان را چنین توصیف میکند: درست قبل از انقلاب، دولت بشار اسد واکسنها را از دیرالزور برگرداند. در برخی مناطق آزاد شده، مراکز بهداشتی هنوز دارای امکانات بودند اما ناگهان حقوق پرستاران دیگر پرداخت نشد و این مراکز هیچ قدرتی برای فریز کردن واکسنها نداشتند و به این ترتیب رفتن به سرکار برای بسیاری از پرستاران تبدیل به امری خطرناک شد.
از میان 1919 مرکز بهداشت در سراسر کشور قبل از جنگ، 652 مرکز نابود شدهاند و یا به دلیل عدم امنیت یا کاهش نیرو بسته شدهاند. در فرمانداری آپو هنگام آغاز خشونتها، واکسینها به مناطق معترض تحویل داده نشدند. در شهر آلپو، دسترسی به واکسیناسیون در حقیقت پا گذاشتن به «جاده مرگ» است زیرا در صد یاردی محلی است که نیروهای دولتی با نیروهای معترض فاصله دارند. دکترها و افرادی دیگر به من از تیراندازانی حرف زدهاند که در آلپو کاملا عمدا به غیر نظامیان تیر اندازی میکنند که شامل نوزادان و کودکان نیز میشود.
سیاسی سازی سلامت عمومی به این معنا بود که بسیاری از کودکان متولد شده در 2010 یا بعداز آن نمیتوانند از برنامهٔ واکسینه شدن معمول که برای محافظت موثر از آنها لازم است برخوردار باشند. از میان تقریبا 1 میلیون و هشتصد هزار نفر متولد شده بعد از آغاز شورشها، بیش از نیمی از آنها اصلا واکسینه نشدهاند. سازمان بهداشت جهانی WHO تخمین زده است که میزان واکسیناسیون کودکان دوساله از 83 درصد قبل از جنگ به 52 درصد در سال 2012 کاهش یافته است. وزارت بهداشت سوریه اعلام کرده است که میزان واکسیناسیون از 99 درصد قبل از جنگ به 68 درصد در سال 2012 کاهش داشته است. بیش از سه میلیون کودک در سراسر سوریه اکنون در معرض آسیب جدی قرار دارند.
سازمانهای مهم سازمان ملل از جمله یونیسف، سازمان بهداشت جهانی و کمیسیون عالی آوارگان سازمان ملل و برنامهٔ جهانی غذا که کار خود را در سوریه در اوایل 2012 آغاز کردند تا بتوانند از میزان بحران انسانی به وجود آمده بکاهند مجبور شدند در شهر دمشق بمانند. حکم فعلیشان از سوی سازمان ملل آنها را ملزم کرده است تا به حاکمیت رژیم فعلی احترام بگذارند و عملیات خود را بر اساس رضایت دولت پیگیری کنند. میلیونها دلار غذا، کمکهای پزشکی و دیگر امکانات بشر دوستانه که توسط سازمانهای تحت حمایت سازمان ملل مشغول به کارند، همگی توسط دولت کنترل میشوند.
برنامهٔ فعلی سازمان ملل برای واکسیناسیون فلج اطفال که توسط یونیسف حمایت شده و از طرف سازمان ملل تامین مالی میشود کاملا توسط دولت سوریه سازماندهی میشود و در مناطق مخالف نشین، اجرای این عملیات بستگی به کار داوطلبانهٔ هلال احمر عربی (سارک) دارد که در مناطق تحت کنترل دولت مستقر هستند. عبدالرحمن عطار که رییس سارک است، شدیدا وابسته به دولت است و حتی شرکت داروسازی مستقلی دارد که در سه سال اخیر واکسنهای فلج اطفال را تنها به مناطق تحت کنترل دولت تحویل داده است.
نکته قابل ملاحظه این است که فلج اطفال ابتدا در شهر میادین (المیادین:
عربی) که منطقهای سنی نشین در شرق سوریه است مشاهده شد. این منطقه همچنین
در سال 2009 دچار اپیدمی وبا شد. چهار سال خشکسالی باعث ایجاد آب آلوده و
عدم تصفیهٔ آب و بهداشت ناکارآمد شد.
چهار سال بعد همچنان در شهر میادین فاضلاب آلوده و بدون تصفیه به رود فرات
ریخته میشود که چند صد یارد بالاتر از لولههای آبی است که آب روستاهای
آنجا را تامین میکند اما کلورین که مانع آلوده شدن آب میشود از سال 2012
دیگر در دسترس نیست.
از سال 1988 انجمن جهانی مبارزه با فلج اطفال، دولتهای بسیار، سازمانهایی همچون سازمان بهداشت جهانی، سازمانهای بین المللی چرخشی و مراکز کنترل و پیشگیری بیماری در آمریکا ((CDC و دیگر گروهها را گرد هم آورد. در سال 2007 بیل گیتس نیز به این برنامه پیوست و صدها میلیون دلار کمک مالی به امید ریشه کن کردن فلج اطفال پرداخت تا این بیماری نیز مانند آبله که در سال 1977 ریشه کن شده بود از بین برود؛ اما آبله بیماری متفاوتی است. راحت میشود تشخیصش داد، فرد بیمار نشانهها ی آشکاری از خود نشان میدهد و ویروس بزرگی است که لایه ویروسی دیگری آن را در برگرفته است و این لایهٔ بیرونی را به راحتی میتوان با استفاده از صابون از بین برد و تنها یک بار واکسینه شدن ایمنی بدن را تامین میکند.
اما در مقابل، فلج اطفال ویروسی است بسیار کوچک که حتی از ماسکهای جراحی نیز قابل انتقال است. عدم وجود لایه باعث میشود این ویروس در برابر بیشتر عوامل آنتی ویروسی مانند صابون، اسید، الکل و یخ مقاوم باشد. این ویروس ساعتها در سطوح و ماهها در فاضلابها دوام میآورد. مگسها باعث انتشار آن از طریق پاهایشان میشوند. میزان زیادی کلورین نیاز است تا بتوان این ویروس را در آب آلوده از بین برد. واکسیناسیون موثر باید در چندین مرحله انجام گیرد و اغلب کودکان این ویروس را با خود حمل میکنند بدون آنکه هیچ علائمی از فلج اطفال از خود نشان بدهند. این کودکان نه تنها از آب یا غذای آلوده شده توسط مدفوع دچار این ویروس میشوند بلکه از طریق سرفه کردن، عطسه کردن و بوسیدن مخصوصا در شرایط ازدیاد جمعیت نیز امکان ابتلای به آن را پیدا میکنند. کودکانی که فلج میشوند برای مدت یک تا سه هفته دچار این ویروس بودهاند و همانطور که مشاهده شد، هر کودک مبتلا به این معناست که نزدیک 1000 کودک دیگر نیز به طرز خاموشی این بیماری را انتشار میدهند؛ بنابراین تعجبی نیست که پس از 25 سال مبارزه و تلاش برای از بین بردن این بیماری، ویروس فلج اطفال همچنان مقاومت به خرج میدهد و در دوسال اخیر دوباره به فعالیت خود ادامه میدهد.
پس از گزارشهای منتشرهٔ فراوان دربارهٔ فلج اطفال در اولین هفتهٔ اکتبر در شهر دیرالزور، گروهی از پزشکان مستقل از دولت سه نمونه از خوشههای سلولی بیست کودک فلج شده را گرفتند. این پزشکان از ACU که سازمان مدیریت کمک است و در سال 2012 توسط متحدان گروه مخالف دولت یعنی اتحاد ملی سوریه شکل گرفت تا تلاشهای بشردوستانه را در مناطق مخالف-نشین سازماندهی کند.
از آنجایی که وزیر بهداشت هیچ تمایلی به تحقیق دربارهٔ این بیماری ندارد و بررسیهای انجام شده توسط آزمایشگاه ملی فلج اطفال در دمشق نیز چندان اطمینان بخش نبود، سازمان ACU به توصیهٔ سازمان CDC آمریکا تصمیم گرفت نمونههایش را به بیمارستانی خاص در ترکیه بفرستد تا بررسی کامل فلج اطفال بر روی آن انجام شود. با این وجود، مقامات سازمان بهداشت جهانی WHO از بیمارستان ترکیه درخواست کردند که نمونهها را نپذیرد، زیرا آنها از مقر سازمان بهداشت جهانی در سوریه برداشته شده بودند. وزارت بهداشت ترکیه فورا قدمهای اول را برداشت تا این نمونهها را با کمک CDC تحلیل و بررسی کند. همانطور که دقت جهانی در این باره در حال افزایش بود، وزارت بهداشت سوریه 14 نمونه دیگر را در آزمایشگاه ملی خود پذیرفت اما اعلام کرد که نمونهها آلوده بودهاند و از نظر آنها کودکان فلج شده در دیر الزور دچار نوعی اختلال عصبی شدهاند.
تنها بعد از 17 اکتبر یعنی هنگامیکه سازمان CDC تایید کرد که تمامی سه نمونهٔ گرفته شده مثبت به ابتلای فلج اطفال بودهاند، وزا رت بهداشت خیلی سریع موضع خود را تغییر داد زیرا از میان 14 نمونه، 10 تای آن مبتلا به فلج اطفال بودند که قبلا اعلام شده بود تنها دچار آلودگی هستند. سازمان WHO نیز در 29 اکتبر این نظر را تایید کرد و شیوع ویروس فلج اطفال را رسما اعلام کرد. اگرچه، حتی با این وجود نیز وزارت بهداشت هیچ تلاشی برای پیدا کردن منبع این بیماری صورت نداد و به سازمان بهداشت جهانی اجازه نداد تا از مناطق آسیب دیدهٔ دیرالزور بازدید کند. همچنین این سازمان دیگر از انجام هرگونه نمونه گیری، تشخیص منبع بیماری و بررسی میزان کودکان در خطرو نیز از آلوده زدایی و تصویهٔ آب فاضلاب کودکان بیمار منع شد. اکنون دیگر غیر ممکن است که بتوان منبع این ویروس را در سوریه دنبال کرد.
با این حال، دولت سوریه ادعا کرد که فلج اطفال در دیرالزور توسط نیروی مخالف خارجی از پاکستان وارد این کشور شده است. ویروس فلج اطفال که اکنون در حال انتشار است در حقیقت هم تا حدی مربوط است به انتشار آن در پاکستان اما در عین حال، کسانی که در اواخر 2012 در قاهره و اوایل 2013 در اسراییل به این ویروس مبتلا شدند نیز در انتشار آن نقش داشتهاند؛ بنابراین، دست کم این احتمال وجود دارد که سوریهایی که قبلا از جنگ فرا رکرده و به مصر رفته بودند خودشان ویروس را به سوریه بازگرداندهاند.
دولت سوریه بر خلاف اینکه ادعا کرده بود سیستم هشدار در مورد این بیماری را در سپتامبر 2012 آغاز کرده است؛ نتوانست شیوع این ویروس را در مراحل اولیه خود در بهار 2013 متوقف کند؛ بنابراین فرصت توقف این ویروس در یک منطقه و جلوگیری از انتشار آن به دیگر بخشهای سوریه از دست رفت. البته مقالهای که در دسامبر 2013 توسط وزارت بهداشت و مقامات سازمان بهداشت جهانی انتشار یافت اعلام کرد که سیستم هشدار برقرار شده و کارکرد خوبی دارد و این سیستم تا اینجا توانسته است شیوع بسیاری از این ویروسها از جمله سرخک، وبا در دیرالزور و فلج اطفال فعلی راکاهش بدهد.
در حقیقت سیستم هشدار دولت نه تنها اولین مورد فلج اطفال را از دست داد بلکه چند نفر بعد نیز از بین رفتند و هنوز هم از بین میروند. از آخرین مورد رسمی که دولت سوریه و سازمان بهداشت جهانی اعلام کرد دست کم 46 مورد جدید گزارش شده است.
در بهار 2013 نگرانیها دربارهٔ خطر بیماریهای همه گیر باعث شد گروههای مخالف ACU نیز سیستم هشدار زودهنگام خودشان را موازی با دولت شکل دهند. این سیستم که توسط گروه CDCA آمریکایی حمایت میشود به پزشکان داخال سوریه آموزش داد تا بتوانند وبا و فلج اطفال و دیگر بیماریهای خطرناک را تشخیص بدهند. تا ماه جولای آنها توانستند سیستم مراقبتی موثری را در هفت منطقهٔ مخالف نشین سوری تشکیل دهند و استقرار آنها همزمان با انتشار ویروس شاخهای که درشهر میادین در اوایل اکتبر پیدا شده بود باعث شد شیوع فلج اطفال بسیار مورد توجه قرار بگیرد؛ اما اختلافات زیادی بین یافتههای ACU و مقامات وزارت بهداشت سوریه و سازمان بهداشت جهانی وجود دارد که تاکید میکنند که این اپیدمی تحت کنترل در آمده است.
بر طبق گزارشات وزارت بهداشت و سازمان بهداشت جهانی اکنون تنها 17 مورد فلج اطفال باقی ماندهاند که 15 تای آن مربوط به شهر دیرالزور، یکی مربوط به شهر آلپو و یکی نیز در منطقهٔ محاصره شدهٔ دوما در حاشیهٔ دمشق است. از سویی دیگر وزارت بهداشت ترکیه که نمونههای تهیه شده توسط ACU را مورد بررسی قرار داده بود، به طور جداگانهای اذعان داشته است که 16 مورد مثبت از فلج اطفال وجود دارد که دست کم 13 تای آن علاوه برآن چیزی است که مقامات میگویند و اخیرترین آنها در 5 دسامبر در شهر رقه گزارش شده است و 61 مورد نیز در مناطق خارج از کنترل دولت وجود دارد. این موارد اضافی در آزمایشگاهها تست نشدهاند اما دارای علایم مشخصی هستند که CDC تعریف کرده است و نیز همچنین در دو هفتهٔ آغازین سال 2014 نیز هفت مورد جدید گزارش شده است.
با این حال اظهار نظر رسمی دولتی که حالا توسط سازمان بهداشت جهانی و سازمان ملل نیز ابراز میشود این است که سوریه تا اکتبر از هرگونه ویروس فلج اطفال پاک بوده است و هیچ نمونهٔ تازهای از این ویروس از 8 اکتبر به این طرف پیدا نشده است. سازمان بهداشت جهانی حتی از این هم فراتر رفته و با تکیه به آمار و گزارشاتش به نیویورک تایمز گفته است که فلج اطفال کاملا تحت کنترل است.
در این میان سازمان بهداشت جهانی که به اجبار باید اظهارات دولت را تایید میکرد قادر نیست اطلاعات وزارت بهداشت را تایید کند و من خود شاهد بودهام که در شهرآلپو دختری در ماه آگوست به این ویروس مبتلا شد و موردی هم در ماه سپتامبر در دوما در حاشیه دمشق وجود داشته است و علاوه بر آن 17 مورد تایید شده فلج اطفال، چهار مورد دیگر نیز با علایم کلینیکی همخوانی دارند. به طرز نگران کنندهای این مقامات رسمی 124 مورد فلجی گزارش کردهاند که البته بدون اینکه هیچ تشخیص دیگری برای آن داده شود، اعلام کردهاند که حاصل ویروس فلج اطفال نبوده است.
ترکیب دقیق این دو پایگاه دادهها، یعنیACU و گزارشات سازمان بهداشت جهانی و وزارت بهداشت سوریه نشانگر حداقل 93 مورد از فلج اطفالی است که دست کم 30 درصد آن توسط تستهای آزمایشگاهی تایید شدهاند.
هرچه که آمار نشان دهد، فرقی نمیکند، هنگامیکه اولین موارد توسط CDC در اکتبر تصدیق شد، همین نشانگر شیوع گستردهٔ فلج اطفال در بسیاری از شهرهای سوریه بود. علا وه بر آن، در نتیجهٔ جنگ و بمباران غیر نظامیها، هجوم آوارهها به این معنا شد که درصد قابل توجهی از آوارگان که در کشورهای همسایه هستند احتمالا این ویروس را با خود حمل میکنند.
خطری که کودکان سوری با آن مواجهند بسیار جدیتر از سه کشور دیگری است که هنوز فلج اطفال در آن ریشه کن نشده است یعنی افغانستان، پاکستان و نیجریه؛ زیرا آنها هیچگونه ایمنی طبیعی در برابر این بیماری ندارند و نیز زیرا انتشار ویروس فلج اطفال از طریق راههای تنفسی به خاطر شرایط شلوغی و پرجمعیتی که میلیونها نفر در آن به سر میبرند افزایش چشمگیری داشته است.
برای جلوگیری از اپیدمی فلج اطفال سیستم مراقبتی نیاز است که بتواند کودکان مبتلا را دنبال کند و خیلی سریعتر از انتشار ویروس با آنها در تماس باشد اما مراقبت ضعیف دولت این کار را تقریبا غیر ممکن کرده است. دولت باید اجازه میداد تا دسترسی به کودکان مبتلا آسانتر میشد. همچنین میتوانست تلاشهایی در جهت آلوده زدایی آب صورت دهد و جلوی انتشار آن را بگیرد. عکس العمل دولت سوریه که تحت حمایت سازمان بهداشت جهانی قرار دارد مبارزهٔ واکسیناسیونی ضعیف و با تاخیر را برنامه ریزی کرد. این برنامه بدون هیچ مدرکی ادعا میکند که 2 میلیون و 200 هزار کودک واکسینه شدهاند.
برای دسترسی به همه کودکان، بهترین روش – و البته مطابق با استاندارد بین المللی سازمان جهانی بهداشت و یونیسف –بصورت نوعی عملیات منزل به منزل باید اجرا شود. در اواخر نوامبر، دولت سوریه و سازمان ملل سرانجام صدها هزار واکسن به برخی نواحی درگیر نبرد ارسال کردند؛ اما در حالیکه سازمان ملل مدعی است که برخی از این واکسنها بصورت «منزل به منزل» و در درب منازل در منطقه دیرالزور تحویل شدهاند، پزشکان مستقر در منطقه گزارش میدهند که این عملیات تا حد زیادی به حضور اهالی منطقه در مراکز رو به کاهش بهداشتی متکی است تا شاید والدینی که اخبار مربوط به عملیات واکسیناسیون را میشنوند، فرزندان خود را به این مراکز بیاورند. سازمان ملل هم اکنون اعتراف میکند که 800000 کودک ساکن نواحی غیرقابل دسترسی، شامل حلب، آلپو، روستایی ادلب و دمشق را در محاسبات خود لحاظ نکرده است.
در برخی موارد، دولت «زنجیره سرد» را ایجاد نکرده است یعنی اتصال زنجیره وار تجهیزات خنک کننده که جهت انجماد و نگهداری واکسنهای خوراکی مورد نیاز است. واکسن خوراکی باید در چند نوبت و در طول چندین ماه مصرف شود، علی رغم ادعاهای مطرح شده از طرف دولت سوریه و سازمان بهداشت جهانی مبنی بر اینکه عملیات واکسیناسیون اکثر کودکان در خطر ابتلا را پوشش داده است، عملیات واکسیناسیون دولت متمرکز بر کودکان مستقر در نواحی کنترل شده توسط دولت بوده است که در آنها بیمارستانها فعال هستند و مواد خوراکی، آب تصفیه شده و سوخت در دسترس مردم قرار دارند؛ در حالیکه کودکان مستقر در نواحی تحت کنترل مخالفان دولت، جاییکه فلج اطفال بصورت یک بیماری همه گیر گسترش یافته است، کاملا مورد بیاعتنایی قرار گرفتهاند.
ارقام رسمی گزارش شده در مورد کودکان واکسینه شده به اندازه آمارهای ارائه شده در مورد کودکان مبتلا به فلج اطفال ناهمگون و غیرقابل اطمینان میباشند. عملیات مشترک واکسیناسیون دولت سوریه و سازمان بهداشت جهانی در 24 اکتبر رونمایی شد و هدف آن پوشش دادن یک میلیون و سیصد و بیست هزار کودک سوری کمتر از 5 سال در خطر ابتلا به فلج اطفال اعلام شد. این رقم از آن زمان تا به امروز به میزان زیادی و در چند مرحله مورد بازبینی قرار گرفته و افزایش یافته است، چرا که دولت سعی میکند به شواهد رو به رشدی واکنش نشان دهد مبنی بر اینکه تعداد کودکان واکسینه نشده بسیار بیشتر است، مواردی که اخیرا در گزارش ششم ژانویه مطرح شدهاند (جمعیت کودکان زیر 5 سال سوریه تقریبا 4 میلیون نفر برآورد میشود). در شانزدهم دسامبر، وزیر بهداشت سوریه، سعد النایف، اظهار داشت: «بیشترین تعداد کودکان واکسینه شده در شهر شرقی دیر الزور بود، که میزان واکسیناسیون به 294000 نفر رسید، در حالیکه در شهرهای حماه و حسکه به ترتیب 269000 و 247000 کودک تحت پوشش واکسیناسیون قرار گرفتند.» در همین حال، سازمان ملل ارقام به مراتب بالاتری را انتشار داده است و بعنوان مثال، مدعی شده است که در دیرا لزور 307105 کودک واکسینه شدهاند.
سازمان بهداشت جهانی بواسطه تحت پوشش قرار ندادن شهر دیرالزور در عملیات واکسیناسیون فلج اطفال در دسامبر سال 2012 به شدت مورد انتقاد قرار گرفته است؛ ظاهرا دولت سوریه به سازمان اظهار داشته است که این استان بواسطه بروز درگیریها خالی از سکنه شده است. وزیر بهداشت سوریه ادعاهای مطرح شده در گزارش رویترز مبنی بر اینکه «دیرالزور از برنامه واکسیناسیون حذف شده بود» را بیاساس و غیرواقعی خوانده است، در حالیکه الیزابت هاف، ریاست دفتر سوریه سازمان جهانی بهداشت، اخیرا تکرار کرده است: «سازمان جهانی بهداشت در محدوده مرزهای هر کشور باید موقعیت دولت را بپذیرد». اینکه آیا دولت به سازمان جهانی بهداشت دروغ گفته است، یا آنکه به آنها اطلاع داده است هیچ علاقهای به انجام واکسیناسیون کودکان یا کلورینه کردن آب آنها ندارد، یا آنکه نتوانسته است SARC را پس از مورد اصابت گلوله قرار گرفتن چند تن از کارکنانش در شهر دیرالزور متقاعد به تحویل واکسنها کند، در هالهای از ابهام قرار دارد.
در همین حال، سازمان ملل ادعاهای رژیم را در چند نوبت بصورت رسانهای مورد حمایت قرار داده است، بعنوان مثال در یکی از گزارشهای UNHCR آمده است: «538000 واکسن از طریق خطوط هوایی به منطقه حسکه حمل شدند؛» و در گزارش مشترک دیگری از سوی یونیسف و سازمان جهانی بهداشت ادعا شده است: «سه میلیون و سیصد هزار کودک بر علیه فلج اطفال واکسینه شدهاند»
هیچ گونه اطلاعاتی در مورد کودکان مبتلا به فلج اطفال ارائه نشده است. حالت فلج شدید به همراه سستی و آویختگی عضلانی، در گزارشهای رسمی موارد فلج اطفال بعنوان یک حالت معمول تشریح شده است، اما در واقع، پس از پانزده سال کار کردن در کشورهای درگیر جنگ، متوجه شدهام که تشخیص ابتلا به فلج اطفال بصورت بلادرنگ دشوار است. اغلب کودکان مبتلا به فلج اطفال ابتدا دچار فلج یک پا میشوند که ممکن است هفتهها پیش در طول یک سرماخوردگی یا بیماری رودهای – معدهای به همراه علائمی از قبیل تب، سردرد، گلودرد و درد عضلانی بروز نموده باشد؛ اما سرماخوردگی، اسهال و تب از جمله علائم متداول، بخصوص در شرایط موجود سوریه، هستند. آنفلونزا در بیشتر اوقات باعث بروز سردرد و درد عضلانی میگردد.
در ماه دسامبر، یکی از اندک پزشکان متخصص اطفال در دیرالزور را ردیابی کردم که اظهار میداشت اخیرا پسر یکسالهای، رانده شده از منطقهٔ حسکه، را مشاهده کرده است. مادر این پسر بچه به درمانگاههای متعددی مراجعه کرده بود زیرا او پای راستش را نمیکشید یا حرکت نمیداد. مادرش اظهار میداشت که این اتفاق، سه ماه پیش، پس از یک سرماخوردگی رخ داد. در واقع، کل پای راست پسر بچه فلج شده بود، اما تشخیص اولیه اشتباه بود – اختلال تکثیر سلولی در ناحیه لگن خاصره. او واکسینه نشده بود – مادر ابراز داشت که واکسنی وجود نداشت.
هر چقدر فلج اطفال وحشتناک و مخوف است، 30 درصد کودکان مبتلا به فلج شدید در عرض چند هفته یا چند ماه کاملا بهبود مییابند و 30 درصد دیگر در صورتیکه به شیوه مناسب درمان شوند، درمان فیزیکی موثری دریافت کنند و از تغذیه مناسبی جهت بازیابی عملکرد ماهیچهها برخوردار شوند، تنها با سطح تخفیف یافتهای از فلج اطفال باید به زندگی خود ادامه دهند. البته این موارد در سوریه امروزی کمیاب هستند. حمایت خانوادههای قربانیان – جهت توانبخشی و تصحیح خرافههای ننگ آوری همچون ناباروری و تاثیر منفی بر هوش فرد – حیاتی است. غم انگیز آنکه روش درمانی متداول در سوریه استفاده از تزریق درون ماهیچهای است – بعنوان مثال، تزریق آنتی بیوتیک یا مسکنها – که میتواند حالت فلجی را موجب شده یا تشدید نماید.
کودکان و نوزادان تقریبا بیشترین رنج را از فلج حاد اعضای بدنشان متحمل میشوند. کودکان بزرگتر در معرض خطر بیشتری از فلج عضلات تنفسی هستند، بنابراین بدون استفاده از دستگاههای تنفسی، کودک خفه خواهد شد. دکتری که یک دختر 13 ماهه، اهل شهر اسپیگان را معاینه کرده بود، با من درباره ضعف در پاها و سینه، گریه ضعیف و سرفه خفیف کودک – علائم تنگی نفس - صحبت کرد. زمانیکه پرسیدم چه کاری میتوان برای او انجام داد، پاسخ داد: «هیچ راهی برای بررسی تنفس، یا تهویه وجود ندارد – هیچ الکتریسیتهای به مدت یکسال وجود نداشته چه برسد به اکسیژن. دریافت مواد و امکانات دو سالی هست که متوقف شدهاند. تنها کاری که میتوانستم انجام بدهم این بود که بیماری او را تشخیص دهم.»
در دوم اکتبر، شورای امنیت سازمان ملل، به اتفاق آرا، اعلامیهای منتشر کرد که حمایت از غیرنظامیان، دسترسی به مناطق محاصره شده و کمکهای بشردوستانه در تمام مناطق داخلی و مرزهای بین المللی را الزامی توصیف کرده است. اگرچه دولت سوریه همچنان با کمک رسانی سازمان ملل و آژانسهای دیگراز سوی مرزهای ترکیه مخالفت میکند.
با توجه به طرح سئوالات جدی درباره پاسخ دولت به فاجعه فلج اطفال، چندین سازمان غیر دولتی که توسط ACU هدایت میشدند، در ماه نوامبر گروهی را شکل دادند با نام «نیروی مبارزه با فلج اطفال» تا بتوانند به نیازهای حدود 2. 7 میلیون کودک در معرض خطر رسیدگی کنند. این گروه یک زنجیرهٔ سرما در سرتاسرهفت فرمانداری در شمال سوریه راه اندازی کردند و بیش از شش هزار مددکار بهداشت را آموزش دادند و آگاهیهای لازم را در اختیار دیگر مناطق در معرض خطر قرار دادند.
اما تلاش ACU به دلیل کمبود واکسن متوقف شد – نه دمشق، نه سازمان بهداشت جهانی و نه یونیسف نتوانستند واکسن لازم را تامین کنند. پزشکان بدون مرز هلندی تلاش کردند تا واکسن فلج اطفال را مستقیما از کارخانه تولید کننده بخرند، اما یونیسف، که از طرف دولت سوریه عمل میکرد مجبور بود تا اینکار را متوقف کند. فقط در روزهای پایانی دسامبر، دولت ترکیه قادر به تهیه مقدار 2. 5 میلیون واکسن شد که تنها برای یک دور کافی بود. عملیات زمستانی برای کمک به کودکان سوری ساکن در مناطق خارج از کنترل دولت در اوایل ژانویه شروع شد.
ترکیه، کودکانی را که برای زندگی در اردوگاههای پناهندگی این کشور، از مرز عبور میکنند، واکسینه میکند. آژانسهای سازمان ملل ترجیحا حفظ روابط حسنه با دولت و دسترسی به مناطق تحت کنترل دولت را انتخاب کردهاند تا اینکه خواستار دسترسی به کودکان در معرض خطر باشند زیرا در غیر این صورت از کشور اخراج میشدند. آنها به طور غیر رسمی اعلام کردند که در بسیاری از بخشهای سوریه هنوز کودکان بسیاری وجود دارند که واکسینه نشدهاند.
اگر چه جهادیها بر بسیاری از مناطق تحت کنترل معارضین تسلط دارند، زمانیکه من مرز ترکیه را در اواخر دسامبر دوباره مشاهده کردم، آنها، سوریها را از اداره عملیات مبارزه با فلج اطفال یا راهنمایی کاروانهای پزشکی منع نمیکردند. ربودن اخیر 5 کارمند بین المللی که برای پزشکان بدون مرز کار میکردند و اعدام یک پزشک فعال سوری توسط گروه ISIS که وابسته به القاعده است، نگرانیها درباره امنیت کارمندان مددکار ملی و بین المللی را افزایش داد؛ اما عملیات برون مرزی ACU برای واکسینه کردن 2. 7 میلیون کودک، توسط ارتش آزاد سوری و جبههٔ اسلامی، حمایت شده است که گروهی از شبه نظامیان شورشی هستند که در این ماه به ISIS حمله کردهاند. صدها کارمند ACU در شمال سوریه، عملیات منزل به منزلی را با همکاری انجمنهای محلی، روستاها و شهرداریها سازماندهی کردند که در دوم ژانویه آغاز شد. ACU برای گرفتن مجوز برای تمامی گروههای معارض، شامل ISIS و النصره، مذاکره کرد. هنگامیکه یک رهبر عملیاتی پزشکان در اول ژانویه در آلپو و در ایستگاه بازرسی ISIS دستگیر شد، خیلی زود آزادش کردند. خالد المیلاجی که در عملیات نیروی مبارزه با فلج اطفال همکاری میکند به من این چنین گفت که «حتی گروه ISIS نیز خطر بالقوهٔ فلج اطفال را تشخیص میدهد و به ما و واکسنها اجازهٔ خروج از مرزها را میدهد، کاری که سازمان بهداشت جهانی نمیتواند انجام دهد.»
موازی با تلاشهای دولت سوریه، سازمان ملل و سازمان بهداشت جهانی تلاشهایی را در کشورهای همسایه در پیش گرفتهاند تا بتوانند مانع انتشار فلج اطفال در مرزهای خارج از سوریه شوند. برنامه این است که 22 میلیون کودک را در 6 تا 8 ماه آتی واکسینه کنند.
اما با نادیده گرفتن مرکز این بیماری همه گیر، سازمان ملل از راهکار جابجایی دولت سوریه حمایت میکند و بنابراین شرایطی پیش میآید که افراد زیادی برای نجات جان کودکان خود از کشور خارج شوند. بیماران در جستجوی بیمارستان و مهاجران قاچاقی بسیاری در کل منطقه پراکنده هستند و همینها کشورهای خاور میانه و اروپا را در معرض خطر ویروس فلج اطفال قرار میدهند.
عکس العمل موثر برای مقابله با شیوع فلج اطفال در سوریه چه میتواند باشد؟
اول اینکه، واکسیناسیون ضروریترین عمل ممکن است و این در حالی میسر خواهد شد که کمبودهای موجود در برنامهٔ دولت اصلاح شوند و البته اینکه واکسیناسیون در هنگام تولد بسیار مهمتر و حیاتیتر است.
دوم اینکه، تغذیهٔ کافی سریعا باید در اختیار کودکان قرار داده شود هم برای آنکه واکسن تاثیر خود را بگذارد و هم از کودکان آسیب پذبر در مقابل فلج اطفال محافظت شود. هم ACU و هم وزارت بهداشت گزارش دادهاند که 40 درصد کودکان مبتلا به فلج اطفال یا به طور ناقص یا کامل واکسینه شده بودند. این بدین معنی است که یا واکسنها هنگام تزریق خوب عمل نکردهاند یا اینکه واکسیناسیون نمیتواند تاثیری بر روی کودکان گرسنه داشته باشد. اگر میخواهیم مبارزه با فلج اطفال موثر باشد بایستی کیفیت و کمیت غذایی را که به تمامی مناطق نیازمند فرستاده میشود افزایش دهیم و این مسئله باید بدون توجه به نیروهای نظامی باشد که جمعیت محلی و مناطق محاصره شده را تحت کنترل خود دارند.
سوم، وجود آب تمیز بسیار ضروری است. طبق بررسی سازمان ملل، 4 میلیون و 400 هزار سوری از آب سالم و کافی برای نیازهای روزانهٔ خود برخوردار نیستند و این شرایط در ماه اخیر حتی بدتر هم شده است. ریشه کنی فلج اطفال (بدون درنظر گرفتن برنامههای پیش گیری از وبا که در حال بازگشت است) نیازمند این است که آلودگی آب را از بین ببرند، از تصفیه فاضلاب استفاده کنند و بهداشت را به کشور بازگردانند. (از بین بردن مقادیر زیادی زباله که در حال حاضر زمینهای مناسب برای مگسها و دیگر انتقال دهندههای بیماری تشکیل دادهاند نیز راهکار بسیار موثری خواهد بود). مراقبتهای کلینیکی نیز باید همراه با مراقبتهای محیط زیستی باشد تا بتوان فلج اطفال را قبل از ابتلای کودکان تشخیص داد که همین مسئله نیازمند دسترسی آزادانه به متخصصان بهداشت عمومی است.
چهارم، کودکان مبتلا به فلج اطفال باید درمان شوند. پزشکان سوری و فیزیوتراپها با فلج اطفال آشنایی ندارند و به همین دلیل باید از آنها حمایت کافی به عمل آید. باید تخت، آتل، دستگاه تهویه، اکسیژن و الکتریسیتهٔ مداوم در اختیار آنها قرار داده شود. سازمان بهداشت جهانی با نوشتن این جمله در سایت خودش که «بهترین راه برای ریشه کنی فلج اطفال واکسیناسیون است» یا اینکه «فلج اطفال در طی چند ساعت فلج دائم به همراه خواهد آورد» کمک چندانی نمیکند. و تاثیرش تنها این خواهد بود که کودکان مبتلا را فراموش کنیم.
پنجم، بخشهای پرجمعیت که به انتشار سریع بیماریهای واگیردار دامن زدهاند باید بررسی شوند. سرما تاثیر فلج اطفال را دو چندان میکند. به جای چادر باید ازسازههای محکمتری استفاده شود.
ششم، ماباید با واقعیت مواجه شویم: این نیازهای وسیع و ضروری را دولت سوریه در اختیار قرار نمیدهد؛ و سازمانهای بین المللی نیز اگر قرار باشد از کانال دولت سوریه بگذرند مفید نخواهند بود. سازمان بهداشت جهانی، یونیسف و دیگر آژانسهای بین المللی باید آزادی کامل داشته باشند تا بتوانند عملیات برون مرزی خود را ادامه دهند؛ اما این اتفاق تنها زمانی خواهد افتاد که شورای امنیت سازمان ملل دستورش را بدهد. اظهارات فعلی روسای سازمان ملل تنها چنان همکاریهایی را توصیه میکند، یعنی تا آنجایی که روسیه بتواند اجازه بدهد و تا به اینجا دلایل و اظهارات برای قانع کردن دولت سوریه کافی نبوده است. ما نیازمند تصویب قطعنامهای از سوی یونیسف هستیم تا کمکهای برون مرزی را امکان پذیر سازد.
در نهایت اینکه، جامعهٔ بین الملل باید به این عقیده پایان بدهد که تنها واکسیناسیون راه حل مبارزه با فلج اطفال است.